کلمه جو
صفحه اصلی

indexing


شاخص گذارى کامپیوتر : فهرست سازى

انگلیسی به فارسی

نمایه سازی، فهرست کردن، نشان دادن، دارای فهرست کردن، بفهرست دراوردن، بصورتالفبایی مرتب کردن


انگلیسی به انگلیسی

• act of creating an index; act of labelling and arranging data in an index table for easy access (computers)

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] فهرست سازی ؛ شاخص گذاری
[برق و الکترونیک] نمایه گذاری، نمایه بندی روند ایجاد نشانیهای واقعی حافظه در رایانه از طریق جمع مقدار نشانی در دستورالعمل با مقدار ذخیره شده در یک ثبات نمایه .
[ریاضیات] اندیس کننده

جملات نمونه

1. It's quite simple to upgrade the indexing software.
[ترجمه ترگمان]ارتقا نرم افزار شاخص گذاری بسیار ساده است
[ترجمه گوگل]نرم افزار نمایه سازی کاملا ساده است

2. The commissar insisted on indexing the book.
[ترجمه ترگمان]The اصرار داشت که این کتاب را شاخص گذاری کند
[ترجمه گوگل]کمیسار اصرار داشت که این کتاب را نمایه کند

3. Alphabetical indexing languages 1 Introduction Control is exercised in respect of the terms used in an index because of the variety of natural language.
[ترجمه ترگمان]۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱ ۱
[ترجمه گوگل]زبان های نمایه بندی حروف الفبا 1 مقدمه کنترل با توجه به اصطلاحات مورد استفاده در یک شاخص به دلیل تنوع زبان طبیعی مورد استفاده قرار می گیرد

4. In some circumstances natural language indexing may reflect more closely the terms used by the searcher.
[ترجمه ترگمان]در برخی شرایط، شاخص گذاری زبان طبیعی بیشتر عبارات مورد استفاده the را منعکس می کند
[ترجمه گوگل]در برخی موارد، نمایه سازی زبان طبیعی ممکن است دقیق تر از شرایط استفاده شده توسط جستجوگر منعکس شود

5. Apart from differing needs of users, indexing approaches may differ on policy grounds.
[ترجمه ترگمان]صرف نظر از نیازهای متفاوت کاربران، رویکرد نمایه سازی ممکن است در زمینه سیاست متفاوت باشد
[ترجمه گوگل]به استثنای نیازهای مختلف کاربران، رویکرد های نمایه سازی ممکن است در زمینه های سیاست متفاوت باشد

6. Exhaustivity of indexing has some impact on recall and precision.
[ترجمه ترگمان]استفاده از شاخص گذاری بر روی یادآوری و دقت تاثیر دارد
[ترجمه گوگل]استحکام نمایه سازی تا حدودی بر یادآوری و دقت تاثیر می گذارد

7. A morphological indexing system was developed whereby each word in the lexicon is associated with its root.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم نمایه سازی ماشینی توسعه داده شد که در آن هر کلمه در واژه نامه با ریشه آن مرتبط است
[ترجمه گوگل]یک سیستم نمایه سازی مورفولوژیکی ایجاد شده است که هر کلمه در لغت نامه با ریشه آن ارتباط دارد

8. This is called full indexing and provides a very rapid means of locating any given record.
[ترجمه ترگمان]این به آن شاخص گذاری کامل گفته می شود و ابزار بسیار سریعی برای پیدا کردن هر پرونده مشخص فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این نامگذاری کامل نامیده می شود و ابزار بسیار سریع برای قرار دادن هر رکورد داده شده را فراهم می کند

9. This is then divided by whichever of the indexing numbers you have to give the width of the flutes.
[ترجمه ترگمان]سپس به هر کدام از اعداد شاخص گذاری که باید عرض of را بدهید تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]این است که با هر کدام از اعداد شاخص که شما باید عرض فلوت را تقسیم شده است

10. The higher the specificity of indexing, the more likely that search outputs will show high precision.
[ترجمه ترگمان]هر چه ویژگی شاخص گذاری بالاتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که خروجی های جستجو دقت بالایی نشان دهند
[ترجمه گوگل]هر چه مشخص تر از شاخص بودن بیشتر باشد، بیشتر احتمال دارد که خروجی های جستجو دقت بالا را نشان دهد

11. Thus care in indexing is essential and systems should be designed in such a way as to minimize the possibility of error.
[ترجمه ترگمان]بنابراین دقت در نمایه سازی ضروری است و سیستم ها باید طوری طراحی شوند که امکان خطا را به حداقل برسانند
[ترجمه گوگل]بنابراین مراقبت در نمایه سازی ضروری است و سیستم ها باید به گونه ای طراحی شوند تا احتمال خطا را به حداقل برسانند

12. Computerized free language indexing is, for all practical purposes, the same as natural language indexing.
[ترجمه ترگمان]نمایه سازی زبان آزاد، برای تمامی اهداف عملی، همانند نمایه سازی زبان طبیعی، به شمار می رود
[ترجمه گوگل]مستند سازی رایگان زبان کامپیوتری برای تمام اهداف عملی همانند نمایه سازی زبان طبیعی است

13. Thus co-ordinate indexing was not recommended for use in schools without very skilled staff being present to operate and coordinate its use.
[ترجمه ترگمان]بنابراین هماهنگ کردن شاخص گذاری برای استفاده در مدارس بدون حضور پرسنل ماهر در عمل و هماهنگی استفاده از آن توصیه نمی شود
[ترجمه گوگل]بنابراین نمایه سازی هماهنگ برای استفاده در مدارس بدون استفاده از کارکنان بسیار ماهر برای کارکرد و هماهنگ کردن استفاده از آن توصیه نمیشود

14. To build and maintain a semantic net, indexing of paragraphs and semantic net construction go hand-in-hand.
[ترجمه ترگمان]برای ساخت و نگهداری یک شبکه معنایی، نمایه سازی بندها و ساخت شبکه معنایی دست به دست می گردد
[ترجمه گوگل]برای ساخت و نگهداری یک شبکه معنایی، نمایه سازی پاراگرافها و ساختارهای شبکه معنایی به دست دست

15. This coincidence between indexing and user approach is known as user warrant.
[ترجمه ترگمان]این همزمانی بین نمایه سازی و رویکرد کاربر به عنوان حکم کاربر شناخته می شود
[ترجمه گوگل]این تصادف بین نمایه سازی و رویکرد کاربر به عنوان درخواست کاربر شناخته شده است

پیشنهاد کاربران

[کامپیوتر] اندیس بندی، اندیس گذاری

[در مورد داده ها] شاخص گذاری


کلمات دیگر: