کلمه جو
صفحه اصلی

media


معنی : رسانه ها، واسطهها، پوشش میانی عرق
معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی) سرزمین ماد (در باختر ایران - مرکز آن: اکباتان یا همدان)، (با: the - معمولا با فعل مفرد) رسانه ها (رادیو و روزنامه و تلویزیون و غیره)، جمع واژه ی: medium، (کالبد شناسی - لایه ی میانی جدار رگ خون و لنف) میان لایه، ت ش، پوشش میانی سرخرگ

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) پوشش میانی سرخرگ، رسانه ها


رسانه ها، واسطه ها


رسانه ها، واسطهها، پوشش میانی عرق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a pl. of medium.

(2) تعریف: (pl.) newspapers, television, radio, and other means of mass communication collectively (used with a singular or plural verb).
مشابه: medium

- In a dictatorship, the government controls the media.
[ترجمه آرین بایرام پور] در یک دیکتاتوری ، دولت رسانه را پایش می کند
[ترجمه ترگمان] در یک دیکتاتوری، دولت رسانه را کنترل می کند
[ترجمه گوگل] در یک دیکتاتوری، دولت رسانه ها را کنترل می کند
- Countless stories about the princess appeared in the media.
[ترجمه ترگمان] داستان های بی شمار درباره شاهزاده خانم در رسانه ها پدید آمد
[ترجمه گوگل] داستان های بی شماری در مورد شاهزاده خانم در رسانه ها ظاهر شد
- Climate change is now getting a lot of attention in the media.
[ترجمه ترگمان] تغییر آب و هوا در حال حاضر توجه بسیاری را به رسانه ها جلب می کند
[ترجمه گوگل] اکنون تغییرات آب و هوایی در رسانه ها توجه زیادی به خود جلب می کند
اسم ( noun )
حالات: mediae
• : تعریف: the middle layer of an arterial or lymphatic duct.

• ancient country which is modern-day northeast iran; family name; village in illinois (usa)
channels of mass communication (radio, newspaper, television, etc.), medium
you can refer to television, radio, and newspapers as the media.
media is a plural of medium.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] محیط - میانه - واسطه
[کامپیوتر] وسیله ها ؛ واسطه ها ؛ رسانه ها - رسانه ها جمع کلمه medium.
[زمین شناسی] آلات، وسایل، واسطه، رگ مدیا. رگ میانی. رگ بازویی
[ریاضیات] محیط، رسانه، متوسط
[پلیمر] محیط

مترادف و متضاد

رسانه ها (اسم)
mass media, media

واسطه ها (اسم)
media

پوشش میانی عرق (اسم)
media

communication by publication or broadcast


Synonyms: announcement, announcing, cable, communications, correspondence, disclosure, expression, intelligence, news, publishing, radio, television


جملات نمونه

1. government media hyped the news
رسانه های دولتی در بخش اخبار گزافه پردازی می کردند.

2. government media were not reliable
به رسانه های دولتی نمی شد اعتماد کرد.

3. otitis media
آماس گوش میانی

4. the media blazoned his film as the "epic of the century"
رسانه ها با جار و جنجال فیلم او را ((حماسه ی قرن)) نامیدند.

5. the media can be a mirror of public opinion
رسانه ها می توانند بازتاب افکار عمومی باشند.

6. the media gave him a thorough exposure
رسانه ها او را کاملا معرفی کردند.

7. the media quickly conveyed the news
رسانه ها خبر را به سرعت انتقال دادند.

8. the media tried to popularize him
رسانه ها کوشیدند او را محبوب کنند.

9. the media was heavily censored in germany
در آلمان رسانه ها سخت سانسور می شدند.

10. that country's media are not really free
رسانه های آن کشور واقعا آزاد نیستند.

11. the mass media
رسانه های گروهی

12. in democracies, the media are not controlled by the government
در دمکراسی ها رسانه ها توسط دولت کنترل نمی شوند.

13. in a democracy the government does not control the media
در یک کشور مردم سالاری (دموکراسی)،دولت رسانه ها را کنترل نمی کند.

14. she revels in the attention given her by the media
از توجهی که رسانه ها به او می کنند خیلی خوشش می آید.

15. the party presented its slate (of candidates) to the media
حزب فهرست نامزدهای انتخابات خود را به رسانه ها معرفی کرد.

16. He didn't like the media probing into his past.
[ترجمه ترگمان]او علاقه ای به کاوش رسانه ها در گذشته نداشت
[ترجمه گوگل]او رسانه ها را در گذشته اش ندیده بود

17. The media played up the prospects for a settlement.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها چشم اندازه ای خود را برای حل و فصل تشکیل دادند
[ترجمه گوگل]رسانه ها چشم انداز حل و فصل را افزایش داده اند

18. Now he faces virulent attacks from the Italian media.
[ترجمه ترگمان]اکنون او با حملات شدیدی از سوی رسانه های ایتالیایی مواجه است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او با حملات شدید از رسانه های ایتالیایی مواجه است

19. The media has been speaking in glowing terms of the relationship between the two countries.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها درباره روابط میان دو کشور سخن می گویند
[ترجمه گوگل]رسانه ها در شرایط درخشان از رابطه بین دو کشور سخن گفته اند

20. These problems have been exaggerated by the media.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها گزارش دادند که این مشکلات در رسانه ها بیش از حد اغراق شده است
[ترجمه گوگل]این مشکلات توسط رسانه ها اغراق شده است

21. The car was launched with a massive media/advertising blitz, involving newspapers, magazines, television and radio.
[ترجمه ترگمان]این خودرو با یک حمله تبلیغاتی \/ تبلیغاتی گسترده آغاز شد که شامل روزنامه ها، مجلات، تلویزیون و رادیو بود
[ترجمه گوگل]این خودرو با یک رسانه بزرگ / تبلیغاتی پرتاب شد که شامل روزنامه ها، مجلات، تلویزیون و رادیو بود

the mass media

رسانه‌های گروهی


In democracies, the media are not controlled by the government.

در دمکراسی‌ها رسانه‌ها توسط دولت کنترل نمی‌شوند.


پیشنهاد کاربران

محیط کشت ( زیست شناسی )

کلمهmediaحالو جمعmedium. کلمه media
با فعل مفرد نیز دارم شده پس می توان این کلمه را با فعل مفرد یا جمع به کاربرد


The. Media.

رسانه

بستر _ رسانه

چند رسانه ای

واسطه ها

تخصصی [مهندسی پزشکی]
محیط - بستر - فضا

رسانه
مثل : social media


رسانه ها

ماد، سرزمین ماد، مادها ( در باستان شناسی ، تاریخ )

دامپزشکی و علوم دامی
محیط کشت میکروارگانیسمی

محیط

بستر ذخیره سازی
طبق استاندارد NIST 800 - 53: دستگاه های فیزیکی یا سطوح قابل نوشتن از جمله نوارهای مغناطیسی، لوح های نوری، لوح های مغناطیسی، تراشه های حافظه ی یکپارچه ی بزرگ مقیاس و برگه های پرینت شده و غیر آن ( به جز صفحات نمایش ) که در یک سیستم اطلاعات روی آن ها ضبط، ذخیره یا پرینت می شود.


کلمات دیگر: