1- (به طور) نامحدود 2- بی تردید، بدون دودلی 3- (حراج) بدون بهای حداقل
without reserve
1- (به طور) نامحدود 2- بی تردید، بدون دودلی 3- (حراج) بدون بهای حداقل
انگلیسی به انگلیسی
• with no exception
جملات نمونه
1. I believe your story without reserve.
[ترجمه ترگمان] من داستان تو رو بدون reserve باور می کنم
[ترجمه گوگل]من باور دارم داستان شما بدون رزرو
[ترجمه گوگل]من باور دارم داستان شما بدون رزرو
2. I can recommend him to you without reserve.
[ترجمه ترگمان]من می توانم او را به تو توصیه کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم او را بدون رزرو رزرو کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم او را بدون رزرو رزرو کنم
3. Jaime always talked to people without reserve.
[ترجمه ترگمان]جیمی همیشه بدون ذخیره با مردم حرف می زد
[ترجمه گوگل]Jaime همیشه با افرادی که بدون ذخیره بودند صحبت کرد
[ترجمه گوگل]Jaime همیشه با افرادی که بدون ذخیره بودند صحبت کرد
4. She trusted him without reserve .
[ترجمه ترگمان]بی آن که خویشتن داری کند به او اعتماد کرد
[ترجمه گوگل]او به او اعتماد نداشت
[ترجمه گوگل]او به او اعتماد نداشت
5. He spoke without reserve ( ie freely ) of his time in prison.
[ترجمه ترگمان]او بدون ذخیره (یعنی آزادانه)از زمان خود در زندان صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او بدون رزرو (یعنی آزادانه) از وقت خود در زندان صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او بدون رزرو (یعنی آزادانه) از وقت خود در زندان صحبت کرد
6. Tell all that you know and tell it without reserve.
[ترجمه ترگمان]همه چیزهایی را که می دانی به همه بگو و بدون توقف آن را به من بگو
[ترجمه گوگل]تمام آنچه را که می دانید بگو و بگذارید بدون آن
[ترجمه گوگل]تمام آنچه را که می دانید بگو و بگذارید بدون آن
7. I gave myself over to each novel without reserve.
[ترجمه ترگمان]به هر رمان و هر رمان اکتفا کردم
[ترجمه گوگل]من خودم را به هر رمان بدون ذخیره گذاشتم
[ترجمه گوگل]من خودم را به هر رمان بدون ذخیره گذاشتم
8. Contrary to his effeminate appearance, he said without reserve during interview.
[ترجمه ترگمان]بر خلاف ظاهر زنانه خود، بدون این که در طول مصاحبه خویشتن داری کند، گفت:
[ترجمه گوگل]بر خلاف ظاهر زنانه او، در طی مصاحبه بدون رزرو گفت
[ترجمه گوگل]بر خلاف ظاهر زنانه او، در طی مصاحبه بدون رزرو گفت
9. It must be once for all, without reserve, without recall.
[ترجمه ترگمان]باید یک بار، بی آن که به یاد داشته باشد، برای همه چیز باید یک بار باشد
[ترجمه گوگل]این باید یک بار برای همه، بدون رزرو، بدون فراخوان
[ترجمه گوگل]این باید یک بار برای همه، بدون رزرو، بدون فراخوان
10. She told me all about it without reserve.
[ترجمه ترگمان]بی آن که حرفی بزند همه چیز را برای من تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او به من همه چیز را بدون نیاز به رزرو گفت
[ترجمه گوگل]او به من همه چیز را بدون نیاز به رزرو گفت
11. Explain out without reserve the calligraphy magic power that China spreads fame the overseas.
[ترجمه ترگمان]بدون ذخیره کردن قدرت جادویی خوشنویسی، توضیح دهید که چین شهرت جهانی را گسترش می دهد
[ترجمه گوگل]چین بدون ذخیره انرژی جادویی خوشنویسی را توضیح دهد که چین آن را در خارج از کشور گسترش می دهد
[ترجمه گوگل]چین بدون ذخیره انرژی جادویی خوشنویسی را توضیح دهد که چین آن را در خارج از کشور گسترش می دهد
12. I blame myself without reserve for my weakness.
[ترجمه ترگمان]من خودم را به خاطر ضعف خود ملامت می کنم
[ترجمه گوگل]من خودم را بدون نیاز به ضعفم سرزنش می کنم
[ترجمه گوگل]من خودم را بدون نیاز به ضعفم سرزنش می کنم
13. Say all you know and say it without reserve .
[ترجمه ترگمان]هرچه را که می دانی بگو و بدون تامل بگو
[ترجمه گوگل]بگو همه چیز را که می دانید و می گویید بدون رزرو
[ترجمه گوگل]بگو همه چیز را که می دانید و می گویید بدون رزرو
14. He spoke without reserve.
[ترجمه ترگمان]کم حرف می زد
[ترجمه گوگل]او بدون رزرو صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او بدون رزرو صحبت کرد
کلمات دیگر: