کلمه جو
صفحه اصلی

lurk


معنی : کمین کردن، در خفا انجام دادن، در تکاپو بودن، در کمین شکار بودن، در انتظار فرصت بودن، دزدکی عمل کردن
معانی دیگر : خف کردن، (برای حمله) پنهان ماندن، نهفته باقی ماندن، در کمون بودن، مترصد بودن، (پنهانی) حرکت کردن، پاورچین راه رفتن، یواشکی نزدیک شدن

انگلیسی به فارسی

کمین کردن، در تکاپو بودن، درکمین شکار بودن، درانتظار فرصت بودن، دزدکی عمل کردن، در خفا انجام دادن


خیره شدن، در خفا انجام دادن، کمین کردن، در تکاپو بودن، در کمین شکار بودن، در انتظار فرصت بودن، دزدکی عمل کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lurks, lurking, lurked
مشتقات: lurkingly (adv.), lurker (n.)
(1) تعریف: to be hidden, esp. so as to ambush; lie in wait.
مترادف: couch, lie in wait, skulk
مشابه: hide, take cover

(2) تعریف: to act in a sneaky, furtive manner; prowl about.
مترادف: prowl, skulk, slink, sneak
مشابه: creep, steal, tiptoe

(3) تعریف: to exist without being perceived.
مترادف: hide
مشابه: lie

- a terrible truth lurking in the details of his poem
[ترجمه ترگمان] حقیقتی وحشتناک که در جزئیات منظومه او نهفته بود
[ترجمه گوگل] حقیقت وحشتناک در جزئیات شعر او درخشان است

• hideout
lie in wait; hide; prowl, sneak about, slink; exist unsuspected or unseen; (internet) be a passive participant in a discussion group (read other people's messages without adding one's own comments)
to lurk somewhere means to wait there secretly.
if something such as a memory, suspicion, or danger lurks, it exists, but you are only slightly aware of it.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] در کمین نشستن - ( اصطلاحی عامیانه ) خواندن یک گروه خبری در شبکه، بدون مشارکت پیامهای خود. چنین حالتی برای مدتی قبل از پست کردن هر پیامی توصیه می شود، تا از چگونگی هدف و ماهیت بحث آگاه شوید.

مترادف و متضاد

کمین کردن (فعل)
stalk, ambush, lurk, scupper, waylay

در خفا انجام دادن (فعل)
lurk

در تکاپو بودن (فعل)
lurk, scrimmage

در کمین شکار بودن (فعل)
lurk

در انتظار فرصت بودن (فعل)
lurk

دزدکی عمل کردن (فعل)
lurk

hide; move stealthily


Synonyms: conceal oneself, creep, crouch, go furtively, gumshoe, lie in wait, prowl, skulk, slide, slink, slip, snake, sneak, snoop, stay hidden, steal, wait


Antonyms: come out


جملات نمونه

1. Pride may lurk under a threadbare cloak.
[ترجمه ترگمان]غرور ممکن است زیر شنل نامریی پنهان شود
[ترجمه گوگل]Pride ممکن است تحت پوشش پنهانی پیچیده باشد

2. Hidden dangers lurk in every family saloon car.
[ترجمه ترگمان]خطرات پنهان در هر خودرو خانواده پنهان می شوند
[ترجمه گوگل]خطرات پنهانی در هر ماشین سالن اجتماع خیره می شوند

3. I think it's sort of creepy how people lurk in chat rooms.
[ترجمه ترگمان]به نظر من عجیبه که چطور مردم در سالن با هم پنهان میشن
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم این نوع از وحشت زده چگونه مردم در اتاق های گفت و گو چسبیده است

4. A computer virus may lurk unseen in a computer's memory, calling up and infecting each of the machine's data files in turn.
[ترجمه ترگمان]یک ویروس کامپیوتری ممکن است در حافظه کامپیوتر پنهان بماند و هر کدام از فایل های داده ماشین را به نوبه خود جذب کند
[ترجمه گوگل]یک ویروس کامپیوتری ممکن است در حافظه کامپیوتر ظاهر شود و هر یک از فایلهای داده دستگاه را به نوبه خود فراخوانی و آلوده کند

5. Beneath/Below/Under the surface of contemporary West Indian life lurk memories of slavery.
[ترجمه ترگمان]زیر \/ پایین \/ زیر سطح زندگی معاصر هند زندگی پنهان و پنهان از برده داری
[ترجمه گوگل]زیر / زیر / زیر سطح زندگی معاصر غرب هندی، خاطراتی از برده داری را دربر می گیرد

6. Hidden dangers lurk in the ocean depths.
[ترجمه ترگمان]خطرات پنهان در اعماق اقیانوس پنهان می شدند
[ترجمه گوگل]خطرات پنهانی در عمق اقیانوس خیره می شوند

7. The negative attitudes lurk undetected till a social upheaval forces them to the surface.
[ترجمه ترگمان]نگرش های منفی، تا زمانی که یک تحول اجتماعی آن ها را به سطح برساند، پنهان می مانند
[ترجمه گوگل]نگرش های منفی ناشناخته است تا یک تحول اجتماعی آنها را به سطح برساند

8. They would lurk somewhere within a system of tunnels; no good: explosions anywhere in the tunnel would reach them.
[ترجمه ترگمان]آن ها در جایی در داخل یک دستگاه تونل پنهان می شدند؛ هیچ خوب نبود: انفجار در هر جایی در تونل به آن ها می رسید
[ترجمه گوگل]آنها در جایی از یک سیستم تونل ها جرقه می زنند؛ هیچ چیز خوب نیست: انفجار در هر نقطه از تونل به آنها برسد

9. Lurk in my local chemist, close to the Vatican, and the call seems doomed.
[ترجمه ترگمان]lurk در شیمی محلی من، نزدیک واتیکان، و این صدا محکوم به فناست
[ترجمه گوگل]در معبد محلی من نزدیک به واتیکان افتاده و تماس به نظر می رسد محکوم شده است

10. What hidden tensions lurk beneath the present surface?
[ترجمه ترگمان]تنش های پنهان در زیر سطح کنونی پنهان شده اند؟
[ترجمه گوگل]چه کشش های پنهان زیر سطح فعلی؟

11. Witches are more frightening then wizards, wolves lurk in grandmother's clothing.
[ترجمه ترگمان]جادوگرها خیلی ترسناک تر از آن هاست که جادوگرها و گرگ ها در لباس های مادربزرگ پنهان می شوند
[ترجمه گوگل]جادوگران ترسناکتر هستند و سپس جادوگران، گرگها در لباس مادربزرگ خفه میشوند

12. Behind all foreign policy there lurks, or ought to lurk, careful political calculation.
[ترجمه ترگمان]پشت همه سیاست خارجی پنهان است، یا باید پنهان شود، محاسبه دقیق سیاسی
[ترجمه گوگل]در پشت همه سیاست های خارجی، محاسبات دقیق سیاسی را لگد می زند یا باید آن را لرزاند

13. Bottomless shadows lurk in every corner of this artfully arranged, black-and-white nightmare, hinting at horrors left unseen.
[ترجمه ترگمان]سایه هایی که در گوشه و کنار این اتاق پیچیده شده بود، در گوشه و کنار آن، سایه سیاه و سفید و سفید دیده می شد که با اشاره به چیزهای وحشتناکی که دیده می شد، دیده می شد
[ترجمه گوگل]سایه های بی انتها در هر گوشه ای از این کلاسیک، به طرز وحشیانه مرتب شده، کابوس سیاه و سفید خیره می شوند، اشاره ای به وحشت ناپذیر وجود دارد

14. Death may lurk among the green blades.
[ترجمه ترگمان]ممکن است در میان تیغه های سبز پنهان شود
[ترجمه گوگل]مرگ ممکن است در میان تیغه های سبز از بین برود

15. They understand the dangers that lurk there, the balance between survival and extinction.
[ترجمه ترگمان]آن ها خطراتی را که در آنجا پنهان شده اند درک می کنند، تعادل بین بقا و انقراض
[ترجمه گوگل]آنها خطراتی را که در آن وجود دارد، تعادل بین بقای و انقراض را درک می کنند

Reporters were lurking behind the tree.

خبرنگاران پشت درخت کمین کرده بودند.


the doubt that lurked in my mind

شک و تردیدی که در ذهن من ریشه کرده بود


He lurked around like a thief.

او مانند یک دزد پاورچین‌پاورچین (و مخفیانه) به این طرف و آن طرف می‌رفت.


پیشنهاد کاربران

خف کردن

نهفته بودن


کلمات دیگر: