کلمه جو
صفحه اصلی

forced landing

انگلیسی به فارسی

فرود اجباری


انگلیسی به انگلیسی

• landing of an aircraft due to bad weather or malfunction

جملات نمونه

1. The aeroplane had to make a forced landing because one of the engines cut out.
[ترجمه ترگمان]هواپیما مجبور شد به زور فرود بیاید چون یکی از موتورها خاموش شد
[ترجمه گوگل]این هواپیما مجبور به فرود اجباری شد زیرا یکی از موتورها قطع شد

2. He made a forced landing on a highway.
[ترجمه ترگمان]به زور وارد بزرگراه شد
[ترجمه گوگل]او یک فرود اجباری در یک بزرگراه ساخته است

3. The plane had to make a forced landing in a field.
[ترجمه ترگمان]هواپیما مجبور به فرود اجباری در زمین شده بود
[ترجمه گوگل]این هواپیما مجبور به فرود اجباری در یک میدان بود

4. Callaghan had made a forced landing in a field, but they had seen him get out.
[ترجمه ترگمان]Callaghan به زور وارد زمین شده بود، اما دیده بودند که بیرون آمده است
[ترجمه گوگل]کالجان یک فرود اجباری در یک میدان ساخته بود، اما آنها دیدند که او خارج می شود

5. The airplane had to make a forced landing because two of the engines were on fire.
[ترجمه ترگمان]هواپیما مجبور به فرود اجباری شده بود، زیرا دوتا از موتورها آتش گرفته بودند
[ترجمه گوگل]این هواپیما مجبور به فرود اجباری شد زیرا دو موتور در آتش سوخت

6. Then the plane a forced landing on a desolate and uninhabited coral island for being raided.
[ترجمه ترگمان]بعد هواپیما به زور روی یک جزیره دورافتاده و غیر مس کون برای حمله فرود آمد
[ترجمه گوگل]سپس هواپیما برای حمله به یک جزیره مرجانی ساحلی و غیرقانونی فرود آمد

7. They made a forced landing near a small village.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور شدند در نزدیکی یک دهکده کوچک فرود بیایند
[ترجمه گوگل]آنها یک فرود اجباری در نزدیکی یک روستای کوچک انجام دادند

8. to make a forced landing.
[ترجمه ترگمان] که به زور فرود بیاد
[ترجمه گوگل]برای فرود اجباری

9. Owing to engine trouble, the plane had to make a forced landing.
[ترجمه ترگمان]به خاطر مشکل موتور هواپیما مجبور به فرود اجباری شده بود
[ترجمه گوگل]به دلیل مشکلات موتور، هواپیما مجبور به فرود اجباری شد

10. A turn to the left off the runway heading was made to bring the aircraft over land for the forced landing.
[ترجمه ترگمان]پیچ سمت چپ باند فرودگاه برای فرود آوردن هواپیما بر روی زمین برای فرود اجباری ساخته شد
[ترجمه گوگل]به نوبه خود به سمت چپ از باند منجر شد به آوردن هواپیما بیش از زمین برای فرود اجباری

11. He called the aircraft and was advised that both engines had flamed out and that a forced landing would be necessary.
[ترجمه ترگمان]او هواپیما را صدا زد و توصیه شد که هر دو ماشین شعله ور شده اند و فرود اجباری لازم خواهد بود
[ترجمه گوگل]او این هواپیما را نام برد و توصیه شد که هر دو موتور از بین رفته و فرود اجباری ضروری بود

12. The pilot saw a field ahead and slightly left of the aircraft which he considered the best forced landing area.
[ترجمه ترگمان]خلبان یک میدان جلوتر و کمی دورتر از هواپیمایی که او بهترین منطقه فرود اجباری را در نظر گرفته بود را مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]خلبان یک میدان را به جلو و کمی از سمت چپ هواپیما کشید که او را بهترین منطقه فرود اجباری میدانست

13. Both engines failed due to bird ingestion and the aircraft made a forced landing in a field beyond the end of the runway.
[ترجمه ترگمان]هر دو موتور به خاطر مصرف کنندگان شکست خوردند و هواپیماها مجبور به فرود اجباری در یک زمین پس از انتهای باند فرودگاه شدند
[ترجمه گوگل]هر دو موتور به علت استفاده از پرنده شکست خوردند و هواپیما یک فرود اجباری در یک میدان فراتر از پایان باند فرود آورد

14. November pirates Jinshanwei in Hangzhou Bay and other places forced landing, Shanghai critical, Nanjing critical.
[ترجمه ترگمان]۱۰ نوامبر دزدان دریایی در خلیج Hangzhou و جاه ای دیگر مجبور به فرود اجباری، شانگهای مهم و نانجینگ هستند
[ترجمه گوگل]دزدان دریایی جینشانوی در ماه دسامبر در خلیج Hangzhou و دیگر مکان ها مجبور به فرود، شانگهای انتقادی، نانجینگ انتقادی

پیشنهاد کاربران

forced landing ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: فرود اجباری
تعریف: نشست به سبب عدم توانایی هواگَرد در ادامۀ پرواز


کلمات دیگر: