اسم مفعول فعل: wake
woken
اسم مفعول فعل: wake
انگلیسی به فارسی
قسمت سوم فعل Wake
بیدار شدم، از خواب بیدار کردن، شب زندهداری کردن
انگلیسی به انگلیسی
Infinitive: wake, Simple Past: woke
( verb )
• : تعریف: a past participle of wake
• woken is the past participle of wake.
جملات نمونه
1. the old feelings had woken
احساسات سابق بیدار شده بودند.
2. She had woken even earlier than usual.
[ترجمه ترگمان]او حتی زودتر از همیشه از خواب بیدار شده بود
[ترجمه گوگل]او حتی زودتر از حد معمول شنیده بود
[ترجمه گوگل]او حتی زودتر از حد معمول شنیده بود
3. She was woken by a sharp rap on the door.
[ترجمه ترگمان]او با یک ضربه تند از در بیدار شد
[ترجمه گوگل]او توسط رپ تیز در درب خوابید
[ترجمه گوگل]او توسط رپ تیز در درب خوابید
4. She had just woken from a deep sleep.
[ترجمه مهدیه] اوبه تازگی ازخواب عمیق بیدار شده بود
[ترجمه ترگمان]او تازه از خواب عمیقی بیدار شده بود[ترجمه گوگل]او فقط از خواب عمیق بیدار شده بود
5. I was woken by the noise of a car starting up.
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند کردن ماشین از خواب بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من از سر و صدا ماشین شروع به بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من از سر و صدا ماشین شروع به بیدار شدم
6. I was woken up in the early hours by a bird twittering just outside my window.
[ترجمه ترگمان]در ساعات اولیه بیدار شدن توسط یک پرنده، درست بیرون پنجره از خواب بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من در ساعت های اولیه بیدار شدم یک پرنده توییتر توی خارج از پنجره من
[ترجمه گوگل]من در ساعت های اولیه بیدار شدم یک پرنده توییتر توی خارج از پنجره من
7. I was woken up by a couple of drunks larking around with a dustbin in the street.
[ترجمه ترگمان]با یک سطل آشغال که روی یک سطل آشغال نشسته بود، از خواب بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من با یک زن و شوهر از خواب بیدار شدم که با خیابان در حال جمع آوری مواد مخدر بود
[ترجمه گوگل]من با یک زن و شوهر از خواب بیدار شدم که با خیابان در حال جمع آوری مواد مخدر بود
8. I was woken up at some unearthly hour of the morning by someone knocking on my door.
[ترجمه ترگمان]در یک ساعت غیر زمینی از خواب بیدار شدم که کسی در را زد
[ترجمه گوگل]من در برخی از ساعات غیرمنطقی از صبح روزی از خواب بیدار شدم که کسی در درب من ضربه زده بود
[ترجمه گوگل]من در برخی از ساعات غیرمنطقی از صبح روزی از خواب بیدار شدم که کسی در درب من ضربه زده بود
9. I'd just woken up and was still drowsy.
[ترجمه ترگمان]تازه بیدار شده بودم و هنوز خواب آلود بودم
[ترجمه گوگل]من فقط بیدار شدم و هنوز خواب آلود بودم
[ترجمه گوگل]من فقط بیدار شدم و هنوز خواب آلود بودم
10. When he's just woken up he's like a bear with a sore head.
[ترجمه ترگمان]وقتی که بیدار شد مثل یک خرس با سر درد است
[ترجمه گوگل]وقتی او فقط بیدار شد، او مانند یک خرس با سر درد است
[ترجمه گوگل]وقتی او فقط بیدار شد، او مانند یک خرس با سر درد است
11. I was woken by a noise in the room.
[ترجمه ترگمان]با صدایی که در اتاق بود از خواب بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من سر و صدا در اتاق از خواب بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من سر و صدا در اتاق از خواب بیدار شدم
12. He hasn't yet woken up to the seriousness of the situation.
[ترجمه ترگمان]او هنوز به شدت اوضاع را بیدار نکرده است
[ترجمه گوگل]او هنوز جدی بودن وضعیت را از دست نداده است
[ترجمه گوگل]او هنوز جدی بودن وضعیت را از دست نداده است
13. I was woken by the smash of glass.
[ترجمه ترگمان]با خرد کردن شیشه از خواب بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من با سر و صدا از شیشه بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من با سر و صدا از شیشه بیدار شدم
14. He was woken by the radio alarm clock blasting out rock music.
[ترجمه ترگمان]ساعت زنگ هشدار رادیویی از خواب بیدار شد و صدای موسیقی راک را منفجر کرد
[ترجمه گوگل]او توسط ساعت زنگ دار رادیو انفجار موسیقی راک بود
[ترجمه گوگل]او توسط ساعت زنگ دار رادیو انفجار موسیقی راک بود
15. I was woken by a door banging in the wind.
[ترجمه ترگمان]من از خواب بیدار شدم توسط یه در که تو باد قرار داشت
[ترجمه گوگل]من با یک درب که در باد فرو می ریزم از خواب بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من با یک درب که در باد فرو می ریزم از خواب بیدار شدم
کلمات دیگر: