بطور زود رس ی پیشرس، پیش از موعدطبیعی، پیش از وقت، نا بهنگام
precociously
بطور زود رس ی پیشرس، پیش از موعدطبیعی، پیش از وقت، نا بهنگام
انگلیسی به فارسی
پیشروی
انگلیسی به انگلیسی
• prematurely, in the manner of being unusually well-developed
جملات نمونه
1. He was a precociously bright school boy.
[ترجمه ترگمان] اون یه پسر باهوش مدرسه بود
[ترجمه گوگل]او یک پسر مدرسه ای بود که به زودی آماده می شد
[ترجمه گوگل]او یک پسر مدرسه ای بود که به زودی آماده می شد
2. Leonard, too, was coming of age - precociously so.
[ترجمه ترگمان] لئونارد \"هم به سن بلوغ رسیده\"
[ترجمه گوگل]لئونارد نیز از سن رفته بود - به طرز زشتی
[ترجمه گوگل]لئونارد نیز از سن رفته بود - به طرز زشتی
3. Precociously gifted, Schjerfbeck was 11 when she entered the Finnish Art Society's drawing school.
[ترجمه ترگمان]Schjerfbeck ۱۱ ساله بود که وارد مدرسه نقاشی هنر فنلاند شد
[ترجمه گوگل]Schierfbeck 11 ساله بود که به تازگی جوایز داده بود و وارد مدرسه نقاشی انجمن هنری فنلاند شد
[ترجمه گوگل]Schierfbeck 11 ساله بود که به تازگی جوایز داده بود و وارد مدرسه نقاشی انجمن هنری فنلاند شد
4. Her child behaves precociously.
[ترجمه ترگمان]بچه اش به طرز عجیبی رفتار می کند
[ترجمه گوگل]کودکش به زودی رفتار می کند
[ترجمه گوگل]کودکش به زودی رفتار می کند
5. The ones who grew up in New York seemed to take it all in stride and precociously had a sense of their breaking point and breezily steered well clear of it.
[ترجمه ترگمان]کسانی که در نیویورک بزرگ می شدند، به نظر می رسید که همه چیز را با قدم های بلند بلند می کنند و precociously را به خوبی درک می کنند و breezily را به خوبی هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید کسانی که در نیویورک بزرگ شدند، تمام تلاش خود را انجام می دادند و به تدریج از لحاظ شکست ناپذیری خود را نشان دادند و به راحتی از آن بی خبر بودند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید کسانی که در نیویورک بزرگ شدند، تمام تلاش خود را انجام می دادند و به تدریج از لحاظ شکست ناپذیری خود را نشان دادند و به راحتی از آن بی خبر بودند
6. In 1970, his father rented a computer and he precociously rewrote its software.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۰ پدرش یک کامپیوتر اجاره کرد و او precociously نرم افزار آن را بازنویسی کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1970 پدرش یک کامپیوتر را اجاره کرد و نرم افزار خود را به تدریج بازنویسی کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1970 پدرش یک کامپیوتر را اجاره کرد و نرم افزار خود را به تدریج بازنویسی کرد
7. It'seems generally true, too, that the aptitude for abstract thinking is developing precociously.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی به نظر می رسد که استعداد تفکر انتزاعی در حال توسعه precociously است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، درست است که استعداد تفکر انتزاعی در حال پیشروی است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، درست است که استعداد تفکر انتزاعی در حال پیشروی است
کلمات دیگر: