کلمه جو
صفحه اصلی

hyphen


معنی : پیوند، خط ربط، نشان اتصال، ایست در سخن، با خط پیوند نوشتن
معانی دیگر : هایفن (این نشان: ـ که هنگام هم پیوند کردن دو واژه یا پاره واژه به کار میرود مثلا: cost-effective یا heavy-handed)، هم کشه، همراست، بریدگی، خطپیوند در موارد زیر بکار میرود، برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل west north، برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگر در اخرسطر، برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان در رمان ه
hyphen(ate)
با خط پیوند، چسباندن

انگلیسی به فارسی

پیوند، خط ربط، نشان اتصال، ایست درسخن، بریدگی، خط پیوند در موارد زیر بکار می‌رود، برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل west North ، برای پیوستن هجاه ایجاد شده از یکدیگر در اخرسطر، برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان در رمانها بکار می‌رود مثل ah - ah


خط ربط، پیوند، نشان اتصال، ایست در سخن، با خط پیوند نوشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a sign (-) used to join the parts of a compound word or to divide a word between syllables, as at the end of a line.

• short dash, short line used to connect or separate words or syllables (-)
a hyphen is a punctuation mark used to join words together. for example, the word `left-handed' has a hyphen in the middle of it.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] خط تیره
[ریاضیات] کشک، خط فاصله، فاصله

مترادف و متضاد

پیوند (اسم)
graft, connection, linkage, union, synthesis, slur, link, nexus, confederacy, grafting, hyphen, ligament, zonule

خط ربط (اسم)
hyphen

نشان اتصال (اسم)
hyphen

ایست در سخن (اسم)
hyphen

با خط پیوند نوشتن (فعل)
hyphen, hyphenate

جملات نمونه

1. Is there a hyphen in post-mortem?
[ترجمه ترگمان]آیا یک خط تیره در بعد از مرگ هست؟
[ترجمه گوگل]آیا پس از مرگ وجود دارد؟

2. There should be a hyphen in 'short-sighted'.
[ترجمه ترگمان] باید یه خط تیره در نظر داشته باشه
[ترجمه گوگل]یک نقطه ضعف در 'کوتاه بینایی' وجود دارد

3. The dash is longer than the hyphen.
[ترجمه ترگمان]سرعت از خط تیره بلندتر است
[ترجمه گوگل]خط فاصله بلندتر از خط است

4. Councillors have suggested using Tees-side using a hyphen to emphasise the name of the river rather than the name of a local authority.
[ترجمه ترگمان]Councillors با استفاده از یک خط تیره با استفاده از خط تیره برای تاکید بر نام رودخانه به جای نام یک مقام محلی پیشنهاد داده اند
[ترجمه گوگل]مشاوران توصیه کرده اند با استفاده از یک خط با استفاده از تیس، تاکید بر نام رودخانه به جای نام یک مقام محلی

5. Use the soft hyphen in words which would not be hyphenated if they fell in the middle of a line.
[ترجمه ترگمان]از خط تیره نرم کلماتی استفاده کنید که در صورت افتادن در وسط یک خط تولید نمی شود
[ترجمه گوگل]با استفاده از دکمه نرم در کلمات که نمی تواند hypheninated اگر آنها در وسط یک خط سقوط کرد

6. A hyphen is an acceptable alternative to a comma.
[ترجمه ترگمان]خط تیره یک جایگزین قابل قبول برای یک کاما است
[ترجمه گوگل]یک قطعه قطعه قطعه قابل قبول برای کاما است

7. Those two words need to be connected a hyphen.
[ترجمه ترگمان]آن دو کلمه باید به خط تیره متصل شوند
[ترجمه گوگل]این دو کلمه نیاز به یک نقطۀ متناوب دارند

8. Use a hyphen inside a character set to specify a range.
[ترجمه ترگمان]از خط تیره درون یک مجموعه تنظیمات برای مشخص کردن محدوده استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از یک خط در داخل یک کاراکتر برای تعیین یک محدوده استفاده کنید

9. Used to take the place of hyphen in many occasions when finer typography is required.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این نوع خط تیره در بسیاری از مواقع، زمانی که تایپوگرافی مناسب تر مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]مورد استفاده قرار گیرد در محل دفن در بسیاری موارد زمانی که تایپوگرافی بهتر مورد نیاز است

10. We weren't sure whether there was a hyphen in the word co - ordination.
[ترجمه ترگمان]مطمئن نبودیم که در کلمه هماهنگی خط تیره وجود داشته باشد یا نه
[ترجمه گوگل]ما مطمئن نبودیم که آیا در یک کلمه هماهنگی وجود دارد

11. Discretionary hyphen: Hyphen inserted by keyboard and which overrides the hyphenation program in use.
[ترجمه ترگمان]Discretionary خط تیره: hyphen که با صفحه کلید وارد شده و برنامه hyphenation را در استفاده تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه گوگل]اختلال افسردگی: نقاط ضعف وارد شده توسط صفحه کلید و که برنامه برهم خوردن در استفاده را منحرف می کند

12. Besides we were never very sure whether there was a hyphen in the word co-ordination.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این ما هیچ وقت مطمئن نبودیم که در کلمه هماهنگی خط تیره وجود داشته باشد یا نه
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ما هیچ وقت مطمئن نبودیم که آیا در هماهنگی کلمه یک خطا وجود دارد

13. The 2 parameters should be separated by a comma or a hyphen.
[ترجمه ترگمان]دو پارامتر باید با یک کاما یا یک خط تیره جدا شوند
[ترجمه گوگل]2 پارامتر باید با یک کاما یا یک خط فاصله جدا شود

14. Until late 199 she had gone by an Anglicized hyphen name and had been a lifelong Republican.
[ترجمه ترگمان]تا این اواخر، او با یک اسم یک خط تیره و یک جمهوری خواه و یک جمهوری خواه پیر به آنجا رفته بود
[ترجمه گوگل]تا اواخر سال 199 او توسط یک نام اختصاری Anglicized رفته بود و یک جمهوریخواه مادری بوده است

پیشنهاد کاربران

خط تیره

یعنی این علامت -

خط تیره، خط فاصله.
/ˈhaɪf ( ə ) n/

hyphen ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: خط پیوند
تعریف: خطی کوتاه به شکل «  -   » که از خط تیره کوتاه تر است و عموماً برای پیوستن واحدها در نوشتار به کار می رود|||متـ . تیرۀ کوتاه

خط واصله


کلمات دیگر: