1. simply for the bang of it!
فقط به خاطر لذت آن !
2. simply to say goodbye
فقط برای خداحافظی
3. it's simply beautiful
کاملا زیباست.
4. he lived simply and avoided extravagance
او ساده زندگی می کرد و از ولخرجی خودداری می نمود.
5. i was simply furious
کاملا خشمناک بودم.
6. to live simply
با سادگی زندگی کردن
7. behzad's mastery was simply formidable
استادی بهزاد واقعا اعجاب انگیز بود.
8. he acted so simply and so wisely that everyone admired him
او آنقدر با سادگی و عقل عمل کرد که همه او را تحسین کردند.
9. he used to simply pigeonhole various aspects of life into categories
او جنبه های مختلف زندگی را به سادگی در طبقات مختلف رده بندی می کرد.
10. your cooking is simply divine
آشپزی تو واقعا عالی است.
11. i hate glasses, i wear them simply because i have to
من از عینک بیزارم و لی چون مجبورم آن را می زنم.
12. The army intends to take the city or simply starve it into submission.
[ترجمه ترگمان]ارتش قصد دارد این شهر را بگیرد یا به سادگی آن را به گرسنگی تبدیل کند
[ترجمه گوگل]ارتش قصد دارد که شهر را بگیرد و یا به سادگی از گرسنگی آن به عنوان تسلیم باشد
13. So she simply welcomed him and reminded him of the last time they had met.
[ترجمه ترگمان]بنابراین او به سادگی از او استقبال کرد و آخرین باری که آن ها را ملاقات کرده بود را به یاد او انداخت
[ترجمه گوگل]بنابراین او به سادگی از او استقبال کرد و او را از آخرین بار که ملاقات کرده بود یادآور شد
14. He simply sailed through the difficult exam.
[ترجمه ترگمان]او به سادگی از امتحان سخت عبور کرد
[ترجمه گوگل]او به سادگی از طریق امتحان سخت رفت
15. Smiling doesn't always mean you're happy. Sometimes, it simply means that you are a strong person.
[ترجمه ترگمان]لبخند همیشه به این معنی نیست که تو خوشحالی بعضی اوقات، فقط به این معنی است که آدم قوی ای هستی
[ترجمه گوگل]لبخند زدن همیشه به این معنی نیست که شما خوشحال هستید گاهی اوقات به این معنی است که شما یک شخص قوی هستید
16. The trick is done simply by sleight of hand.
[ترجمه ترگمان]این حقه به سادگی با تردستی صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]این کلاهبرداری به سادگی با رعایت دست انجام می شود
17. This work is simply not good enough.
[ترجمه ترگمان]این کار به سادگی کافی نیست
[ترجمه گوگل]این کار به سادگی به اندازه کافی خوب نیست
18. I could simply not be heard in the tumult.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم در این آشوب چیزی بشنوم
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم به سادگی در شگفتی شنیده نشوم
19. They've furnished the room very simply.
[ترجمه ترگمان]اتاق را خیلی ساده مبله کردند
[ترجمه گوگل]آنها اتاق را بسیار ساده کرده اند
20. Some people simply can't take it and they just go insane.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم فقط نمی تونن اونو بگیرن و فقط دیوونه میشن
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم به سادگی نمیتوانند آن را بگیرند و فقط دیوانه میشوند