کلمه جو
صفحه اصلی

librarian


معنی : کتاب دار
معانی دیگر : متصدی کتابخانه

انگلیسی به فارسی

کتابدار


کتابدار، کتاب دار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: librarianship (n.)
• : تعریف: a person trained to work in a library, or who maintains a particular collection of books.

• person who is trained to work in a library; person who manages a library
a librarian is a person who is in charge of a library or who has been trained to do responsible work in a library.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] بایگان،مسئول نگهداری فایلها و برنامه های کامپیوتری
[کامپیوتر] کتابدار، بایگان .

مترادف و متضاد

کتاب دار (اسم)
curator, bookmaker, booker, librarian

جملات نمونه

1. She worked as a librarian before switching to journalism.
[ترجمه ترگمان]او قبل از تبدیل به خبرنگاری به عنوان کتابدار کار می کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از تغییر در روزنامه نگاری به عنوان یک کتابدار مشغول به کار بود

2. The librarian entered a new book in the catalogue.
[ترجمه ترگمان]کتابدار کتاب جدیدی را در کاتالوگ وارد کرد
[ترجمه گوگل]کتابدار وارد یک کتاب جدید در کاتالوگ شد

3. The librarian returned with the book I wanted.
[ترجمه ترگمان]کتابدار با کتابی که من می خواستم برگشت
[ترجمه گوگل]کتابدار با کتابی که می خواستم برگشت

4. His father is the librarian of our school library.
[ترجمه ترگمان]پدرش کتابدار کتابخانه مدرسه ماست
[ترجمه گوگل]پدرش کتابدار کتابخانه مدرسه ما است

5. The old librarian illuminated some old books and manuscripts.
[ترجمه ترگمان]کتابدار قدیمی چند کتاب قدیمی و نسخه های خطی را روشن کرد
[ترجمه گوگل]کتابدار قدیمی کتاب های قدیمی و نسخه های خطی را روشن کرد

6. He deposited his returned books with the librarian.
[ترجمه ترگمان]کتاب ها را به کتابدار کتابخانه بازگرداند
[ترجمه گوگل]او کتاب بازگشت خود را با کتابدار سپرد

7. The librarian slapped a fine on him for returning the books late.
[ترجمه ترگمان]کتابدار چند ضربه به او زد تا کتاب ها را دیر برگرداند
[ترجمه گوگل]کتابدار برای دریافت مجدد کتاب ها دیر کرد

8. With a nervous swallow he bearded the formidable-looking librarian behind the desk.
[ترجمه ترگمان]کتابدار قوی هیکلی را که پشت میز نشسته بود، با ناراحتی قورت داد
[ترجمه گوگل]او با فرو ریختن عصبی، کتابدار برجسته ای را پشت میز گذاشت

9. The librarian will explain how to use the catalogue system.
[ترجمه ترگمان]کتابدار توضیح می دهد که چگونه از سیستم فهرست استفاده کند
[ترجمه گوگل]کتابدار توضیح می دهد چگونه از سیستم کاتالوگ استفاده کند

10. The librarian replaced the books correctly on the shelves.
[ترجمه اکبر رف] کتابدار کتاب ها را به دورستی جایگزین کرد
[ترجمه ترگمان]کتابدار کتاب را به درستی روی قفسه ها گذاشت
[ترجمه گوگل]کتابدار به درستی در قفسه ها را جایگزین کرد

11. From being a librarian she is now an MP.
[ترجمه ترگمان]او از یک کتابدار بودن هم اکنون یک نماینده پارلمان است
[ترجمه گوگل]از آنجایی که او یک کتابدار است، او اکنون یک نماینده مجلس است

12. That new librarian is an odd specimen, isn't he?
[ترجمه ترگمان]این کتابدار جدید آدم عجیبی است، نه؟
[ترجمه گوگل]این کتابدار جدید یک نمونه عجیب است، آیا او نیست؟

13. The chief librarian is responsible for an operation that is made up of the Main Library and 26 neighborhood branches.
[ترجمه ترگمان]کتابدار ارشد مسیول عملیاتی است که از کتابخانه اصلی و ۲۶ شعبه محله تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]کتابدار اصلی مسئول عملیاتی است که از کتابخانه اصلی و 26 شعبه محله تشکیل شده است

14. Then the Minneapolis librarian cut her wrists, but chose against death and summoned help.
[ترجمه ترگمان]سپس کتابدار Minneapolis مچ های خود را برید، اما علیه مرگ انتخاب کرد و کمک فرا خواند
[ترجمه گوگل]سپس کتابدار مینیاپولیس مچ دستش را برداشت، اما علیه مرگ انتخاب کرد و کمک را فراخواند

پیشنهاد کاربران

اسمم مهدی
معنی : کتابدار . کتابخانه دار . کارمند کتاب خانه

متصدی کتابخانه


کلمات دیگر: