روشن شد، روشن کردن، بجریان انداختن، شیر آب یا سویچ برق را باز کردن
turned on
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• operational, lit up, activated (of an appliance, a light, etc.); crazy about, attracted to, interested in; sexually aroused
جملات نمونه
1. The street lights are usually turned on at
[ترجمه ترگمان]چراغ های خیابان معمولا روشن می شوند
[ترجمه گوگل]چراغهای خیابانی معمولا روشن است
[ترجمه گوگل]چراغهای خیابانی معمولا روشن است
2. He turned on the light and began to pace backwards and forwards.
[ترجمه ترگمان]چراغ را روشن کرد و شروع به قدم زدن به جلو و جلو رفتن کرد
[ترجمه گوگل]او نور را روشن کرد و شروع به حرکت به جلو و عقب کرد
[ترجمه گوگل]او نور را روشن کرد و شروع به حرکت به جلو و عقب کرد
3. He turned on the light after he went inside.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه داخل شد، چراغ را روشن کرد
[ترجمه گوگل]پس از ورود به داخل، نور را روشن کرد
[ترجمه گوگل]پس از ورود به داخل، نور را روشن کرد
4. She turned on the radio and heard the five o'clock pips.
[ترجمه ترگمان]رادیو را روشن کرد و صدای clock pips را شنید
[ترجمه گوگل]او رادیو را روشن کرد و پنج پیک ساعت را شنید
[ترجمه گوگل]او رادیو را روشن کرد و پنج پیک ساعت را شنید
5. She turned on the hose and a jet of water sprayed across the garden.
[ترجمه ترگمان]او روی لوله خم شد و یک جت آب در آن سوی باغ پاشیده شد
[ترجمه گوگل]او بر روی شلنگ و یک جت آب در سراسر باغ اسپری کرد
[ترجمه گوگل]او بر روی شلنگ و یک جت آب در سراسر باغ اسپری کرد
6. The car turned on the wet road and slipped into the fence.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل روی جاده خیس چرخید و به طرف نرده رفت
[ترجمه گوگل]ماشین بر روی مسیر مرطوب چرخید و به حصار افتاد
[ترجمه گوگل]ماشین بر روی مسیر مرطوب چرخید و به حصار افتاد
7. Goaded beyond endurance, she turned on him and hit out.
[ترجمه ترگمان]به سوی او برگشت و به او ضربه زد
[ترجمه گوگل]او بیش از آنکه با استقامت مواجه شود، به او حمله کرد
[ترجمه گوگل]او بیش از آنکه با استقامت مواجه شود، به او حمله کرد
8. She turned on the charm to everyone she met.
[ترجمه ترگمان]اون طلسم رو به هر کسی که باه اش ملاقات کرده بود رو کرد
[ترجمه گوگل]او همه چیز را برای او ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]او همه چیز را برای او ملاقات کرد
9. Lucy turned on the television to watch the evening news.
[ترجمه ترگمان]لوسی تلویزیون را ورق زد تا اخبار شامگاهی را ببیند
[ترجمه گوگل]لوسی تلویزیون را به تماشای اخبار شب تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]لوسی تلویزیون را به تماشای اخبار شب تبدیل کرد
10. I sat down and turned on the radio.
[ترجمه ترگمان]نشستم و رادیو را روشن کردم
[ترجمه گوگل]من نشستم و رادیو را روشن کردم
[ترجمه گوگل]من نشستم و رادیو را روشن کردم
11. The dog suddenly turned on its tormentors.
[ترجمه ترگمان]ناگهان سگ به tormentors خود نگریست
[ترجمه گوگل]سگ به طور ناگهانی خشمگین شد
[ترجمه گوگل]سگ به طور ناگهانی خشمگین شد
12. Quite unexpectedly he turned on his heel and walked out of the door.
[ترجمه ترگمان]ناگهان برگشت و از در بیرون رفت
[ترجمه گوگل]کاملا غیرمنتظره او پاشنه خود را روشن کرد و از درب خارج شد
[ترجمه گوگل]کاملا غیرمنتظره او پاشنه خود را روشن کرد و از درب خارج شد
13. His normally placid dog turned on him and bit him in the leg.
[ترجمه ترگمان]سگ آرام آرام او را مخاطب قرار داد و پایش را گاز گرفت
[ترجمه گوگل]سگ معمولی رقیبش او را در آغوش گرفت و او را در پا انداخت
[ترجمه گوگل]سگ معمولی رقیبش او را در آغوش گرفت و او را در پا انداخت
14. Liz turned on a radio to mask the noise.
[ترجمه ترگمان]لیز رادیو را روشن کرد تا سر و صدا را بپوشاند
[ترجمه گوگل]لیز روی یک رادیو را برای غلبه بر سر و صدا زد
[ترجمه گوگل]لیز روی یک رادیو را برای غلبه بر سر و صدا زد
15. He turned on the gas and lit the stove.
[ترجمه ترگمان]گاز را روشن کرد و اجاق را روشن کرد
[ترجمه گوگل]او گاز را روشن کرد و اجاق گاز را روشن کرد
[ترجمه گوگل]او گاز را روشن کرد و اجاق گاز را روشن کرد
پیشنهاد کاربران
بە معنی شهوتی شدنم میاد . کە در سریال فرند گفتە میشە حالا نمیدونم صحتش ایا واقعا یکی از معنیش همینە ، میتونیم بە کارش ببریم ؟
I was more turned on by this gravy boat than by barry .
I was more turned on by this gravy boat than by barry .
شهوتی شدن؛برانگیخته شدن از نظر جنسی
برانگیخته شدن، تحریک شدن
کلمات دیگر: