طوفانی
tumultuously
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• turbulently, stormily, furiously
جملات نمونه
1. Lacking its tumultuously fruitful influence, our mental lives would be almost as barren as the moon.
[ترجمه ترگمان]به خاطر نفوذ tumultuously، زندگی روحی ما تقریبا به اندازه ماه خشک و بی آب و علف است
[ترجمه گوگل]فقدان نفوذ طوفانی و پربار آن، زندگی ذهنی ما تقریبا به عنوان ماه غلیظ است
[ترجمه گوگل]فقدان نفوذ طوفانی و پربار آن، زندگی ذهنی ما تقریبا به عنوان ماه غلیظ است
2. Now her bosom rose and fell tumultuously.
[ترجمه ترگمان]اکنون سینه اش از جا برخاست و درهم فرو رفت
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سینه خود را افزایش و سقوط طوفانی
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سینه خود را افزایش و سقوط طوفانی
3. A mighty spirit of revolt heaved tumultuously within him.
[ترجمه ترگمان]روحیه قوی عصیان در او موج می زد
[ترجمه گوگل]یک روحیه شگفت انگیز از شورش در او به شدت گره خورده بود
[ترجمه گوگل]یک روحیه شگفت انگیز از شورش در او به شدت گره خورده بود
4. The crowd was demonstrating tumultuously.
[ترجمه ترگمان]جمعیت درهم و برهم خود را به نمایش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]جمعیت نشان داد که به طرز وحشیانه ای ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]جمعیت نشان داد که به طرز وحشیانه ای ظاهر می شود
5. In the grey of the morning the two students, pallid and haggard from anxiety and with the terror of their adventure still beating tumultuously in their blood, met at the medical college.
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد، دو دانشجو، رنگ پریده و فرسوده از اضطراب و وحشت از ماجرای آن ها، هنوز درهم و برهم در خون خود درهم می آمیختند، و در دانشکده پزشکی به یکدیگر برخوردند
[ترجمه گوگل]در خاکستری صبح، دو دانش آموز، از اضطراب و ترس از ماجراجویی خود، هنوز هم با خونریزی از خود پرسیده بودند، در کالج پزشکی دیدار کردند
[ترجمه گوگل]در خاکستری صبح، دو دانش آموز، از اضطراب و ترس از ماجراجویی خود، هنوز هم با خونریزی از خود پرسیده بودند، در کالج پزشکی دیدار کردند
6. Later I slowly crawled under the ramp, flow relented a lot, beating tumultuously bereave barely portrayed the mood also slightly to settle.
[ترجمه ترگمان]بعد از مدتی که به آهستگی از شیب به پایین خزیدم، جریان زیاد شد، و به سختی می توانستم حالت روحی او را به تصویر بکشم
[ترجمه گوگل]بعدها من به آرامی در زیر رمپ فرو رفتم، جریان خیلی گره خورده بود، ضرب و شتم به طرز شگفت انگیزی بی حوصله به سختی تصویر خلق و خو و کمی برای حل و فصل
[ترجمه گوگل]بعدها من به آرامی در زیر رمپ فرو رفتم، جریان خیلی گره خورده بود، ضرب و شتم به طرز شگفت انگیزی بی حوصله به سختی تصویر خلق و خو و کمی برای حل و فصل
7. The window, tattooed with grape-shot, had lost glass and frame and was nothing now but a shapeless hole, tumultuously blocked with paving-stones.
[ترجمه ترگمان]پنجره، خال کوبی شده با گلوله، شیشه و قاب را از دست داده بود و دیگر چیزی جز یک سوراخ بی شکل نبود که با سنگ های سنگفرش مسدود شده بود
[ترجمه گوگل]پنجره، خالکوبی شده با انگشت شات، شیشه و قاب را از دست داده بود و اکنون چیزی جز یک سوراخ بی شکل است که به طور سنگین و سنگین سنگین شده است
[ترجمه گوگل]پنجره، خالکوبی شده با انگشت شات، شیشه و قاب را از دست داده بود و اکنون چیزی جز یک سوراخ بی شکل است که به طور سنگین و سنگین سنگین شده است
کلمات دیگر: