کلمه جو
صفحه اصلی

homunculus


معنی : کوتوله، ادمک، گور زاد، ادم خرد
معانی دیگر : مردک، مردچه، کوچک مرد، آدمک، آدمک مصنوعی

انگلیسی به فارسی

آدمک، آدم خرد، کوتوله، گور زاد


homunculus، کوتوله، ادمک، ادم خرد، گور زاد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: homunculi
مشتقات: homuncular (adj.)
• : تعریف: a little human or dwarf; midget.
مشابه: dwarf, manikin

• small human being; human fetus

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] مدل بازگشتی نا محدود مغز .

مترادف و متضاد

کوتوله (اسم)
stub, gnome, atomy, dwarf, homunculus, grub

ادمک (اسم)
dummy, homunculus, robot, caricature, manikin

گورزاد (اسم)
gnome, homunculus

ادم خرد (اسم)
homunculus

جملات نمونه

1. The homunculus seems to remember where to go in the stacks.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد The به یاد داشته باشند که در کجا باید به انبار بروند
[ترجمه گوگل]Homunculus به نظر می رسد به یاد داشته باشید که در آن به پشته بروید

2. At one point we see a homunculus encased in a glass beaker, exactly like a test-tube baby.
[ترجمه ترگمان]در یک نقطه، یک homunculus پوشیده شده در یک ظرف شیشه ای را می بینیم که دقیقا شبیه به یک کودک لوله تست است
[ترجمه گوگل]در یک نقطه ما می بینیم homunculus که در یک لیوان شیشه ای قرار گرفته است، درست مثل یک نوزاد آزمایش لوله

3. He posited the existence of an all-seeing homunculus that might do so—a homunculus that was almost instantly dubbed "Maxwell's demon".
[ترجمه ترگمان]او وجود یک کوتوله را فرض کرد که ممکن است این کار را بکند - یک کوتوله که تقریبا در آن واحد شیطان ماکسول نامیده می شد
[ترجمه گوگل]او وجود یک همجنس گرایی را که می توانست انجام دهد، نشان می داد - یک همجنس گرایی که تقریبا بلافاصله به نام 'شیطان ماکسول' خوانده می شد

4. The Homunculus you sacrifice due to the second ability isn't limited to being a Homunculus token put into play by Puppet Conjurer.
[ترجمه ترگمان]قربانی کردن شما به خاطر توانایی دوم محدود به این نیست که یک نشانه homunculus به نمایش گذاشته شده توسط Puppet conjurer باشد
[ترجمه گوگل]Homunculus که به دلیل توانایی دوم قربانی می کنید، محدود به داشتن یک نشانه ی Homunculus نیست که توسط Puppet Conjurer قرار داده شده است

5. This outburst appears to have created the Homunculus Nebula, pictured above in a composite image from the Hubble Space Telescope taken last decade.
[ترجمه ترگمان]این فوران به نظر می رسد که سحابی homunculus را ایجاد کرده، که در بالا در تصویر مرکب از تلسکوپ فضایی هابل در دهه گذشته گرفته شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این حادثه سحابی Homunculus را ایجاد کرده است که در تصویر کامپوزیتی از تلسکوپ فضایی هابل که دهه گذشته گرفته شده است، تصویر شده است

6. The face component of the classical somatosensory homunculus has long been thought to be oriented right-side up along the central sulcus of the human brain, the rest is upside down.
[ترجمه ترگمان]جز چهره بخش کلاسیک حسی تنی مدتهاست که تصور می شده است که در امتداد دیواره مرکزی مغز انسان متمایل است، بقیه وارونه است
[ترجمه گوگل]مولکول چهره همونکولوس سموتسنسسیوس کلاسیک به نظر می رسد که در سمت راست سینه مغز انسان قرار گرفته باشد، بقیه آن را به عقب رانده است

7. Folk psychology compelled us to search for the homunculus in the brain—a ghost in the machine—a mind somehow disconnected from the brain.
[ترجمه ترگمان]روانشناسی محلی ما را وادار کرد تا در مغز - روح درون ماشین جستجو کنیم - روحی که به نحوی از مغز جدا شده باشد
[ترجمه گوگل]روانشناسی روانشناسی ما را مجبور کرد تا برای همونکولوس در مغز جستجو کند - یک روح در دستگاه - یک ذهن به نحوی از مغز جدا شده است

8. The homunculus in Maxwell's original thought experiment could sort the molecules of air found in two connected boxes according to their velocities.
[ترجمه ترگمان]The در آزمایش تفکر اصلی ماکسول می تواند مولکول های هوا را در دو جعبه متصل با توجه به سرعت های آن ها دسته بندی کند
[ترجمه گوگل]Homunculus در آزمایش فکری اصلی ماکسول می تواند مولکول های هوا را در دو جعبه متصل با توجه به سرعت آنها مرتب سازد

9. This is often depicted as the "sensory homunculus", a distorted image of a man stretched across the brain(Sentence dictionary), with his genitals lying next to his feet ( click here).
[ترجمه ترگمان]این اغلب به عنوان \"homunculus حسی\" به تصویر کشیده می شود، تصویر تحریف شده از مردی که در سراسر مغز (فرهنگ لغت حکم)کشیده شده است، با آلت تناسلی اش کنار پایش قرار دارد (کلیک کنید)
[ترجمه گوگل]این اغلب به عنوان 'homunculus حساس'، یک تصویر تحریف شده از یک مرد در سراسر مغز (حکم فرهنگ لغت)، با دستگاه تناسلی او در کنار پاهای خود (در اینجا کلیک کنید) به تصویر کشیده شده است

10. At the beginning of your upkeep, sacrifice a Homunculus .
[ترجمه ترگمان]در آغاز of، a را قربانی کنید
[ترجمه گوگل]در ابتدای نگهداری خود، Homunculus را قربانی کنید

11. Until recently, the position of female genitalia on the homunculus had only been guessed at.
[ترجمه ترگمان]تا این اواخر وضع آلت تناسلی زن روی کوتوله فقط حدس زده شده بود
[ترجمه گوگل]تا همین اواخر، موقعیت ژنوتیپ های زن در همجنس گرا تنها در حد حدس زده بود

12. On the foundation of summarizing the research findings of the Homunculus nebula, we bring forward that the sticking point to solve this question is the initial condition.
[ترجمه ترگمان]در زمینه خلاصه سازی یافته های تحقیق در مورد سحابی homunculus، ما به این نتیجه می رسیم که نقطه عطف برای حل این پرسش، شرط اولیه است
[ترجمه گوگل]بر پایهی خلاصهی یافتههای پژوهشی سحابی Homunculus، ما پیش میآیم که نقطه چسبیدن به حل این سؤال، شرایط اولیه است

13. Before the discovery of the egg cell, many scientists believed that the head of each sperm cell contained a fully "preformed" little person ( homunculus ).
[ترجمه ترگمان]پیش از کشف سلول تخم، بسیاری از دانشمندان معتقد بودند که سر هر سلول اسپرم شامل یک فرد کوچک \"preformed\" (homunculus)است
[ترجمه گوگل]پیش از کشف سلول تخم مرغ، بسیاری از دانشمندان معتقد بودند که سر هر سلول اسپرم، یک فرد کاملا 'پیش ساخته شده' (Homunculus) را تشکیل می دهد

14. Singer is right, he says, that there is no homunculus in the brain, making our decisions for us.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که سینگر حق دارد و می گوید که هیچ homunculus در مغز وجود ندارد و تصمیم های ما را برای ما گرفته است
[ترجمه گوگل]او می گوید، خواننده معتقد است که در مغز همسانی نیست، تصمیمات ما برای ما وجود دارد

15. According to ancient ideas,inside the body of every man are not just little sperm swimming around, but each of those little things is a homunculus, a little person,a little,teeny,tiny person.
[ترجمه ترگمان]با توجه به ایده های باستانی، درون بدن هر فرد فقط اسپرم اندکی وجود ندارد، اما هر یک از آن چیزهای کوچک یک homunculus، یک فرد کوچک، یک فرد کوچک، یک فرد کوچک و کوچک است
[ترجمه گوگل]با توجه به ایده های باستان، در داخل بدن هر مرد فقط اسپرم کمی در اطراف شنا نمی کند، اما هر یک از این چیزهای کوچک، یک همجنس گرا، شخص کوچک، کوچک، کوچک و کوچک است


کلمات دیگر: