کلمه جو
صفحه اصلی

shellfish


معنی : حلزون صدف دار، نرم تن صدف دار
معانی دیگر : سخت پوست، جانور دریایی دارای صدف یا لاک یا پوسته ی سخت، ماهی صدف، جانور صدف

انگلیسی به فارسی

حلزون صدف دار، نرم تن صدف دار


خرگوش، حلزون صدف دار، نرم تن صدف دار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: shellfish, shellfishes
• : تعریف: an aquatic invertebrate animal that has a shell, esp. an edible animal such as a clam, oyster, or lobster.

• invertebrate aquatic animal which has a shell (such as shrimp, oysters, lobster, etc.)
a shellfish is a small creature with a shell that lives in the sea.

مترادف و متضاد

حلزون صدف دار (اسم)
shellfish

نرم تن صدف دار (اسم)
snail, shellfish

جملات نمونه

1. The idea of eating raw shellfish nauseates me.
[ترجمه Nina] فکر خوردن صدف خام حالم را به هم می زند.
[ترجمه امیری] فکر خوردن صدف خام حالت تهوع بهم دست میده.
[ترجمه ترگمان]فکر خوردن صدف خام با من است
[ترجمه گوگل]ایده خوردن خام شیری خام من را تهدید می کند

2. They are studying reproduction in shellfish.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال مطالعه تولید مثل صدف هستند
[ترجمه گوگل]آنها در تکثیر سیب زمینی مطالعه می کنند

3. Many cooks are squeamish about putting live shellfish into boiling water.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آشپز در مورد قرار دادن صدف زنده در آب حساس هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از نوشیدنی ها در مورد قرار دادن ماهی های دریایی زنده در آب جوش هستند

4. Tests showed increased levels of toxin in shellfish.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها سطوح افزایش یافته از سم در صدف را نشان دادند
[ترجمه گوگل]تست ها نشان داد که افزایش میزان سم در ماهی های شیری افزایش یافته است

5. Lobsters, crabs, prawns and oysters are all shellfish.
[ترجمه ترگمان]خرچنگ، خرچنگ، میگو و صدف خوراکی هستند
[ترجمه گوگل]خرچنگ ها، خرچنگ ها، میگو ها و صدف ها همه صدف ها هستند

6. Fish and shellfish are the specialities.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها و صدف the
[ترجمه گوگل]ماهی و صدفها تخصص هستند

7. Badly cooked shellfish can make you seriously ill.
[ترجمه ترگمان]بد پخته شده می تواند شما را به شدت بیمار کند
[ترجمه گوگل]خرگوش بدخوانی می تواند شما را به طور جدی بیمار کند

8. Some people have an allergic reaction to shellfish.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد واکنش آلرژیک به صدف دارند
[ترجمه گوگل]برخی از افراد واکنش آلرژیک به صدف ها دارند

9. They dug for shellfish at low tide.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال صدف در جزر و مد افتاده بودند
[ترجمه گوگل]آنها برای ماهی های پوسته پوشیده شده در جزر و مد کم کم می کشیدند

10. Store the shellfish in a covered container and refrigerate them promptly.
[ترجمه ترگمان]صدف ها را در یک ظرف پر از آب نگهداری کنید و آن ها را فورا در یخچال نگه دارید
[ترجمه گوگل]خرگوش ساده را در یک ظرف پوشیده نگهدارید و آنها را بلافاصله یخچال کنید

11. Shellfish shippers are certified and each package of shellfish should bear the certificate number of the shipper.
[ترجمه ترگمان]حاملان کشتی دارای گواهی هستند و هر بسته صدف باید تعداد گواهی of را داشته باشد
[ترجمه گوگل]حمل و نقل قاچاقچی گواهی شده است و هر بسته صدف صدفی باید شماره گواهینامه حمل و نقل را تحویل دهد

12. Chopped shellfish and shrimp are recommended for feeding when beef is consistently refused.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گوشت گاو به طور پیوسته رد می شود، صدف و میگو برای تغذیه توصیه می شود
[ترجمه گوگل]خرد شده و میگو برای تغذیه زمانی که گوشت گاو به طور مداوم رد می شود توصیه می شود

13. I part and sample their famous shellfish, strange in flavour, perfect in appearance.
[ترجمه ترگمان]من قسمتی از آن صدف ها را از دست می دهم و از آن خوشم می آید
[ترجمه گوگل]من بخشی از آنها را تهیه می کنم و عطر و طعم های عجیب و غریب خود را در ظاهر کامل می کنم

14. He studies phytoplankton toxins that are eaten by shellfish, which then become potent vectors of these toxins paralytic to humans.
[ترجمه ترگمان]او phytoplankton phytoplankton را که توسط صدف خورده می شوند، مطالعه می کند و سپس بردارهای قوی این سموم را به انسان تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]او سموم فیتوپلانکتون را که توسط صدفهای خوراکی خورده می شود، بررسی می کند و بعد از آن ویکتورهای قوی این سموم به صورت فلج کننده به انسان تبدیل می شود

پیشنهاد کاربران

خرچنگ

خرچنگ و غذا های دریایی

صدف دریایی

غذای دریایی

غذاهای حیوانی مثل گوشت خرچنگ

ماهی صدفی - حیوان دریایی صدف دار

صدف

اشک

سخت پوست مانندخرچنگ، صدف، لابستر، . . .

خرچنگ و سخت پوستان

خودخواه

ماهی صدف

She likes shellfish but she doesn't like vegetable.
جمله با shellfish : او غذای صدفی دوست دارد اما سبزیجات دوست ندارد.
~~~~~~~~~~🌺~~~~~~~~
He wants shellfish to make food for dinner.
جمله با shellfish : او غذای صدفی میخواهد تا برای شام غذا درست کند.
~~~~~~~~~~🌺~~~~~~~~
Shellfish means : crabs, fish، snail
معنی shellfish میشود غذای صدفی. مانند خرچنگ و ماهی و حلزون . . . یک نوع غذای صدفی.


ماهی دریایی، ماهی صدفی

به عنوان صفت به معنی کند
If I wouldn't have been ill I hadn't had the shellfish


کلمات دیگر: