1. invert sugar
شکر وارون شده
2. if we invert abc we will have cba
اگر ترتیب c b a را معکوس کنیم می شود a b c.
3. Invert the cake onto a cooling rack.
[ترجمه ترگمان]کیک را روی قفسه خنک سازی گذاشت
[ترجمه گوگل]کیک را بر روی یک قفسه خنک کننده متوقف کنید
4. If you invert " I can ", you have " can I ".
[ترجمه M.A] اگر شما ( من می توانم ) را برعکس کنید ( می توانم من ) را خواهید داشت.
[ترجمه ترگمان]اگر شما \"من\" را برعکس کنید، \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \"
[ترجمه گوگل]اگر شما 'من می توانم' معکوس کنم، شما می توانید 'من می توانم'
5. Place a plate over the cake tin and invert it.
[ترجمه ترگمان]یک بشقاب روی قوطی کیک قرار دهید و آن را برعکس کنید
[ترجمه گوگل]بشقاب را روی قلع کیک قرار دهید و آن را بجوشانید
6. They may be hoping to invert the presumption that a defendant is innocent until proved guilty.
[ترجمه ترگمان]ممکن است آن ها امیدوارند که این فرض که یک متهم بی گناه است را معکوس کنند تا زمانی که ثابت شود
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است امیدوار باشند که فرضیه مبنی بر اینکه یک متهم بی گناه است تا زمانی که مرتکب گناه نشود متوقف شود
7. Spread top of smaller cake with jam, invert on to larger cake and press down firmly.
[ترجمه ترگمان]در بالای کیک کوچک تر با مربا بریزید، به کیک بزرگ تر برعکس کنید و محکم فشار دهید
[ترجمه گوگل]بالای کیک کوچکتر را با مرباخ مخلوط کرده و به شکل کیک بزرگتر چرخانده و کاملا محکم فشار دهید
8. For example, the following code sequence would invert the first 20 characters on line 0 starting a column 0.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، توالی کد زیر ۲۰ کاراکتر اول را بر روی خط ۰ شروع می کند که ستون ۰ را شروع می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، دنباله کد زیر، اولین 20 کاراکتر در صف 0 را با شروع یک ستون 0 غیرفعال می کند
9. Invert the cake and pan on a wire rack and remove the pan.
[ترجمه ترگمان]معکوس کردن کیک و ماهی تابه بر روی یک قفسه سیمی و برداشتن ماهی تابه
[ترجمه گوگل]کیک و پان را بر روی یک قفسه سیمی متوقف کنید و ظرف را بردارید
10. Alternatively, we may invert the file.
[ترجمه ترگمان]متناوبا، ما ممکن است فایل را برعکس کرده باشیم
[ترجمه گوگل]در عوض، ممکن است پرونده را منعکس کنیم
11. v -- Invert the sense of matching -- that is, select lines that don't match the search criteria.
[ترجمه ترگمان]v - - معکوس کردن حس تطابق - یعنی خطوطی انتخاب کنید که با معیارهای جستجو همخوانی ندارند
[ترجمه گوگل]v - حس تطبیق را معکوس کنید - یعنی، خطوطی را انتخاب کنید که با معیارهای جستجو مطابقت نداشته باشند
12. Invert cooled cake onto serving plate.
[ترجمه ترگمان]Invert کیک cooled را روی بشقاب می گذاشت
[ترجمه گوگل]کیک سرد را بر روی صفحه خدمت بجوشانید
13. Invert Your Mind ? Blog Archive ? Do we really need code reloading?
[ترجمه ترگمان]ذهن تو چه طور است؟ Blog archive \"؟\" واقعا ما باید کد رمزی رو دوباره پر کنیم؟
[ترجمه گوگل]معکوس کردن ذهن شما بایگانی وبلاگ ؟ آیا واقعا نیاز به بارگیری مجدد کد هستیم؟
14. Invert molds on plates. Let sit seconds.
[ترجمه ترگمان]قالب Invert روی بشقاب ها چند ثانیه بشین
[ترجمه گوگل]قالب را روی صفحات متوقف کنید اجازه دهید نشستن ثانیه ها