کلمه جو
صفحه اصلی

intruder


معنی : مزاحم، فضول، مخل
معانی دیگر : کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود

انگلیسی به فارسی

کسی که سرزده یا بدون اجازه وارد شود، مزاحم، مخل


انگلیسی به انگلیسی

• burglar, trespasser; one who enters by force or without invitation; invader
an intruder is a person who enters a place without permission.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] مزاحم، متجاوز .

مترادف و متضاد

مزاحم (اسم)
troublemaker, gadfly, intruder, leech, enfant terrible, knocker

فضول (اسم)
bur, pragmatic, blab, voyeur, pry, nosy, prier, intruder, blabber, busybody, tamperer, meddler, obtruder

مخل (اسم)
intruder

person who trespasses


Synonyms: burglar, criminal, gate-crasher, infiltrator, interferer, interloper, interrupter, invader, meddler, nuisance, obtruder, prowler, raider, snooper, squatter, thief, trespasser


جملات نمونه

1. He surprised a masked intruder in the kitchen.
[ترجمه ایرج کاشف] او متعجب شد از این که یک متجاوز ماسک زده در آشپزخانه بود
[ترجمه ترگمان]او یک فرد ناشناس را در آشپزخانه غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]او در یک آشپزخانه یک مزاحم مخفی را شگفت زده کرد

2. The intruder had left some clear footprints in the flower beds.
[ترجمه ترگمان]ناشناس جای پای خود را در بس تر گل ها جا گذاشته بود
[ترجمه گوگل]مزاحم برخی از نکات روشن در تخت گل را ترک کرده است

3. The police think the intruder got in through an unlocked window.
[ترجمه محمد] پلیس فکر میکند که دزد از طریق یک پنجره باز وارد شده است
[ترجمه ترگمان]پلیس فکر می کنه که دزد وارد یه پنجره باز شده
[ترجمه گوگل]پلیس فکر می کند که مهاجم از طریق یک پنجره قفل شده است

4. The police warned the intruder off.
[ترجمه ترگمان]پلیس به فرد متجاوز هشدار داد
[ترجمه گوگل]پلیس هشدار داد که مزاحم شد

5. The dog growled at the intruder.
[ترجمه ترگمان]سگ به زور غرشی کرد و گفت:
[ترجمه گوگل]سگ در مزاحم خندید

6. Armed guards wrestled with the intruder.
[ترجمه ترگمان]نگهبان های مسلح با مزاحم دست و پنجه نرم می کردند
[ترجمه گوگل]نگهبانان مسلح با مزاحم وارد جنگ شدند

7. His pulse raced as he faced the armed intruder.
[ترجمه ترگمان]وقتی با یک مزاحم مسلح روبرو شد، ضربان قلبش تندتر شد
[ترجمه گوگل]پالس او به عنوان او در معرض سرقت مسلح مواجه شد

8. The intruder whipped out a knife from his pocket.
[ترجمه ترگمان]مرد ناشناس چاقویی را از جیبش بیرون آورد
[ترجمه گوگل]مزاحم یک چاقو را از جیبش برداشت

9. Intruder alarms are being fitted in many schools as a way of improving security.
[ترجمه ترگمان]آژیر خطر ناک در بسیاری از مدارس به عنوان راهی برای بهبود امنیت نصب شده است
[ترجمه گوگل]هشدار مزاحم در بسیاری از مدارس به عنوان راهی برای بهبود امنیت در نظر گرفته شده است

10. I feel like an intruder when I visit their home.
[ترجمه ترگمان] وقتی خونه شون رو می بینم یه مزاحم شدم
[ترجمه گوگل]زمانی که من از خانه خود دیدن می کنم احساس غربت می کنم

11. The spotlights go on automatically when an intruder is detected in the garden.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک مزاحم در باغ تشخیص داده می شود، spotlights به صورت خودکار پخش می شوند
[ترجمه گوگل]نورافکن ها به طور خودکار زمانی که یک مزاحم در باغ تشخیص داده می شود

12. An intruder forced open a lock on French windows at the house.
[ترجمه ترگمان]یک نفر وارد خانه شد و قفل پنجره های فرانسوی را باز کرد
[ترجمه گوگل]یک مزاحم مجبور شد قفل پنجره های فرانسوی را در خانه باز کند

13. An intruder had tripped the alarm.
[ترجمه ترگمان]یک نفر مزاحم زنگ خطر را به صدا درآورده بود
[ترجمه گوگل]یک مزاحم زنگ زده بود

14. He flattened the intruder with a single punch.
[ترجمه ترگمان]او را با یک مشت روی زمین پهن کرد
[ترجمه گوگل]او مزاحم را تنها با یک پانچ مسطح کرد

15. The intruder smashed a window to get in and then neutralized the alarm system.
[ترجمه ترگمان]مرد ناشناس پنجره ای را شکست تا وارد شود و سپس سیستم دزدگیر را خنثی کرد
[ترجمه گوگل]مزاحم پنجره ای را برای نفوذ و سپس خنثی کردن سیستم هشدار شکست داد

پیشنهاد کاربران

پارازیت


متجاوز

مزاحم

تازه از راه رسیده

دزد

کسی که بدون اجازه وارد خونه شما میشه

■ توضیح ادبیاتی :
۱. فردی که حضورش در یک مکان مشخص ، از قبل تعین شده نیست و از راه رسیدنش تنها باعث رنجش اطرافیان و کسایی که زودتر از او در آن مکان حضور داشتند میشود و وجودش در اونجا اصلا خوشایند نیست و حس بد رو به بقیه منتقل میکنه
۲. کسی که وارد مکانی میشود به طور غیر قانونی - متجاوز

■ توضیح خودمونی و کوچه بازاری :
۱. خرمگس معرکه - موی دماغ - کسی که وقتی میاد تو همه میگن اَخخخخخخ این اَن اومد باز ( اَه اَه این چُخت اومد دوباره برینه تو حال ما ) - مهمان سرزده و تو کون نرو

● توضیحات انگلیسی :
noun
[count]
1 : a person who is not welcome or wanted in a place
The other children regarded him as an intruder.

2 : a person who enters a place illegally
The police arrested the intruder.

Other forms: plural - ers

* این واژه از فعل intrude میاد که معنیش میشه :
verb
[no obj]
1 : to come or go into a place where you are not wanted or welcome
Excuse me, sir. I don't mean to intrude, but you have a phone call.
Would I be intruding if I came along with you?
The plane intruded into their airspace.

2 : to become involved with something private in an annoying way
Reporters constantly intruded into the couple's private life.
He didn't want to intrude upon their conversation

به فارسی : سر زده جایی رفتن - به جایی وارد شدن یا به جایی رفتن در صورتی که حضور شما مورد علاقه ی اطرافیان نیست و یا دعوت نشدید - بدون دعوت و فضولانه وارد شدن - بزور یا بدون حق ورود وارد شدن
#بابا بنازمت

intruder ( noun ) = متجاوز، دزد، مخل، متخلف، خرابکار، مزاحم، فرد خاطی

intruder detection system = سیستم تشخیص خرابکار
intruder attack = حمله متجاوز


examples:
1 - Intruder alarms are being fitted in many schools as a way of improving security.
به عنوان راه حلی برای بهبود امنیت در بسیاری از مدارس زنگ هشدار ورود دزد نصب شده است.
2 - The intruder fired at least one more shot at the guard, then fled.
متجاوز حداقل یک تیر دیگر به سمت نگهبان شلیک کرد و سپس فرار کرد.


کلمات دیگر: