انسداد، ایجاد مانع
preclusion
انسداد، ایجاد مانع
انگلیسی به فارسی
انسداد، ایجاد مانع
انگلیسی به انگلیسی
• elimination, exclusion, removal; prevention, act of making impossible
جملات نمونه
1. Your age should not act as a preclusion to you being accepted on the university course.
[ترجمه ترگمان]سن شما نباید به عنوان مقدمه ای برای پذیرفته شدن در دانشگاه عمل کند
[ترجمه گوگل]سن شما نباید به عنوان یک شرط بندی برای پذیرش در دوره دانشگاهی عمل کند
[ترجمه گوگل]سن شما نباید به عنوان یک شرط بندی برای پذیرش در دوره دانشگاهی عمل کند
2. Issue preclusion makes the judicial system running efficiently, the law being steady and authoritative.
[ترجمه ترگمان]مساله صدور حکم باعث می شود که سیستم قضایی به طور موثر اجرا شود، قانون ثابت و معتبر است
[ترجمه گوگل]سوءاستفاده مسئله باعث می شود که سیستم قضایی موثر باشد، قانون پایدار و معتبر است
[ترجمه گوگل]سوءاستفاده مسئله باعث می شود که سیستم قضایی موثر باشد، قانون پایدار و معتبر است
3. Once, he encountered preclusion from riots and terrorists in these countries.
[ترجمه ترگمان]یک بار، او با preclusion از آشوب ها و تروریست ها در این کشورها مواجه شد
[ترجمه گوگل]یک بار، او با انزجار از شورش و تروریست ها در این کشورها مواجه شد
[ترجمه گوگل]یک بار، او با انزجار از شورش و تروریست ها در این کشورها مواجه شد
4. The doctrine of Claim preclusion is a very important question for discussion in studies of lawsuit, but few people have done research in this field in china.
[ترجمه ترگمان]دکترین of یک سوال بسیار مهم برای بحث در مورد شکایت در مورد شکایت است، اما تعداد کمی از مردم در این زمینه در چین تحقیقاتی انجام داده اند
[ترجمه گوگل]دکترین سوءاستفاده از ادعا یک بحث بسیار مهم برای بحث در مطالعات دعوی قضایی است، اما تعداد کمی از مردم در این زمینه در چین تحقیقاتی انجام داده اند
[ترجمه گوگل]دکترین سوءاستفاده از ادعا یک بحث بسیار مهم برای بحث در مطالعات دعوی قضایی است، اما تعداد کمی از مردم در این زمینه در چین تحقیقاتی انجام داده اند
5. The theory of issue preclusion is a positive attempt made in order to settle disputes in one action and realize the ideal of litigation economy.
[ترجمه ترگمان]نظریه مساله preclusion یک تلاش مثبت برای حل مناقشات در یک عمل و تحقق ایده آل اقتصاد حقوقی است
[ترجمه گوگل]نظریه مسئله سوءاستفاده، تلاش مثبتی است برای حل اختلافات در یک اقدام و تحقق آرمان اقتصاد دادرسی
[ترجمه گوگل]نظریه مسئله سوءاستفاده، تلاش مثبتی است برای حل اختلافات در یک اقدام و تحقق آرمان اقتصاد دادرسی
6. A different, and perhaps more common, type of statutory preclusion is legislation that imposes a time limit on efforts to obtain review of an administrative decision.
[ترجمه ترگمان]یک نوع متفاوت، و شاید هم بیشتر، نوعی قانون گذاری قانونی است که محدودیت زمانی را بر تلاش ها برای به دست آوردن یک تصمیم مدیریتی تحمیل می کند
[ترجمه گوگل]یک نوع متفاوت و شاید رایجتر از نوع سوءاستفاده قانونی قوانینی است که محدودیت زمانی را برای تلاش برای به دست آوردن بازبینی تصمیم اداری تعیین می کند
[ترجمه گوگل]یک نوع متفاوت و شاید رایجتر از نوع سوءاستفاده قانونی قوانینی است که محدودیت زمانی را برای تلاش برای به دست آوردن بازبینی تصمیم اداری تعیین می کند
7. Objective To study the cross contamination of alkaline picric acid in glucose determination by hexokinase(HK) method and its preclusion measures.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه آلودگی متقابل اسید picric قلیایی در تعیین گلوکز با روش hexokinase (HK)و اقدامات preclusion آن
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه آلودگی متقابل اسید قلیایی پیکریک در تعیین گلوکز با استفاده از روش هگزوکیناز (HK) و اندازه گیری آن است
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه آلودگی متقابل اسید قلیایی پیکریک در تعیین گلوکز با استفاده از روش هگزوکیناز (HK) و اندازه گیری آن است
8. The Article 26 of the Government Procurement Act about the use of equivalents is made for the restriction of improper competitions and the preclusion of bid riggings.
[ترجمه ترگمان]ماده ۲۶ قانون تدارکات دولت در مورد استفاده از equivalents برای محدودیت رقابت های نادرست و the پیشنهاد قیمت پیشنهادی ساخته شده است
[ترجمه گوگل]ماده 26 قانون تدارکات دولتی در مورد استفاده از معادن برای محدود کردن مسابقه های نامناسب و جلوگیری از تقلب پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]ماده 26 قانون تدارکات دولتی در مورد استفاده از معادن برای محدود کردن مسابقه های نامناسب و جلوگیری از تقلب پیشنهاد شده است
9. The other legislation is represented by anti-trust law of European Union and preclusion of behavior illegality is used for standard.
[ترجمه ترگمان]قانون دیگر توسط قانون ضد اعتماد اتحادیه اروپا و رفتار رفتار غیرقانونی رفتار می شود که برای استاندارد استفاده می شود
[ترجمه گوگل]قانون دیگر توسط قانون ضد اتحادیه اتحادیه اروپا به نمایش گذاشته شده و غیر قانونی بودن رفتار برای استاندارد استفاده می شود
[ترجمه گوگل]قانون دیگر توسط قانون ضد اتحادیه اتحادیه اروپا به نمایش گذاشته شده و غیر قانونی بودن رفتار برای استاندارد استفاده می شود
10. According to our experiences of computer networks managing and maintaining, we give some methods of preclusion on computer networks obstacle.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تجارب ما در مورد مدیریت و نگهداری شبکه های کامپیوتری، برخی از روش های of بر روی مانع شبکه های کامپیوتری را ارایه می دهیم
[ترجمه گوگل]با توجه به تجارب ما در زمینه مدیریت و نگهداری شبکه های کامپیوتری، ما برخی از روش های سوق دادن به مانع در شبکه های کامپیوتری را ارائه می دهیم
[ترجمه گوگل]با توجه به تجارب ما در زمینه مدیریت و نگهداری شبکه های کامپیوتری، ما برخی از روش های سوق دادن به مانع در شبکه های کامپیوتری را ارائه می دهیم
11. China should bring in the theory of the issue preclusion validity.
[ترجمه ترگمان]چین باید نظریه مساله را از اعتبار ساقط کند
[ترجمه گوگل]چین باید تئوری مسئله اعتبار اخطار را به ارمغان بیاورد
[ترجمه گوگل]چین باید تئوری مسئله اعتبار اخطار را به ارمغان بیاورد
12. The CNI case shows the difficulty of making generalizations about statutory preclusion: ultimately, every case turns on an examination of the meaning of a particular statute.
[ترجمه ترگمان]مورد CNI دشواری کلی تعمیم در مورد preclusion قانونی را نشان می دهد: در نهایت، هر موردی به بررسی مفهوم یک قانون خاص برمی گردد
[ترجمه گوگل]مورد CNI نشان دهنده دشواری تعمیم دادن در مورد سوءاستفاده قانونی است و در نهایت، در هر مورد، معاینه معنای یک قانون خاص را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]مورد CNI نشان دهنده دشواری تعمیم دادن در مورد سوءاستفاده قانونی است و در نهایت، در هر مورد، معاینه معنای یک قانون خاص را بررسی می کند
پیشنهاد کاربران
پیشگیری
در حقوق: اعتبار امر مختومه
در حقوق:اعتبار امر مختومه، اعتبار امر قضاوت شده
کلمات دیگر: