کلمه جو
صفحه اصلی

knapsack


معنی : کوله پشتی، چنته، کوله بار، توشه دان، پشت واره
معانی دیگر : کوله پشتی، توشه دان، کوله بار، پشت واره، چنته

انگلیسی به فارسی

کوله پشتی، توشه دان، کوله بار، پشت واره، چنته


کوله پشتی، کوله بار، توشه دان، پشت واره، چنته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a carrying bag worn on the back and made of leather, canvas, nylon, or the like.
مشابه: pack

• backpack, rucksack, bag which is carried on the back
a knapsack is a canvas or leather bag that you carry strapped over your back or slung over your shoulder.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] کوله پشتی
[] کوله پشتی کوچک - حمایت زانویی

مترادف و متضاد

کوله پشتی (اسم)
pack, backpack, knapsack, swag, pack sack

چنته (اسم)
bag, knapsack, pouch, satchel, carryall, cod, wallet

کوله بار (اسم)
load, knapsack, fardel

توشه دان (اسم)
knapsack, scrip

پشت واره (اسم)
knapsack

backpack


Synonyms: carryall, duffel bag, haversack, kit bag, pack, rucksack, satchel


جملات نمونه

1. He cinched the belt of his knapsack around his shoulders.
[ترجمه ترگمان]او کمربند کوله پشتی اش را دور شانه هایش گذاشت
[ترجمه گوگل]او کمربند کوله پشتی خود را در اطراف شانه های خود قرار داد

2. Will my sweater go in your knapsack?
[ترجمه ترگمان]ژاکت من تو کوله پشتی - ت هست؟
[ترجمه گوگل]آیا ژاکت من در کوله پشتی شماست؟

3. In the airport she practiced with her knapsack, trying to slide it on and off.
[ترجمه ترگمان]در فرودگاه با کوله پشتی اش بازی می کرد و سعی می کرد آن را روشن کند
[ترجمه گوگل]در فرودگاه، او با کوله پشتی خود تمرین کرد و سعی کرد آن را به سمت پایین بکشد

4. His knapsack and sketch pad and sleeping bag lay on the floor, candy wrappers scattered around them.
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی اش و کیف sketch روی زمین افتاده بود و روی زمین پخش شده بود
[ترجمه گوگل]پد کوله پشتی و طرح او و کیسه خواب بر روی زمین گذاشتند، پیچ و تاب های آب نبات پراکنده در اطراف آنها

5. Mom shook off my help and tried the knapsack once again.
[ترجمه ترگمان]مامان به کمک من دست تکان داد و کوله پشتی اش را یک بار دیگر امتحان کرد
[ترجمه گوگل]مامان کمکم را تکان داد و یک بار دیگر کیف را گرفت

6. He arrives for class with a tiny knapsack packed with his crayons, lunch box and a diaper.
[ترجمه ترگمان]او با کوله پشتی کوچکی که با مداد رنگی و جعبه ناهار و یک پوشک پر شده بود به کلاس می آید
[ترجمه گوگل]او با یک کوله پشتی کوچک با مداد رنگی، جعبه ناهار و پوشک بسته بندی می کند

7. He had a knapsack over his shoulder.
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی اش را روی شانه اش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او کوله پشتی را روی شانه اش گذاشته بود

8. His knapsack was so big that it proved a useful weapon in knocking encroaching sunbathers off his collection of sun loungers.
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی اش آنقدر بزرگ بود که می توانست اسلحه مفیدی در بزند و sunbathers را از sun دور کند
[ترجمه گوگل]کوله پشتی او خیلی بزرگ بود که نشان داد که یک سلاح مفید برای ضربه زدن به آفتاب پرنده ها از کنار مجموعه ی خود از صندلی های خورشید است

9. With knapsack in hand, a brisk pace is assumed.
[ترجمه ترگمان]با کوله پشتی اش حرکت سریعی به خود می گیرد
[ترجمه گوگل]با کوله پشتی در دست، یک سرعت سریع فرض می شود

10. Do you think she got everything into her knapsack?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی اون همه چیزش رو تو کوله پشتی اش گذاشته؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید او همه چیز را به کوله پشتی اش گرفت؟

11. Knapsack problem is a typical NP complete problem.
[ترجمه ترگمان]مساله Knapsack یک مساله ان پی کامل است
[ترجمه گوگل]مشکل کوله پشتی یک مشکل کامل NP است

12. Bink set off on foot, wearing a stuffed knapsack and bearing a good hunting knife and a home-cut staff.
[ترجمه ترگمان]Bink پیاده راه افتادند، توبره برزنتی پوشیده و یک چاقوی جیبی خوب و یک چوب خانگی در دست داشتند
[ترجمه گوگل]بیک پا روی پای خود گذاشته، یک کوله پشتی پر شده و یک چاقوی شکار خوب و کارکنان خانگی برداشته است

13. Then I and son take knapsack to traveling bag to go.
[ترجمه ترگمان]بعد من و پسرم knapsack را به کیسه سفر می برند تا بروند
[ترجمه گوگل]سپس من و پسران را به کیسه مسافرتی کشیده اند

14. Applied to knapsack & sports bags, insulation bags and cooling container.
[ترجمه ترگمان]برای کوله پشتی، کیف ورزشی، کیسه های عایق و ظرف خنک کننده استفاده می شود
[ترجمه گوگل]کیسه های ورزشی، کیسه های عایق بندی و کانتینر خنک کننده به کوله پشتی اعمال می شود

پیشنهاد کاربران

کوله پشتی _ بقچه


کلمات دیگر: