کلمه جو
صفحه اصلی

interlace


معنی : در هم امیختن، بهم پیچیدن، تقاطع کردن، مشبک کردن، در هم بافتن، از هم گذراندن
معانی دیگر : درهم ریسیدن، هم پیوند کردن، هم باف کردن

انگلیسی به فارسی

بهم پیچیدن، در هم امیختن، در هم بافتن، مشبک کردن، از هم گذراندن، تقاطع کردن


تقسیم کردن، مشبک کردن، در هم امیختن، بهم پیچیدن، در هم بافتن، از هم گذراندن، تقاطع کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: interlaces, interlacing, interlaced
• : تعریف: to cross over and under as if laced together; intertwine; interweave.
مشابه: fold, twine, twist, weave

• interweave, cross over and under as if woven together; intertwine, mingle together

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] درهم بافتن .
[نساجی] در هم بافتن

مترادف و متضاد

در هم امیختن (فعل)
immingle, conjugate, interlace, intermix, immix

بهم پیچیدن (فعل)
interlock, implicate, entwine, entwist, interlace, convolve

تقاطع کردن (فعل)
meet, cross, intersect, interlace, crisscross, intercross, intertwine

مشبک کردن (فعل)
interlace, interweave, reticulate

در هم بافتن (فعل)
interlock, interlace, intertwine, interweave, inweave, pleach, raddle

از هم گذراندن (فعل)
interlace

جملات نمونه

1. In her latest book, she interlaces historical events with her own childhood memories.
[ترجمه ترگمان]در آخرین کتاب، وقایع تاریخی را با خاطرات دوران کودکی خود مرور می کرد
[ترجمه گوگل]در آخرین کتاب او، او رویدادهای تاریخی را با خاطرات دوران کودکی خود تعویض می کند

2. Her hair was interlaced with ribbons and flowers.
[ترجمه ترگمان]موهایش با روبان و گل درهم بافته شده بود
[ترجمه گوگل]موهایش با روبانها و گلها همخوانی داشت

3. Your speech should not have been interlaced with these facts beside the point.
[ترجمه ترگمان]گفتار شما نباید در این مورد با این حقایق درهم و برهم بافته شود
[ترجمه گوگل]سخن شما نباید با این واقعیت ها در کنار نقطه ای قرار گیرد

4. The tree branches were interlaced with one another.
[ترجمه ترگمان]شاخه های درخت با یکدیگر بافته شده بودند
[ترجمه گوگل]شاخه های درخت با یکدیگر همخوانی داشتند

5. They interlaced their hands.
[ترجمه ترگمان]با هم دست و پنجه نرم می کردند
[ترجمه گوگل]آنها دستان خود را درهم آمیختند

6. It was laid entirely with interlaced track.
[ترجمه ترگمان]کاملا با هم بافته شده بودند
[ترجمه گوگل]این کاملا با مسیر پیوسته ساخته شده بود

7. Plain hospital beds with flock mattresses laid on interlaced wire springs were for the junior members of the staff.
[ترجمه ترگمان]تخت های بیمارستان ساده با تشک ها و mattresses که روی سیم های تلگراف پیچیده شده بودند، برای اعضای سوم کارکنان بودند
[ترجمه گوگل]تخت بیمارستان های ساده با تشک های گله که بر روی چشمه های سیم مسیح قرار داشتند، برای اعضای کم سن و سال کارکنان بود

8. The fields interlace on screen to create the illusion of full pictures.
[ترجمه ترگمان]زمینه ها برای ایجاد توهم تصاویر کامل بر روی صفحه نمایش داده می شوند
[ترجمه گوگل]این زمینه ها بر روی صفحه نمایش ایجاد می شود تا توهم تصاویر کامل ایجاد شود

9. This is passed to the interlace to progressive scan converter 30 to generate a progressive scan signal from the interlaced signal.
[ترجمه ترگمان]این به the اسکن پیشرفته ۳۰ برای ایجاد یک سیگنال اسکن پیشرفته از سیگنال interlaced متصل شده است
[ترجمه گوگل]این برای انتقال سیگنال پیشرفته اسکن 30 به یک سیگنال پیشرفته اسکن از سیگنال درهم آمیخته منتقل می شود

10. The interlaced output from the source of interlaced material 50 is supplied to an interlace to progress scan converter 70 to generate a progressive scan signal.
[ترجمه ترگمان]این گره خورده از منبع ماده ۵۰ به یک interlace برای اسکن کردن مبدل ۷۰ برای تولید یک سیگنال اسکن پیشرفته (اسکن)تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]خروجی interlaced از منبع مواد interlaced 50 به یک درهم آمیخته به پیشرفت اسکن مبدل 70 برای تولید یک سیگنال اسکن پیشرفته عرضه می شود

11. Interlace your fingers to create a solid grip.
[ترجمه ترگمان]انگشت هات را باز کن تا محکم دست و پنجه نرم کنی
[ترجمه گوگل]انگشتان خود را برای ایجاد یک چابک جامد بکشید

12. The various impressions interlace and become a patchwork of scenery of modern life.
[ترجمه ترگمان]تاثرات مختلف به a مختلف زندگی مدرن تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]برداشت های مختلف درهم تنیده و تبدیل به یک لکه دار از مناظر از زندگی مدرن است

13. There exists very serious phenomenon of interlace flicker and large area flicker in present TV.
[ترجمه ترگمان]در تلویزیون حاضر، پدیده بسیار جدی و بسیار جدی وجود دارد
[ترجمه گوگل]پدیده ای بسیار جدی از سوسو زدن و زلزله بزرگ در تلویزیون موجود وجود دارد

14. Polyester Fiber and - glass Filament Interlace Tape is woven with polyester fiber as warp filled - glass filaments.
[ترجمه ترگمان]فیبر پلی استر با فیبر پلی استر با فیبر پلی استر به عنوان رشته های شیشه ای متصل می شود
[ترجمه گوگل]فیبر پلی استر و - نوار چسب فیبر شیشه ای با فیبر پلی استر به عنوان فیبرهای شیشه ای پر شده بافته شده است

پیشنهاد کاربران

قفل کردن انگشتان برای نگه داشتن چیزی


کلمات دیگر: