کلمه جو
صفحه اصلی

sledding


سورتمه سواری، حمل با سورتمه

انگلیسی به فارسی

سورتمه سواری، حمل با سورتمه


وضع زمین و برف (از نظر سورتمه سواری)


انگلیسی به انگلیسی

• act of traveling on a sled; conditions suitable for travelling on a sled; progress

جملات نمونه

1. We got home and went sledding on the small hill in our back yard.
[ترجمه ترگمان]به خانه رسیدیم و روی تپه کوچکی که در حیاط پشتی بود سوار شدیم
[ترجمه گوگل]ما به خانه برگشتیم و در تپه کوچک در حیاط پشتمان سوار شدیم

2. Even family activities like sledding and tobogganing seem to be enjoying a renaissance.
[ترجمه ترگمان]حتی فعالیت های خانوادگی مانند sledding و tobogganing به نظر می رسد که از یک رنسانس لذت می برند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد حتی فعالیت های خانوادگی مانند سورتمه کوهنوردی و سورتمه زدن لذت بردن از رنسانس است

3. The season of snow frolics, skiing and sledding got a later start than usual this year.
[ترجمه ترگمان]فصل برفی (frolics)، اسکی و sledding دیرتر از معمول امسال شروع شد
[ترجمه گوگل]فصل بارش برف، اسکی و سورتمه در اواسط سال جاری آغاز شد

4. After it had stopped snowing, we all went sledding.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه برف اومد ما همه رفتیم سورتمه سواری
[ترجمه گوگل]پس از آن که متوقف شد، همه ما رفتیم تا سورتمه

5. Here you can ice sledding, ice skating, dog sledding allice sculptures at their ice bar!
[ترجمه ترگمان]اینجا میتونی سورتمه سواری، اسکی روی یخ، سگ سورتمه سواری در بار their
[ترجمه گوگل]در اینجا شما می توانید اسکیت روی یخ، سورتمه یخ یخ، اسباب بازی های یخی یونانی را در یخ بچینید!

6. Winter in many places means ice skating, sledding and fights.
[ترجمه ترگمان]زمستان در بسیاری از جاها یعنی اسکی روی یخ، سورتمه سواری و مبارزه
[ترجمه گوگل]زمستان در بسیاری از نقاط به معنای اسکیت روی یخ، اسب سواری و دعوا است

7. Winter in many places means skating, sledding and snowball fights.
[ترجمه ترگمان]زمستان در بسیاری از جاها یعنی اسکیت، سورتمه و گلوله برفی
[ترجمه گوگل]زمستان در بسیاری از مکانها به معنای اسکیت، سوارکاری و جنگیدن گلوله برف است

8. You know how I love sledding, skiing and ice - skating!
[ترجمه ترگمان]! میدونی که من عاشق سورتمه سواری و اسکی روی اسکیت رو دوست دارم
[ترجمه گوگل]شما می دانید که من دوست دارم قایق سواری، اسکی و اسکی روی یخ!

9. Winter in many places means ice skating, sledding, and snowball fights.
[ترجمه ترگمان]زمستان در بسیاری از جاها یعنی اسکی روی یخ، سورتمه و گلوله برفی
[ترجمه گوگل]زمستان در بسیاری از نقاط به معنای اسکیت روی یخ، اسب سواری، و مبارزه با گلوله برف است

10. He does not always have smooth sledding in the field of politics.
[ترجمه ترگمان]او همیشه sledding در عرصه سیاست ندارد
[ترجمه گوگل]او همیشه سوار صاف در زمینه سیاست نیست

11. I remembered when we sledding together a few weeks before.
[ترجمه ترگمان]چند هفته قبل با هم سورتمه سواری می کردیم به یاد داشتم
[ترجمه گوگل]وقتی چند هفته پیش باهم رفتیم، یادم می آید

12. Analysts predicted rough sledding for handset makers.
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران پیش بینی می کنند که sledding برای makers گوشی ممکن است
[ترجمه گوگل]تحلیلگران پیش بینی کرده اند که سامسونگ برای کارکنان گوشی های هوشمند خشن است

13. Jane had rough sledding in her math course because she was poorly prepared.
[ترجمه ترگمان]به خاطر اینکه کاملا آماده شده بود، جین سورتمه سواری سختی داشت
[ترجمه گوگل]جین در کالس درس ریاضی او بسیار کم کالس بود زیرا او تهیه شده بود

14. Many of these proposals could encounter rough sledding.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این پیشنهادها ممکن است با sledding خشن برخورد کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از این پیشنهادات می توانند با سورتمه های خشن مواجه شوند

15. It also has enjoyed its usual dominance in sledding sports, where it has already won nine medals in luge, bobsled and skeleton.
[ترجمه ترگمان]این کشور همچنین از تسلط همیشگی خود در ورزش های sledding لذت برده است که در آن تاکنون نه مدال در luge، bobsled و اسکلت به دست آورده است
[ترجمه گوگل]همچنین تسلط معمول خود در سورتمه ورزشی، که در آن در حال حاضر موفق نه مدال در لوژسواری، نوعی سورتمه کوچک و اسکلت برخوردار بوده است

پیشنهاد کاربران

سر سره بازی

سورتمه سوارى


کلمات دیگر: