1. an earthen jug
کوزه ی سفالین
2. he emptied the jug into a pot
او محتویات کوزه را در دیگ ریخت.
3. the ear of a jug
دسته ی کوزه
4. he dropped and shattered the jug
او کوزه را انداخت و خرد کرد.
5. the outer wall of the jug was moist and cool
دیواره ی برونی کوزه تر و خنک بود.
6. a book of verse and a jug of wine
یک کتاب شعر و یک کوزه ی می
7. He filled a jug with juice.
[ترجمه ترگمان]کوزه پر از آب را پر کرد
[ترجمه گوگل]او ظرفی را با آب پر کرد
8. It is something between a jug and a vase.
[ترجمه ترگمان]چیزی بین یک پارچ و یک گلدان است
[ترجمه گوگل]این چیزی است بین کوزه و گلدان
9. How did the jug get broken?
[ترجمه ترگمان]چطور کوزه شکسته شد؟
[ترجمه گوگل]چگونه کوزه شکسته شد؟
10. Pour the milk into a jug.
[ترجمه ترگمان]شیر رو توی یه پارچ بریز
[ترجمه گوگل]شیر را به یک کوزه بریزید
11. When I tried to lift the jug, the handle came off .
[ترجمه ترگمان]وقتی سعی کردم کوزه را بلند کنم دسته از جا کنده شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که من سعی کردم کوزه را بلند کنم، رسیدم
12. She found a pretty yellow jug smashed to bits.
[ترجمه ترگمان]کوزه زرد قشنگی را که خرد شده بود پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او یک کاسه خیلی زردی را به سمت بیت کشید
13. I managed to grab hold of the jug before it fell.
[ترجمه ترگمان]توانستم قبل از سقوط پارچ را بگیرم
[ترجمه گوگل]پیش از آنکه سقوط کنم، موفق شدم قاشق را بگیرم
14. She poured a jug of water over his head.
[ترجمه ترگمان]یک پارچ آب روی سرش ریخت
[ترجمه گوگل]او یک کوزه آب بر سرش ریخت
15. He walked along with a water jug poised on his head.
[ترجمه ترگمان]با پارچ آب که روی سرش قرار گرفته بود راه می رفت
[ترجمه گوگل]او در کنار یک کوزه آب روی سر او رفت