عقب، پشت، پشتی، تکیه گاه، پشتی کنندگان، جبران، مدد، سوار شدن، پشتی کردن، طرفداری کردن، پشتانداختن، بعقب بردن، پشت چیزی نوشتن، ظهرنویسی کردن، بر پشت چیزی قرار گرفتن
backs
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. the house backs up on a lake
پشت خانه به دریاچه است.
پیشنهاد کاربران
حمایت| support
کلمات دیگر: