(پزشکی - مسمومیت ناشی از ازدیاد اوره در خون) اورمی، اوره خونی
uremia
(پزشکی - مسمومیت ناشی از ازدیاد اوره در خون) اورمی، اوره خونی
انگلیسی به فارسی
(پزشکی - مسمومیت ناشی از ازدیاد اوره در خون) اورمی، اوره خونی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: uremic (adj.)
مشتقات: uremic (adj.)
• : تعریف: a toxic condition resulting from the retaining in the blood of wastes that normally are evacuated in urine.
• condition of blood poisoning due to the retention of toxic elements that are usually excreted in the urine (medicine)
جملات نمونه
1. When the uremia is severe enough to warrant dialysis, this therapy usually results in a correction of the serum calcium concentration.
[ترجمه ترگمان]وقتی the به اندازه کافی شدید است که دیالیز را تضمین کند، این درمان معمولا منجر به تصحیح غلظت کلسیم سرم می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که اورمیا به اندازه کافی قوی برای دیالیز ضروری است، این درمان به طور کلی منجر به اصلاح غلظت کلسیم سرم می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که اورمیا به اندازه کافی قوی برای دیالیز ضروری است، این درمان به طور کلی منجر به اصلاح غلظت کلسیم سرم می شود
2. In November, Bufford dies of uremia, complicated by heart disease.
[ترجمه ترگمان]در ماه نوامبر، Bufford در اثر بیماری قلبی درگذشت
[ترجمه گوگل]در ماه نوامبر، بوفورد از اورهیا میمیرد، که بیماری قلبی پیچیده است
[ترجمه گوگل]در ماه نوامبر، بوفورد از اورهیا میمیرد، که بیماری قلبی پیچیده است
3. If uremia, exsanguine sex is anaemic, have a fever, when much sweat, dehydrate and large dose hormone are treated, all can bring about water, electrolyte the balance is disorder.
[ترجمه ترگمان]اگر uremia، جنس exsanguine کم خون باشد، تب داشته باشد، وقتی که مقدار زیادی عرق، بی آب و خون و هورمون دوزهای زیادی درمان می شود، همه می توانند آب بیاورند، الکترولیت اختلال ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]اگر اورمیا، سکس انسانی نوعی بی حسی باشد، تب دارد، هنگامی که مقدار زیادی از عرق، محلول و هورمون دوز زیاد درمان می شود، همه می توانند آب را به وجود آورند، الکترولیت اختلال است
[ترجمه گوگل]اگر اورمیا، سکس انسانی نوعی بی حسی باشد، تب دارد، هنگامی که مقدار زیادی از عرق، محلول و هورمون دوز زیاد درمان می شود، همه می توانند آب را به وجود آورند، الکترولیت اختلال است
4. Methods We assembled 21 patients with chronic uremia on hemodialysis and measured their value of the serum concentration of parathormone (PTH), calcium (Ca) and phosphate (P) before and after KT.
[ترجمه ترگمان]روش ها ما ۲۱ بیمار را با uremia مزمن در hemodialysis مونتاژ کردیم و مقدار غلظت سرم of (PTH)، کلسیم (کلسیم)و فسفات (P)را قبل و بعد از شرکت KT اندازه گیری کردیم
[ترجمه گوگل]روشها: 21 بیمار مبتلا به اورمی مزمن در همودیالیز جمع آوری و ارزش غلظت سرم پارات هورمون (PTH)، کلسیم (Ca) و فسفات (P) را قبل و بعد از KT اندازه گیری کردند
[ترجمه گوگل]روشها: 21 بیمار مبتلا به اورمی مزمن در همودیالیز جمع آوری و ارزش غلظت سرم پارات هورمون (PTH)، کلسیم (Ca) و فسفات (P) را قبل و بعد از KT اندازه گیری کردند
5. Conclusion Neuropsychic symptom in end-stage uremia was related to multiple factors.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری نشانه های Neuropsychic در مرحله پایانی مربوط به چندین عامل است
[ترجمه گوگل]نتیجهگیری علائم عصب شناختی در اورمیا پایانی مرحله به چند عامل بستگی دارد
[ترجمه گوگل]نتیجهگیری علائم عصب شناختی در اورمیا پایانی مرحله به چند عامل بستگی دارد
6. What is the distinction of uremia and kidney cancer?
[ترجمه ترگمان]تشخیص سرطان کبد و کلیه چیست؟
[ترجمه گوگل]تمایز اوره و سرطان کلیه چیست؟
[ترجمه گوگل]تمایز اوره و سرطان کلیه چیست؟
7. He got the uremia disease which had been found six days before he died. All of a sudden, I felt the life was so frangible when facing diseases.
[ترجمه ترگمان]او بیماری uremia را که شش روز پیش از مرگش یافته بود بدست آورد ناگهان احساس کردم که زندگی در مواجهه با بیماری ها خیلی دردناک است
[ترجمه گوگل]او بیماری اورمی بود که شش روز قبل از مرگ او یافت شد ناگهان احساس کردم که وقتی در مواجهه با بیماریها زندگی خیلی سخت بود
[ترجمه گوگل]او بیماری اورمی بود که شش روز قبل از مرگ او یافت شد ناگهان احساس کردم که وقتی در مواجهه با بیماریها زندگی خیلی سخت بود
8. Uremia often accounts for the death of such patients.
[ترجمه ترگمان]uremia اغلب مربوط به مرگ چنین بیمارانی است
[ترجمه گوگل]اورمیا اغلب به مرگ این بیماران بستگی دارد
[ترجمه گوگل]اورمیا اغلب به مرگ این بیماران بستگی دارد
9. The uremia syndrome includes kidney essence damage or kidney incompetence caused azotemia, renal hyperlipemia, renal anemia and electrolyte disorder caused uremia syndrome.
[ترجمه ترگمان]سندرم uremia شامل آسیب عصاره کلیه یا عدم صلاحیت کلیه ناشی از azotemia، hyperlipemia کلیه، کم خونی renal و اختلالات الکترولیت موجب سندروم uremia می شود
[ترجمه گوگل]سندرم اورمیا شامل آسیب ذاتی کلیه یا بی کفایتی کلیه باعث ایجاد آسیتمی، هیپرلیپمی کلیوی، کم خونی کلیه و اختلال الکترولیتی شده است که باعث ایجاد سندروم اورمی می شود
[ترجمه گوگل]سندرم اورمیا شامل آسیب ذاتی کلیه یا بی کفایتی کلیه باعث ایجاد آسیتمی، هیپرلیپمی کلیوی، کم خونی کلیه و اختلال الکترولیتی شده است که باعث ایجاد سندروم اورمی می شود
10. The patient then progressed rapidly to uremia and required dialysis.
[ترجمه ترگمان]سپس بیمار به سرعت به uremia و دیالیز نیاز پیدا کرد
[ترجمه گوگل]سپس بیمار به اورمیه به سرعت پیشرفت کرد و دیالیز مورد نیاز بود
[ترجمه گوگل]سپس بیمار به اورمیه به سرعت پیشرفت کرد و دیالیز مورد نیاز بود
11. Conclusion The erythropoiesis inhibitors might exist in uremia sera which had a dose-dependent inhibitory effects on CFU-E and BFU-E proliferations.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری مهار erythropoiesis ممکن است در sera uremia وجود داشته باشد که اثرات مهاری وابسته به دوز بر CFU - E و BFU - E دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری مهار کننده های اریتروپوئیز ممکن است در سرم اورمیه وجود داشته باشد که اثرات بازدارنده وابسته به دوز را بر روی تکثیر CFU-E و BFU-E داشته است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری مهار کننده های اریتروپوئیز ممکن است در سرم اورمیه وجود داشته باشد که اثرات بازدارنده وابسته به دوز را بر روی تکثیر CFU-E و BFU-E داشته است
12. She caught uremia two years ago.
[ترجمه ترگمان] دو سال پیش \"uremia\" رو گرفت
[ترجمه گوگل]او دو سال پیش اورمی را گرفت
[ترجمه گوگل]او دو سال پیش اورمی را گرفت
13. What symptom do nephrosis and uremia have each?
[ترجمه ترگمان]کدام علامت nephrosis و uremia هر کدام را دارند؟
[ترجمه گوگل]کدام علامت، نفروزی و اورمی است؟
[ترجمه گوگل]کدام علامت، نفروزی و اورمی است؟
14. The main death cause of type 1 diabeticswas uremia caused by diabetes nephropathy ( DN ).
[ترجمه ترگمان]علت اصلی مرگ نوع ۱ diabeticswas uremia ناشی از nephropathy diabetes (DN)است
[ترجمه گوگل]علت اصلی مرگ و میر ناشی از دیابت نوع 1 مبتلا به اورمی ناشی از نفروپاتی دیابتی (DN) بود
[ترجمه گوگل]علت اصلی مرگ و میر ناشی از دیابت نوع 1 مبتلا به اورمی ناشی از نفروپاتی دیابتی (DN) بود
15. Over time, suffering from progressive destruction of joints, and even also cause kidney stones and uremia.
[ترجمه ترگمان]در طول زمان، از خرابی تدریجی مفاصل رنج می برد و حتی موجب سنگ کلیه و uremia می شود
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، رنج می برند از تخریب مترقی مفاصل، و حتی باعث سنگ کلیه و اورمیا
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، رنج می برند از تخریب مترقی مفاصل، و حتی باعث سنگ کلیه و اورمیا
پیشنهاد کاربران
خون در ادرار
کلمات دیگر: