بی شمار، بسیار زیاد، بی حد و حصر
without number
بی شمار، بسیار زیاد، بی حد و حصر
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: countless.
• مترادف: countless, innumerable, myriad, numberless, untold
• مشابه: infinite, many, multiple
• مترادف: countless, innumerable, myriad, numberless, untold
• مشابه: infinite, many, multiple
- mountains without number in that country
[ترجمه ترگمان] کوهی بدون شماره در آن کشور
[ترجمه گوگل] کوه های بدون شماره در آن کشور
[ترجمه گوگل] کوه های بدون شماره در آن کشور
• innumerably, in a way that cannot be counted
جملات نمونه
1. He's told me times without number not to do that.
[ترجمه ترگمان]بارها و بارها به من گفته که این کار رو نکنم
[ترجمه گوگل]او به من گفته است که بارها و بارها این کار را انجام نداده است
[ترجمه گوگل]او به من گفته است که بارها و بارها این کار را انجام نداده است
2. They forgot the message times without number.
[ترجمه ترگمان]آن ها زمان پیام را بدون شماره فراموش کردند
[ترجمه گوگل]آنها زمان پیام بدون شماره را فراموش کردند
[ترجمه گوگل]آنها زمان پیام بدون شماره را فراموش کردند
3. The potential applications are almost without number.
[ترجمه ترگمان]کاربردهای بالقوه تقریبا بدون شماره هستند
[ترجمه گوگل]برنامه های بالقوه تقریبا بدون تعداد هستند
[ترجمه گوگل]برنامه های بالقوه تقریبا بدون تعداد هستند
4. Zbigniew Shapira, not yet thirty, had talents without number.
[ترجمه ترگمان]Zbigniew Shapira، هنوز سی سال نداشت، استعداد چندانی نداشت
[ترجمه گوگل]Zbigniew Shapira، هنوز نه سی، دارای استعداد بدون شماره بود
[ترجمه گوگل]Zbigniew Shapira، هنوز نه سی، دارای استعداد بدون شماره بود
5. I keeped finding times without number in internet for a long time. I try to find something funny or a little of afflatus.
[ترجمه ترگمان]من برای مدتی طولانی بدون شماره در اینترنت می گشتم سعی می کنم چیزی خنده دار یا کمی of پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من برای مدت زمان طولانی بدون تعداد در اینترنت پیدا کردم من سعی می کنم چیزی خنده دار یا کمی عواطف پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من برای مدت زمان طولانی بدون تعداد در اینترنت پیدا کردم من سعی می کنم چیزی خنده دار یا کمی عواطف پیدا کنم
6. I've warned you against doing that thing without number.
[ترجمه ترگمان]من به تو هشدار داده بودم که این کار رو بدون شماره انجام بدی
[ترجمه گوگل]من به شما هشدار دادم که این کار را بدون عدد انجام دهید
[ترجمه گوگل]من به شما هشدار دادم که این کار را بدون عدد انجام دهید
7. The offerings made at his shrine were without number.
[ترجمه ترگمان]The که در مقبره وی ساخته شده بود، بی شماری بودند
[ترجمه گوگل]پیشنهادات در زیارتگاه وی بدون شماره بود
[ترجمه گوگل]پیشنهادات در زیارتگاه وی بدون شماره بود
8. I have been there for times without number.
[ترجمه ترگمان]من بارها و بارها اونجا بودم
[ترجمه گوگل]من برای بارها بدون شماره هستم
[ترجمه گوگل]من برای بارها بدون شماره هستم
9. There are ducks and hens without number on the poultry farm.
[ترجمه ترگمان]اردک و مرغ بدون شماره در مزرعه پرورش ماکیان وجود دارد
[ترجمه گوگل]اردک و مرغ بدون تعداد در مزرعه مرغ وجود دارد
[ترجمه گوگل]اردک و مرغ بدون تعداد در مزرعه مرغ وجود دارد
10. I have seen that play times without number.
[ترجمه ترگمان] من این بازی رو بدون شماره دیدم
[ترجمه گوگل]من دیده ام که زمان بازی بدون عدد
[ترجمه گوگل]من دیده ام که زمان بازی بدون عدد
11. Carry out the example without number of community.
[ترجمه ترگمان]مثال را بدون توجه به تعداد افراد انجام دهید
[ترجمه گوگل]مثال را بدون تعداد جامعه انجام دهید
[ترجمه گوگل]مثال را بدون تعداد جامعه انجام دهید
12. The fourth chapter inspects approximate quantity expression without number, especially approximate words and approximate time word.
[ترجمه ترگمان]فصل چهارم برآورد مقدار تقریبی بدون شماره، به خصوص عبارت تقریبی و کلمه زمان تقریبی را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]فصل چهارم بیان عددی تقریبی را بدون تعداد، به ویژه کلمات تقریبی و کلمه تقریبی زمان را بازبینی می کند
[ترجمه گوگل]فصل چهارم بیان عددی تقریبی را بدون تعداد، به ویژه کلمات تقریبی و کلمه تقریبی زمان را بازبینی می کند
13. Angels sang praises without number to him.
[ترجمه ترگمان]فرشتگان بدون توجه به او آواز می خواندند
[ترجمه گوگل]فرشتگان بدون شمارش به او ستایش کردند
[ترجمه گوگل]فرشتگان بدون شمارش به او ستایش کردند
14. He shall break in pieces mighty men without number, and set others in their stead.
[ترجمه ترگمان]او بدون شماره و چند تن از افراد قدرتمند جدا خواهد شد و بقیه را به جای خود قرار خواهد داد
[ترجمه گوگل]او باید مردان بی حد و حصر را بشکند و دیگران را به جای آنها قرار دهد
[ترجمه گوگل]او باید مردان بی حد و حصر را بشکند و دیگران را به جای آنها قرار دهد
کلمات دیگر: