کلمه جو
صفحه اصلی

intuit


معنی : اگاه کردن، دستور دادن، درک کردن، تعلیم دادن
معانی دیگر : درون یابی کردن، شهودگری کردن

انگلیسی به فارسی

دستور دادن، تعلیم دادن، اگاه کردن، درک کردن


intuit، دستور دادن، تعلیم دادن، اگاه کردن، درک کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: intuits, intuiting, intuited
مشتقات: intuitable (adj.)
• : تعریف: to know or apprehend directly, without a process of logical thought.
مشابه: apprehend, divine, sense

• american company that manufactures comprehensive programs for financial management and preparing tax reports
sense intuitively, perceive through intuition
if you intuit something, you guess it by using your feelings, rather than your knowledge; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تولید کننده ی مشهور نرم افزار مالی شخصی ( برنامه ی Quiken) . آدرس آن عبارت است از : http://www.intuit .com .

مترادف و متضاد

اگاه کردن (فعل)
acquaint, inform, admonish, intuit, warn

دستور دادن (فعل)
address, intuit, direct

درک کردن (فعل)
comprehend, hear, induct, appreciate, intuit, realize, apperceive, understand, perceive, apprehend, fathom, seize, discern, catch, follow, compass, savvy, cognize, interpret

تعلیم دادن (فعل)
educate, train, intuit, drill, guide, instruct, teach, enlighten

جملات نمونه

1. They would confidently intuit your very thoughts.
[ترجمه ترگمان]اونا مطمئن میشن که ایده های تو رو از بین ببرن
[ترجمه گوگل]آنها با اعتماد به نفس اندیشه های شما را آرام می کنند

2. He was probably right to intuit that it was universal.
[ترجمه ترگمان]او احتمالا حق داشت که از این موضوع آگاه شود
[ترجمه گوگل]او احتمالا درست بود که این امر جهانی است

3. They intuit what it must be like feeling sorrow so far from home.
[ترجمه ترگمان]آن ها به چیزی که باید در آن دور از خانه احساس غم و اندوه کنند، آگاه می شوند
[ترجمه گوگل]آنها آن چیزی را که باید از غم و اندوه از خانه دور می شوند، شگفت زده می کند

4. Intuit Inc. shares posted the largest decline in the index, falling almost 17 percent this week.
[ترجمه ترگمان]سهام شرکت Intuit largest بزرگ ترین کاهش در این شاخص را در این هفته به میزان ۱۷ درصد کاهش داده است
[ترجمه گوگل]سهام Intuit Inc بزرگترین افت شاخص را به خود اختصاص داده است که این هفته تقریبا 17 درصد کاهش یافته است

5. Intuit, meanwhile, has acknowledged using the tracking programs to target ads.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، Intuit به استفاده از برنامه های ردیابی برای هدف قرار دادن تبلیغات اعتراف کرده است
[ترجمه گوگل]Intuit، در عین حال، با استفاده از برنامه های ردیابی به هدف قرار دادن آگهی ها اذعان کرده است

6. Intuit is now aiming to become a one-stop shopping source for anyone looking to do home banking.
[ترجمه ترگمان]Intuit در حال حاضر با هدف تبدیل شدن به یک منبع خرید یک طرفه برای افرادی که به دنبال انجام عملیات بانکی هستند، می باشد
[ترجمه گوگل]Intuit در حال حاضر با هدف تبدیل شدن به یک منبع خرید یک مرحله ای برای هر کسی که به دنبال انجام امور بانکی است

7. That was two days before Intuit and Microsoft stunned the technology and banking industries by proposing their merger.
[ترجمه ترگمان]دو روز قبل از آن، Intuit و مایکروسافت صنایع بانکداری و بانکداری را با پیشنهاد ادغام آن ها حیرت زده کردند
[ترجمه گوگل]این دو روز قبل از Intuit بود و مایکروسافت با پیشنهاد ادغام خود تکنولوژی و بانکداری را خیره کرد

8. Intuit Inc. posted the biggest decline, falling 15 percent after the stock was downgraded by an analyst.
[ترجمه ترگمان]شرکت Intuit بزرگ ترین کاهش را که ۱۵ درصد پس از سقوط سهام توسط یک تحلیلگر به دست آمد را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]Intuit Inc بزرگترین افت را به خود اختصاص داد، 15 درصد کاهش یافت و سهام آن توسط یک تحلیلگر کاهش یافت

9. Last month, Intuit unveiled plans to provide on-line banking over the Internet sometime this year.
[ترجمه ترگمان]در ماه گذشته، Intuit از طرح هایی برای ارائه خدمات بانکی آنلاین در اینترنت در سال جاری پرده برداشت
[ترجمه گوگل]ماه گذشته، Intuit اعلام کرد که قصد دارد تا سال آینده این امکان را به صورت آنلاین فراهم کند

10. And investors more cunning and sophisticated than the Intuit traders have devised myriad ways to dodge detection.
[ترجمه ترگمان]و سرمایه گذاران زیرک و پیچیده تر از the Intuit روش های بی شماری را برای اجتناب از ردیابی ابداع کرده اند
[ترجمه گوگل]و سرمایه گذاران بیشتر حیله گر و پیچیده تر از معامله گران Intuit روش های بی شماری را برای ردیابی تشخیص راه اندازی کرده اند

11. To sense or intuit a person's thoughts or motives in an almost uncanny way.
[ترجمه ترگمان]برای درک یا آگاه کردن افکار یک فرد یا انگیزه در یک روش تقریبا غیر عادی
[ترجمه گوگل]برای تفکر و یا انگیزه های فردی به روش های تقریبا بی نظیر

12. B . Insight Decides the Decision - making INTUIT : We establish the suited market strategies through keen insight.
[ترجمه ترگمان]ب Insight تصمیم می گیرد intuit تصمیم گیری: ما راهبردهای بازار مناسب را از طریق بینش قوی تعیین می کنیم
[ترجمه گوگل]ب Insight تصمیم گیری INTUIT را تصمیم می گیرد: ما راهکارهای بازار مناسب را از طریق بینش عمیق ایجاد می کنیم

13. Take Scott Cook, the founder of Intuit, for examle.
[ترجمه ترگمان]اسکات کوک، بنیانگذار of، را برای examle در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]اسکات کوک، بنیانگذار Intuit، را برای نمونه انتخاب کنید

14. If you cannot intuit an idiom, neither can you reason it out.
[ترجمه ترگمان]، اگه نتونی یه اصطلاح رو از بین ببری هیچ دلیلی هم نمیتونی داشته باشی
[ترجمه گوگل]اگر شما نمیتوانید یک اصطلاح را درک کنید، نمیتوانید آن را بیابید

پیشنهاد کاربران

ایجاد شدن یافت شدن

تعلیم دادن یاد دادن

یاد دادن تعلیم دادن

to know or apprehend directly or by intuition

Intuit someone's thought
فکرِ کسی را خواندن


کلمات دیگر: