کلمه جو
صفحه اصلی

indent


معنی : تو رفتگی، دندانهگذاری، دندانه دار کردن، بر جسته کردن، سفارش دادن
معانی دیگر : (لبه یا حاشیه را) دندانه دار کردن، دندانه دندانه کردن، کنگره دار کردن یا شدن، مضرس کردن یا شدن، (نمای برونی را) بریده بریده کردن، (بلیط بخت آزمایی و سند و غیره) ناصاف بریدن (به طوری که بعدا بتوان با جفت کردن بریدگی اصالت آن را تاءیید کرد)، (نوکر یا شاگرد نجار یا شاگرد بنا و غیره را) با قرارداد ملزم کردن (indentured هم می گویند)، (در نگارش و ماشین نویسی و چاپ و غیره) سرسطر را فاصله دادن، تورفتگی سر سطر، فاصله ی سرسطر، (نجاری و غیره) مادگی و زبانه را با هم جفت کردن، دندانه ها را جفت کردن، (قرارداد و غیره را) در دو (یاچند) نسخه نوشتن، (در لبه یا حاشیه) بریدگی، کنگره (بیشتر indentation هم می گویند)، (بازرگانی) قرارداد (یا ورقه یا درخواست) سفارش کالا از برون مرز (که معمولا در دو یا سه نسخه تهیه می شود)، درخواستنامه ی صدور کالا (با ذکر شرایط معامله)، سفارشنامه، سفارش (کالا)، (از طریق سفارشنامه یا درخواستنامه) کالا سفارش دادن، (با فشردن مهر بی جوهر برکاغذ و غیره) فرورفتگی ایجاد کردن، مهر برجسته کردن، قر کردن، قری ایجاد کردن

انگلیسی به فارسی

بر جسته کردن، دندانه دار کردن، تو رفتگی، سفارش(دادن)، دندانه گذاری


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: indents, indenting, indented
(1) تعریف: to make jagged by putting recesses or notches in.

(2) تعریف: to separate (two or more copies of a document) along an irregular or serrated edge for later verification of their authenticity.

(3) تعریف: to set (a line, paragraph, quotation, or the like) in from the margin.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to form a recess or notch.
اسم ( noun )
(1) تعریف: an indenture.

(2) تعریف: a recess or notch.
مشابه: notch

(3) تعریف: the blank space on a page formed by indenting.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: indents, indenting, indented
• : تعریف: to create a dent in.
اسم ( noun )
• : تعریف: indentation; dent.

• notch, incision; depression, dent; indentation, blank space left between a margin and the beginning of a printed or written line; act of indenting a document; request for supplies (british)
make a notch, make an incision; form a deep recess; create a dent in; leave a blank space between a margin and the beginning of a printed or written line
when you indent a word, a line, or a paragraph, you start it further in from the margin than you start the other lines.
if you indent for goods, you order them by filling in a special form; a technical term.
see also indented.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه ؛ تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ - تورفتگی - ایجاد فضای خالی در ابتدای نخستین خط یک پاراگراف .حاشیه های تو رفته برای آرایش نقل قول های طولانی نیز با کار می روند . نگاه کنید به hanging indent .
[حقوق] سفارش دادن (کالا)، تنظیم فرم سفارش در دو یا سه نسخه
[ریاضیات] دندانه دار کردن، کنگره دار کردن

مترادف و متضاد

تو رفتگی (اسم)
depression, recess, dent, indent, dint, intromission

دندانه گذاری (اسم)
indentation, indent

دندانه دار کردن (فعل)
rack, indenture, cog, tooth, chine, indent, jag

بر جسته کردن (فعل)
glorify, emboss, indent, signalize

سفارش دادن (فعل)
order, indent

make a space; push in slightly


Synonyms: bash, cave in, cut, dent, depress, dint, hollow, jag, mark, nick, notch, pink, pit, rabbet, rut, scallop, score, serrate


Antonyms: flush


جملات نمونه

1. indent on (or upon)
(انگلیس) رسما درخواست کردن،(پول و غیره) برداشت کردن

2. to indent on the company for new equipment
از شرکت درخواست تجهیزات تازه کردن

3. We usually indent the first line of a paragraph.
[ترجمه ترگمان]ما معمولا اولین خط از یک پاراگراف را انتخاب می کنیم
[ترجمه گوگل]ما معمولا خط اول پاراگراف را ترک می کنیم

4. Please indent the first line of each paragraph.
[ترجمه ترگمان]لطفا سطر اول هر پاراگراف سطر را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]لطفا خط اول هر پاراگراف را ترک کنید

5. He cancelled the indent for silk scarves.
[ترجمه ترگمان]او the را برای شال گردن بندی لغو کرد
[ترجمه گوگل]او جایگزین روسری ابریشم را لغو کرد

6. Use the Tab key to indent the first line of the paragraph.
[ترجمه ترگمان]از کلید زبانه برای سطر اول بند استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از کلید Tab برای حذف اولین خط پاراگراف استفاده کنید

7. You must indent the first line of a new paragraph.
[ترجمه ترگمان]شما باید خط اول یک پاراگراف جدید را شروع کنید
[ترجمه گوگل]شما باید خط اول پاراگراف جدید را ترک کنید

8. To indent more than one paragraph, you must press F4 or shift-F4 before you type each one.
[ترجمه ترگمان]برای بیش از یک پاراگراف، باید قبل از تایپ کردن هر یک از شما، F۴ را فشار دهید یا تغییر دهید
[ترجمه گوگل]برای رد کردن بیش از یک پاراگراف، قبل از تایپ هر یک، باید F4 یا shift-F4 را فشار دهید

9. You might want to indent a whole paragraph, like this one, to make a specific point stand out.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بخواهید یک بند کامل را مانند این سطر خوانده باشید تا یک نقطه خاص مشخص کنید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است بخواهید یک پاراگراف کامل، مانند این، را به جای گذاشت تا یک نقطه خاص را برجسته کنید

10. Leese rolled the throttle open to the indent starting position and squeezed the trigger switch on his collective.
[ترجمه ترگمان]Leese دریچه گاز را باز کرد و به موقعیت شروع indent فشار داد و ماشه را بر روی جمعی خود فشار داد
[ترجمه گوگل]لیس باز گشت به سمت موقعیت شروع به عقب رانده شد و سوئیچ ماشه را در مجموعه خود فشار داد

11. Indent the second line.
[ترجمه ترگمان]تو خط دوم را تو خودت بگیری
[ترجمه گوگل]خط دوم را بکشید

12. Press Tab to indent the first line, then type the following paragraph.
[ترجمه ترگمان]زبانه فشار برای سطر اول سطر، سپس بند زیر را تایپ کنید
[ترجمه گوگل]Tab را فشار دهید تا خط اول را ترک کنید، سپس پاراگراف زیر را تایپ کنید

13. To indent text on both sides, press Shift-F
[ترجمه ترگمان]برای متنی در هر دو طرف، دکمه Shift - F را فشار دهید
[ترجمه گوگل]برای کنار گذاشتن متن در هر دو طرف، Shift-F را فشار دهید

They indented on the governor for food.

آنان برای غذا به فرماندار عرض‌حال نوشتند.


to indent on the company for new equipment

از شرکت درخواست تجهیزات تازه کردن


an indented coastline

کرانه‌ی دندانه‌دندانه


The tip of the wall was regularly indented.

سر دیوار دارای دندانه‌های منظمی بود.


an indented lottery ticket

بلیط بخت‌آزمایی با لبه‌ی ناصاف بریده‌شده


an indented servant

نوکر ملزم به خدمت (طبق قرارداد)


indenting the first line of a paragraph

سطر اول پاراگراف را تو گذاشتن


اصطلاحات

an indented stick

چوب خط


indent on (or upon)

(انگلیس) رسماً درخواست کردن، (پول و غیره) برداشت کردن


پیشنهاد کاربران

در برنامه نویسی یا متون کامپیوتری
Struct
}
int i = 1
int j = 2
{
به این فاصله indentation میگویند
در برنامه Word
in the name of allah my name is iman
908098098098098090988
123128312312312312332
123123123123123123123
این فاصله ای رو که in the name تا شماره ها داردindentation گویند یا همان فرورفتگی

=سفارش

● اگر فعل باشد: تو رفتگی ایجاد کردن، فرورفتگی در لبه چیزی ایجاد کردن ( مثلا اولین سطر پاراگراف )
● اگر اسم باشد: سفارش

فاصله ایجاد کردن


کلمات دیگر: