کلمه جو
صفحه اصلی

come to the point

انگلیسی به انگلیسی

• get to the main issue, come to the main essence

جملات نمونه

1. I'm in a hurry, so come to the point.
[ترجمه ترگمان]عجله دارم، پس بیا سر اصل مطلب
[ترجمه گوگل]من عجله دارم، بنابراین به نقطه ای می رسم

2. Vaguely he wondered when Siban was going to come to the point.
[ترجمه ترگمان]به طور مبهم از خودش می پرسید که کی قصد دارد به این مرحله برسد
[ترجمه گوگل]به طور مبهم او تعجب می کرد که سیبان قصد دارد به نقطه ای برود

3. But now it's come to the point, the supermarkets are not in favour.
[ترجمه ترگمان]اما در حال حاضر به این نقطه رسیده اند، سوپرمارکت ها به نفع خود نیستند
[ترجمه گوگل]اما اکنون به این موضوع میرسیم که سوپرمارکتها به نفع آن نیستند

4. I wish to come to the point that the right hon. Gentleman raised specifically about my role in this matter.
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد به اصل مطلب برسم، عزیزم اون مخصوصا در مورد نقش من در این موضوع بزرگ شد
[ترجمه گوگل]من می خواهم به این نکته برسم که درست است جنتلمن به طور خاص درباره نقش من در این موضوع صحبت کرد

5. Hey, come to the point man.
[ترجمه ترگمان] هی، بیا سر اصل مطلب
[ترجمه گوگل]هی، به مردن بیایید

6. Let's be frank and come to the point.
[ترجمه ترگمان]بیا رک و راست باشیم و برگردیم سر اصل مطلب
[ترجمه گوگل]بیایید صادق باشیم و به نقطه ای برسیم

7. Now, to come to the point, will you go yourself, or send a representative?
[ترجمه ترگمان]حالا، برای رسیدن به این هدف، آیا شما خودتان می روید، یا نماینده ای ارسال می کنید؟
[ترجمه گوگل]حالا، به نقطه ای رسیدن، به خودت بروید یا یک نماینده بفرستید؟

8. Stop prevaricating and come to the point.
[ترجمه ترگمان]بس کن و بیا به اصل مطلب
[ترجمه گوگل]جلوگیری کنید و به نقطه ای برسید

9. We're now in a hurry, so come to the point.
[ترجمه ترگمان]حالا عجله داریم، پس بیا سر اصل مطلب
[ترجمه گوگل]ما اکنون عجله داریم، بنابراین به نقطه ای می رسیم

10. Don't beat about the bush. Please come to the point.
[ترجمه ترگمان]در مورد بوته کتک نخورید خواهش می کنم بیا سر اصل مطلب
[ترجمه گوگل]درباره بوش نترسید لطفا بیایید

11. It may also come to the point of virtual dormancy.
[ترجمه ترگمان]هم چنین ممکن است به نقطه نهفتگی مجازی بیاید
[ترجمه گوگل]این ممکن است به نقطه خواب عمیق نیز برسد

12. As I was in a hurry I asked him to come to the point at once.
[ترجمه ترگمان]همان طور که عجله داشتم از او خواهش کردم فورا به اینجا بیاید
[ترجمه گوگل]همانطور که من عجله داشتم، از او خواستم تا یک بار به نقطه ای برسد

13. In spite of all your talk you never seem to come to the point.
[ترجمه ترگمان]به رغم حرف هایی که می زنی هرگز به این نکته توجه نمی کنی
[ترجمه گوگل]به رغم همه صحبت های شما، هرگز به نظر نمی رسد

14. Why did she talk around the subject rather than come to the point?
[ترجمه ترگمان]چرا موضوع صحبت را عوض کرد تا به اصل مطلب برسد؟
[ترجمه گوگل]چرا او در مورد موضوع بحث کرد، نه به نقطه؟

پیشنهاد کاربران

برو سر اصل مطلب

I think we've come to the point.
به نظرم موضوع اصلی را مطرح کردیم. /رفتیم سرِ اصل مطلب


کلمات دیگر: