طناب سیرک، (طناب بازی) طناب، بند (که بندباز روی آن راه می رود)
tightrope
طناب سیرک، (طناب بازی) طناب، بند (که بندباز روی آن راه می رود)
انگلیسی به فارسی
طناب سیرک، (طناب بازی) طناب، بند (که بندباز روی آن راه میرود)
تنگستن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
عبارات: walk a tightrope
عبارات: walk a tightrope
• : تعریف: a tightly stretched rope or wire cable, suspended high above ground, on which acrobatic feats are performed, as at a circus.
• tightly stretched rope where acrobats perform, thin rope
a tightrope is a piece of rope which is stretched between two poles and on which an acrobat balances and performs tricks.
if you say that someone is walking a tightrope, you mean that they are in a very difficult or delicate situation and that they have to be very careful about what they say or do.
a tightrope is a piece of rope which is stretched between two poles and on which an acrobat balances and performs tricks.
if you say that someone is walking a tightrope, you mean that they are in a very difficult or delicate situation and that they have to be very careful about what they say or do.
دیکشنری تخصصی
[] طنابِ کشیده
جملات نمونه
1. to walk on a tightrope
روی طناب راه رفتن
2. akbar kept his balance on the tightrope
اکبر تعادل خود را بر روی طناب کشیده حفظ کرد.
3. One of the acrobats who walked the tightrope at the circus did it blindfolded.
[ترجمه ترگمان]یکی از the که در سیرک به راه افتاد، چشمانش را بست
[ترجمه گوگل]یکی از آکروبات هایی که در سیرک راه می رفت، چشم بسته بود
[ترجمه گوگل]یکی از آکروبات هایی که در سیرک راه می رفت، چشم بسته بود
4. School administrators walk a tightrope between the demands of the community and the realities of how children really behave.
[ترجمه ترگمان]مدیران مدارس در میان خواسته های جامعه و حقایق چگونگی رفتار کودکان در وضعیت خوبی قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]مدیران مدرسه بین تقاضای جامعه و واقعیت های رفتار واقعی کودکان رفتار می کنند
[ترجمه گوگل]مدیران مدرسه بین تقاضای جامعه و واقعیت های رفتار واقعی کودکان رفتار می کنند
5. I feel as though I'm walking a tightrope between success and failure.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که در میان موفقیت و شکست در حال قدم زدن هستم
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم که من در حال پیاده روی در میان موفقیت و شکست است
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم که من در حال پیاده روی در میان موفقیت و شکست است
6. Many manufacturers have to walk a tightrope between pricing their goods too high and not selling them, and pricing them low and losing money.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تولید کنندگان باید در میان قیمت گذاری کالاهای خود به شدت عمل کنند و فروش آن ها را کم کنند و آن ها را قیمت گذاری کنند و پول را از دست بدهند
[ترجمه گوگل]بسیاری از تولیدکنندگان باید قیمت کالاهای خود را بیش از حد بالا ببرند و آنها را به فروش نرسانند و قیمت آنها را پایین بیاورد و پول را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]بسیاری از تولیدکنندگان باید قیمت کالاهای خود را بیش از حد بالا ببرند و آنها را به فروش نرسانند و قیمت آنها را پایین بیاورد و پول را از دست بدهد
7. The Profitboss walks a tightrope between research and risk, between research and opportunity.
[ترجمه ترگمان]The بین تحقیق و ریسک، بین تحقیق و ریسک، در شرایط دشواری گام برمی دارد
[ترجمه گوگل]Profitboss در میان تحقیق و ریسک، میان تحقیق و فرصت، پیوسته است
[ترجمه گوگل]Profitboss در میان تحقیق و ریسک، میان تحقیق و فرصت، پیوسته است
8. She sometimes felt she was walking a tightrope, wanting to be friendly with Therese, and yet terrified of upsetting Karl.
[ترجمه ترگمان]گاهی احساس می کرد که در سختی قدم می زند، و دلش می خواهد با ترز دوست شود، و با این حال، به وحشت افتاد که کارل را ناراحت کند
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات احساس او در حال راه رفتن یک تنگش، مایل به دوستانه با Therese، و با این حال وحشت زده از ناراحتی کارل
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات احساس او در حال راه رفتن یک تنگش، مایل به دوستانه با Therese، و با این حال وحشت زده از ناراحتی کارل
9. United lived on a tightrope at times.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان ایالات متحده در شرایط خوبی زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]یونایتد بارها در یک تنگه زندگی کرد
[ترجمه گوگل]یونایتد بارها در یک تنگه زندگی کرد
10. To become foot-sure and fearless in such tightrope bridge crossings, he practiced on easier ones a few inches above the ground.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه مطمئن شود و نترس از این عبور از پل با گذر از پل، در چند اینچی روی زمین تمرین می کرد
[ترجمه گوگل]برای تبدیل شدن به پا و مطمئن از چنین عبور از پل های تنگ پل، او به راحتی چند اینچ در بالای زمین تمرین کرد
[ترجمه گوگل]برای تبدیل شدن به پا و مطمئن از چنین عبور از پل های تنگ پل، او به راحتی چند اینچ در بالای زمین تمرین کرد
11. I walked a tightrope between two realities to both of which I felt seriously committed.
[ترجمه ترگمان]من یک طناب را بین دو واقعیت که به طور جدی مرتکب شده بودم راه انداختم
[ترجمه گوگل]من بین دو واقعیت پیوسته بودم که هر دو به طور جدی متعهد بودند
[ترجمه گوگل]من بین دو واقعیت پیوسته بودم که هر دو به طور جدی متعهد بودند
12. He was constantly aware of the tightrope he was walking-being a major player among the elite but not really one of them.
[ترجمه ترگمان]او به طور مداوم از موقعیت خوبی که در حال قدم زدن بود آگاه بود - یکی از بازیکنان مهم در میان نخبگان بود، اما واقعا یکی از آن ها نبود
[ترجمه گوگل]او به طور پیوسته از تنگنائی که در حال پیاده شدن بود، آگاه بود - یکی از مهمترین بازیکنان در میان نخبگان است، اما واقعا یکی از آنها نیست
[ترجمه گوگل]او به طور پیوسته از تنگنائی که در حال پیاده شدن بود، آگاه بود - یکی از مهمترین بازیکنان در میان نخبگان است، اما واقعا یکی از آنها نیست
13. And went back up and walked the tightrope to the west bank 3
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]و به سمت بالا رفت و به سمت بندر غرب 3 رفت
[ترجمه گوگل]و به سمت بالا رفت و به سمت بندر غرب 3 رفت
14. He danced across a tightrope as easily as he strolled down a coun-try lane.
[ترجمه ترگمان]به آسانی از آن سوی طناب می رقصید، به همان آسانی که سلانه سلانه سلانه سلانه از یک کوره راه بیرون می رفت
[ترجمه گوگل]او به راحتی به عنوان یک تنگستن رقصید
[ترجمه گوگل]او به راحتی به عنوان یک تنگستن رقصید
پیشنهاد کاربران
بند بازی، روی طناب راه رفتن
[idiom]
tread/walk a tightrope
to be in a difficult situation in which you do not have much freedom of action and need to be extremely careful about what you do
E. g. The government is walking a difficult tightrope in wanting to reduce interest rates without pushing up inflation
Oxford Dictionary @
tread/walk a tightrope
to be in a difficult situation in which you do not have much freedom of action and need to be extremely careful about what you do
E. g. The government is walking a difficult tightrope in wanting to reduce interest rates without pushing up inflation
Oxford Dictionary @
کلمات دیگر: