سریع
precipitously
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• steeply, with a high gradient of inclination, almost vertically, sheerly
جملات نمونه
1. The mountain path descended precipitously to a small valley.
[ترجمه ترگمان]جاده کوهستانی به سرعت به سوی دره کوچکی سرازیر شد
[ترجمه گوگل]مسیر کوهی به یک دره کوچک فرود آمد
[ترجمه گوگل]مسیر کوهی به یک دره کوچک فرود آمد
2. They've got to act precipitously to make the deals.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید با عجله اقدام کنند تا معاملات را انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها باید به سرعت اقدامات خود را انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها باید به سرعت اقدامات خود را انجام دهند
3. The ground beyond the road fell away precipitously.
[ترجمه ترگمان]سرعت زمین به سرعت پایین می رفت
[ترجمه گوگل]زمینی که فراتر از جاده بود، به سرعت در حال سقوط بود
[ترجمه گوگل]زمینی که فراتر از جاده بود، به سرعت در حال سقوط بود
4. We don't want to act precipitously.
[ترجمه ترگمان] ما نمی خوایم سریع عمل کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم به سرعت عمل کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم به سرعت عمل کنیم
5. The price of shares in the company dropped precipitously with the news of poor sales figures.
[ترجمه ترگمان]با اخبار ارقام فروش ضعیف، قیمت سهام در این شرکت به سرعت افت کرد
[ترجمه گوگل]قیمت سهام در این شرکت به شدت با اخبار مربوط به آمار فروش ضعیف کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]قیمت سهام در این شرکت به شدت با اخبار مربوط به آمار فروش ضعیف کاهش یافته است
6. The company has seen its profits fall precipitously over the past few years.
[ترجمه ترگمان]این شرکت شاهد کاهش سود خود در چند سال گذشته بوده است
[ترجمه گوگل]این شرکت سود خود را طی چند سال گذشته به شدت سقوط کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت سود خود را طی چند سال گذشته به شدت سقوط کرده است
7. The land dropped precipitously down to the rocky shore.
[ترجمه ترگمان]زمین به سرعت به ساحل صخره ای افتاد
[ترجمه گوگل]زمین به سرعت به ساحل سنگی افتاد
[ترجمه گوگل]زمین به سرعت به ساحل سنگی افتاد
8. But the relationship with Pataki deteriorated precipitously in recent days as McCaughey Ross openly defied him.
[ترجمه ترگمان]اما در روزه ای اخیر رابطه با Pataki با شدت رو به رو شد، چرا که McCaughey راس علنا او را نادیده گرفت
[ترجمه گوگل]اما رابطه با Pataki در روزهای اخیر به شدت بدتر شد، مک کوفی راس آشکارا از او متنفر بود
[ترجمه گوگل]اما رابطه با Pataki در روزهای اخیر به شدت بدتر شد، مک کوفی راس آشکارا از او متنفر بود
9. The dollar plunged precipitously.
[ترجمه ترگمان] اون ۵ دلار به سرعت بالا رفت
[ترجمه گوگل]دلار به شدت سقوط کرد
[ترجمه گوگل]دلار به شدت سقوط کرد
10. Putin's work in East Germany was precipitously drawing to a close.
[ترجمه ترگمان]کار پوتین در شرق آلمان با سرعت زیادی نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]کار پوتین در شرق آلمان سریعا به پایان رسید
[ترجمه گوگل]کار پوتین در شرق آلمان سریعا به پایان رسید
11. The mountains rose precipitously from the shore.
[ترجمه ترگمان]کوه به سرعت از ساحل بالا رفت
[ترجمه گوگل]کوه ها از ساحل به آرامی رشد می کنند
[ترجمه گوگل]کوه ها از ساحل به آرامی رشد می کنند
12. 'You don't want to quit precipitously since you can traumatize yourself even more by facing extended un employment .
[ترجمه ترگمان]شما نمی خواهید با سرعت زیادی دست به دست بشوید، زیرا می توانید خودتان را با پرداختن به استخدام سازمان ملل متحد کنید
[ترجمه گوگل]'شما نمی خواهید سریعا کنار بگذارید، زیرا می توانید خود را حتی با افزایش اشتغال در معرض خطر بیشتر آسیب برسانید
[ترجمه گوگل]'شما نمی خواهید سریعا کنار بگذارید، زیرا می توانید خود را حتی با افزایش اشتغال در معرض خطر بیشتر آسیب برسانید
13. Performance drops off precipitously when requests are queued.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که درخواست ها در صف صف قرار می گیرند، عملکرد با سرعت زیادی افت پیدا می کند
[ترجمه گوگل]عملکرد زمانی که درخواست ها در صف قرار می گیرند سریعا از بین می روند
[ترجمه گوگل]عملکرد زمانی که درخواست ها در صف قرار می گیرند سریعا از بین می روند
14. Shovel in hand, he forded the river heading back; the water which had risen precipitously was now above his chin.
[ترجمه ترگمان]به hand گوش می داد و از رودخانه عبور می کرد آب که به سرعت بالا رفته بود اکنون بالای چانه اش بود
[ترجمه گوگل]بیل در دست، او رودخانه را به عقب پر کرد آب که به سرعت صعود کرده بود اکنون بیش از چانه اش بود
[ترجمه گوگل]بیل در دست، او رودخانه را به عقب پر کرد آب که به سرعت صعود کرده بود اکنون بیش از چانه اش بود
پیشنهاد کاربران
به سرعت
بی مهابا، شتابناک
کلمات دیگر: