کلمه جو
صفحه اصلی

precariously


بطور ناپایداریا متزلزل، بطور مشکوک، بطورمخاطره امیز

انگلیسی به انگلیسی

• dangerously, in a risky manner; unstably, unsteadily

جملات نمونه

1. he was standing precariously on the edge of the precipice
به طور خطرناکی لب پرتگاه ایستاده بود.

2. She leaned precariously out of the window.
[ترجمه ترگمان]از پنجره به بیرون خم شد
[ترجمه گوگل]او به سختی از پنجره بیرون زد

3. The hotel was perched precariously on a steep hillside.
[ترجمه ترگمان]هتل در یک دامنه پر شیب قرار داشت
[ترجمه گوگل]هتل به شدت در دامنه تپه ای قرار داشت

4. He balanced precariously on the narrow window - ledge.
[ترجمه ترگمان]او تعادل خود را روی لبه باریک پنجره متعادل کرد
[ترجمه گوگل]او متعصبانه روی پنجره باریک قرار دارد - لبه

5. Her suitcase was precariously balanced on the tiny luggage rack above her head.
[ترجمه ترگمان]چمدان او روی قفسه کوچکی بالای سر قرار داشت
[ترجمه گوگل]چمدان او به سختی روی صندلی چمدان کوچک بالای سرش متعادل بود

6. The country swayed precariously between Christianity and paganism.
[ترجمه ترگمان]این کشور به طور نامنظم در میان مسیحیت و شرک قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این کشور به شدت بین مسیحیت و paganism غرق شد

7. The television was precariously balanced on top of a pile of books.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون به طرز خطرناکی در بالای توده ای از کتاب ها قرار داشت
[ترجمه گوگل]تلویزیون به شدت متعادل در بالای شمع کتاب ها بود

8. The phone was perched precariously on the window ledge.
[ترجمه ترگمان]گوشی روی لبه پنجره روی لبه پنجره قرار داشت
[ترجمه گوگل]تلفن به سختی در لبه پنجره قرار گرفته بود

9. He balanced the glass precariously on the arm of his chair.
[ترجمه ترگمان]و با حالتی عصبی لیوان را به دست گرفت
[ترجمه گوگل]او شیشه را به سختی بر روی صندلی صندلیش متعادل می کند

10. The economy is precariously close to recession.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد به طور خطرناکی به رکود اقتصادی نزدیک است
[ترجمه گوگل]اقتصاد تقریبا نزدیک به رکود اقتصادی است

11. The hotel perched precariously on a steep hillside.
[ترجمه ترگمان]هتل در یک دامنه پر شیب قرار داشت
[ترجمه گوگل]این هتل به شدت در دامنه تپه ای قرار دارد

12. One of my grocery bags was still precariously perched on the car bumper.
[ترجمه ترگمان]یکی از کیسه grocery هنوز روی سپر اتومبیل نصب شده بود
[ترجمه گوگل]یکی از کیسه های مواد غذایی من هنوز هم به سختی در سپر خودرو قرار دارد

13. The hunter-gatherer lifestyle today survives precariously in remote regions.
[ترجمه ترگمان]امروزه سبک زندگی شکارچی - شکارچی در مناطق دور افتاده از خطر نجات پیدا می کند
[ترجمه گوگل]شیوه زندگی شکارچی جمع کننده امروز به طور ناامن در مناطق دور افتاده زندگی می کند

14. He lived rather precariously from one day to the next, never knowing where his next meal was coming from.
[ترجمه ترگمان]او از یک روز به بعد به خطر افتاده بود و هیچ وقت نمی دانست که غذای بعدی او از کجا می اید
[ترجمه گوگل]او از یک روز به بعد به سختی زندگی می کرد، هرگز نمی دانست که جایی که بعدا وعده های بعدی او می آید

پیشنهاد کاربران

مشروط، عاریه ای

به طرز خطرناکی


کلمات دیگر: