کلمه جو
صفحه اصلی

logical decision


تصمیم منطقی

انگلیسی به فارسی

تصمیم منطقی


دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تصمیم منطقی
[برق و الکترونیک] تصمیم منطقی

جملات نمونه

1. I listen to their input and make logical decisions.
[ترجمه ترگمان]من به ورودی آن ها گوش می دهم و تصمیمات منطقی می گیرم
[ترجمه گوگل]من به مطالب آنها گوش می دهم و تصمیمات منطقی می گیرم

2. These logical decision circuits, when operating with the encoded messages, will have a predictable outcome.
[ترجمه ترگمان]این مدارهای تصمیم منطقی، زمانی که با پیام های کد گذاری شده کار می کنند، نتیجه قابل پیش بینی خواهند داشت
[ترجمه گوگل]این مدار تصمیم منطقی، زمانی که با پیام های کد شده عمل می کند، یک نتیجه قابل پیش بینی است

3. Obviously, the focus of assessment is a logical decision and innovation.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که تمرکز ارزیابی یک تصمیم منطقی و نوآوری است
[ترجمه گوگل]بدیهی است، تمرکز ارزیابی یک تصمیم منطقی و نوآوری است

4. This model has powerful logical decision and path line selecting function with some degree of flexibility.
[ترجمه ترگمان]این مدل تصمیم منطقی قدرتمندی دارد و مسیر انتخاب مسیر با کمی انعطاف پذیری را انتخاب می کند
[ترجمه گوگل]این مدل تصمیم گیری منطقی قوی و خط مسیر انتخاب خط با برخی از درجه انعطاف پذیری دارد

5. Wheeldon says that was a logical decision.
[ترجمه ترگمان]Wheeldon می گوید این تصمیم منطقی است
[ترجمه گوگل]Wheelton می گوید این تصمیم منطقی بود

6. This package of transistors allows for logical decision circuits to operate using the encoded messages known as a program.
[ترجمه ترگمان]این بسته ترانزیستورها به مدارهای تصمیم گیری منطقی اجازه می دهد تا با استفاده از پیام های کد شده ای که به عنوان یک برنامه شناخته می شوند، کار کنند
[ترجمه گوگل]این بسته ترانزیستورها اجازه می دهد تا مدارهای تصمیم منطقی برای استفاده از پیام های کد شده شناخته شده به عنوان یک برنامه عمل کنند

7. Few or no other routes were available and so it was a most logical decision to opt for the sporting escape.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی یا هیچ مسیر دیگری در دسترس نبود و بنابراین بهترین تصمیم برای انتخاب فرار از ورزش بود
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مسیرهای دیگر در دسترس نبود و بنابراین تصمیم منطقی برای انتخاب فرار از ورزش بود

8. It's a new endeavor in my life, to develop personally and professionally. So I think I took the most logical decision.
[ترجمه ترگمان]این یک تلاش جدید در زندگی من است تا شخصا و حرفه ای رشد کند پس فکر می کنم بهترین تصمیم رو گرفتم
[ترجمه گوگل]این یک تلاش جدید در زندگی من است، برای توسعه شخصا و حرفه ای بنابراین من فکر می کنم که تصمیم منطقی تر گرفته شدم

9. Similarly, the post - coital rise in serotonin levels aids both creative thinking and calm logical decision - making.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، افزایش پس از افزایش در سطوح سروتونین به تفکر خلاق و تصمیم گیری منطقی آرام کمک می کند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، افزایش سطح سروتونین پس از زایمان کمک به تفکر خلاق و تصمیم گیری منطقی آرام می کند

10. Effectiveness is introduced as a function object. By nonlinear map ability of neural network, all state information is used to build a logical decision standard.
[ترجمه ترگمان]سودمندی به عنوان یک شی تابع معرفی می شود با استفاده از نقشه غیر خطی شبکه عصبی، از همه اطلاعات حالت برای ایجاد یک استاندارد تصمیم گیری منطقی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]اثربخشی به عنوان یک شیء تابع معرفی شده است با توانایی نقشه غیر خطی شبکه عصبی، تمام اطلاعات دولت برای ساختن یک استاندارد تصمیم منطقی مورد استفاده قرار می گیرد

11. In the future, HOBA Home Furnishings will still focus on building brand popularity, management and sale service, follow the principle logical decision, and develop steadily to expand its business.
[ترجمه ترگمان]در آینده، HOBA Home still همچنان بر محبوبیت تجاری، مدیریت و خدمات فروش، دنبال کردن تصمیم منطقی اصلی، و توسعه پیوسته برای گسترش کسب وکار خود تمرکز خواهد کرد
[ترجمه گوگل]در آینده، HOBA Home Furnishings همچنان به ایجاد محبوبیت، مدیریت و فروش فروش برند، پیروی از تصمیم منطقی و پایبندی به توسعه کسب و کار خود ادامه خواهد داد


کلمات دیگر: