کلمه جو
صفحه اصلی

installation


معنی : نصب، تاسیسات
معانی دیگر : انتصاب، گمارش، به کارگماری، سوار کردن، برپاسازی، کارگذاری، بنیانگان، بنیانه(ها)

انگلیسی به فارسی

نصب، تاسیسات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of installing or condition of being installed.
متضاد: removal

(2) تعریف: something installed, such as a machine or system of machinery.

(3) تعریف: a relatively permanent military camp.

• process of installing, putting in place; something which has been put in place, something installed (i.e. machinery); military camp or base (military)
an installation is a place that contains equipment and machinery which are used for a particular purpose.
the installation of a piece of equipment involves putting it into place and making it ready for use.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نصب - اجرا - دستگاه - کارخانه - تاسیسات
[کامپیوتر] تاسیسات ،نصب
[برق و الکترونیک] تاسیسات
[مهندسی گاز] نصب، تاسیسات
[ریاضیات] برپا کردن، نصب، استقرار، برپایی، دستگاه، برقراری

مترادف و متضاد

نصب (اسم)
erection, assembling, installation

تاسیسات (اسم)
installation

establishment, inauguration


Synonyms: accession, coronation, fitting, furnishing, inaugural, induction, installment, instatement, investiture, investment, launching, ordination, placing, positioning, setting up


equipment


Synonyms: base, establishment, fort, fortification, furnishings, lighting, machinery, plant, post, power, station, system, wiring


جملات نمونه

1. the installation of machinery
نصب ماشین آلات

2. the installation of the club's new officers
گمارش سرپرستان جدید باشگاه

3. the building's heating installation
تاسیسات گرمایشی ساختمان

4. All large ships now have a wireless installation.
[ترجمه ترگمان]اکنون همه کشتی های بزرگ دارای تاسیسات بی سیم هستند
[ترجمه گوگل]تمام کشتی های بزرگ اکنون نصب بی سیم دارند

5. Do you have an installation diagram?
[ترجمه ترگمان]آیا یک نمودار نصب دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما یک نمودار نصب دارید؟

6. The ship docked in Portsmouth for installation of new equipment.
[ترجمه ترگمان]کشتی برای نصب تجهیزات جدید در پورتسموث لنگر انداخته است
[ترجمه گوگل]کشتی برای نصب تجهیزات جدید در پورتسموث متصل شده است

7. Installation of the new system will take several days.
[ترجمه ترگمان]نصب سیستم جدید چند روز طول می کشد
[ترجمه گوگل]نصب سیستم جدید چند روز طول خواهد کشید

8. Please restart your computer to complete installation.
[ترجمه ترگمان]لطفا کامپیوترتان را برای کامل کردن نصب مجدد راه اندازی کنید
[ترجمه گوگل]لطفا برای نصب کامل نصب مجدد کامپیوتر خود را راه اندازی مجدد کنید

9. Do you have to pay extra for installation?
[ترجمه ترگمان]آیا شما باید بیشتر برای نصب پول پرداخت کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما مجبور به پرداخت بیشتر برای نصب هستید؟

10. Hundreds of lives could be saved if the installation of alarms was more widespread.
[ترجمه ترگمان]اگر نصب آژیر خطر بیشتری داشته باشد صدها نفر ممکن است ذخیره شوند
[ترجمه گوگل]اگر نصب آلارم گسترده تر بود، صدها نفر از آنها جان سالم به در بردند

11. The installation is due to be completed this month.
[ترجمه ترگمان]نصب این نصب در ماه جاری به پایان خواهد رسید
[ترجمه گوگل]نصب باید در ماه جاری تکمیل شود

12. Do check before installation as too dry an atmosphere may affect furniture adversely.
[ترجمه ترگمان]قبل از نصب آن را بررسی کنید چون بیش از حد ممکن است یک جو تاثیر منفی بر مبلمان داشته باشد
[ترجمه گوگل]قبل از نصب، قبل از نصب چک کنید قبل از خشک شدن، جو ممکن است بر روی مبلمان تاثیر بگذارد

13. In another single-room installation, 15 photographs by Diane Arbus explore the psychology of popular culture.
[ترجمه ترگمان]در یک نصب تک اتاقه، ۱۵ عکس از دایان Arbus روان شناسی فرهنگ عمومی را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]در یکی دیگر از نصب یک اتاق، 15 عکس توسط دیان آروبوس کشف روانشناسی فرهنگ محبوب است

14. Installation is claimed to be a simple d-i-y job, and full instructions are supplied.
[ترجمه ترگمان]فرض بر این است که نصب یک کار ساده d - y بوده، و دستورالعمل های کامل ارایه می شوند
[ترجمه گوگل]ادعا شده است که نصب یک کار ساده d-i-y است و دستورالعمل های کامل ارائه می شود

the installation of the club's new officers

گمارش سرپرستان جدید باشگاه


the installation of machinery

نصب ماشین‌آلات


the building's heating installation

تأسیسات گرمایشی ساختمان


We destroyed the enemy's missile installations.

ما تأسیسات موشکی دشمن را منهدم کردیم.


پیشنهاد کاربران

مقر

مونتاژ

پادگان آموزشی

تصویب وگنجاندن

چیدمان

به کارگیری

خانم میرزایی عمل چکاندن قطره instillation می باشد

یکی از معانی رایج کلمه فوق در هنر به معنی چیدمان است و هنر installation یا چیدمان یکی از شاخه های هنری است

سازه ، سازه ها

نصب باشرایط

1. Window contractors are experts in the installation and repair of glazing products.
پیمانکاران پنجره متخصص در نصب و تعمیر محصولات شیشه ای هستند.
2. Ideally each software installation would be referred to a central service for prior approval.
در حالت ایده آل ، هر نصب نرم افزار برای تأیید قبلی به یک سرویس مرکزی ارجاع می شود.
3. Since his death, and the installation of a democratic regime in Spain, however, a revival of Galician language and culture has taken place.
از زمان مرگ وی ، و استقرار یک رژیم دموکراتیک در اسپانیا ، احیای زبان و فرهنگ گالیسیایی اتفاق افتاده است.
4. Nevertheless in April he resumed talks with the League leaders over the installation of royal garrisons in the Picard towns.
با این وجود در ماه آوریل او مذاکرات خود را با رهبران اتحادیه درباره برپایی پادگان های سلطنتی در شهرهای پیکارد از سر گرفت.
5. She has worked energetically on her own portfolio of photography, sculpture, installation art and film.
او با انرژی روی نمونه کارهای خودش در زمینه عکاسی ، مجسمه سازی ، هنرهای چیدمان و فیلم کار کرده است.

Installation= نصب، برپایی، استقرار، چیدمان

installation date= تاریخ نصب
installation time= مدت نصب
installation costs= هزینه های نصب


معانی دیگر>>>تاسیسات، برقراری، کارگذاری

crane installation = تاسیسات بالابر
heating installation = تاسیسات حرارتی
domestic installation = تاسیسات خانگی
electrical installation = تاسیسات الکتریکی


یک کار هنری که از چند شی یا عکس تشکیل شده تا تاثیر خاصی را ایجاد کند


کلمات دیگر: