1. The results of this experiment do not correlate with the results of earlier ones.
[ترجمه ترگمان]نتایج این آزمایش با نتایج of قبلی هم بسته نیستند
[ترجمه گوگل]نتایج این آزمایش با نتایج قبلی ارتباطی ندارد
2. The results of this experiment don't correlate with the results of earlier ones.
[ترجمه ترگمان]نتایج این آزمایش با نتایج موارد قبلی همخوانی ندارد
[ترجمه گوگل]نتایج این آزمایش با نتایج قبلی ارتباطی ندارد
3. The diameter and the circumference of a circle correlate.
[ترجمه ترگمان]قطر و محیط دایره با یکدیگر همبستگی دارند
[ترجمه گوگل]قطر و محدوده یک دایره همبستگی دارد
4. Poverty and poor housing correlate with a shorter life expectancy.
[ترجمه ترگمان]فقر و مسکن ضعیف با امید به زندگی کوتاه تر مرتبط است
[ترجمه گوگل]فقر و مسکن فقیر همراه با امید به زندگی کوتاه تر است
5. High morale among staff was found to correlate positively with productivity.
[ترجمه ترگمان]یافت شد که روحیه بالا در میان کارکنان رابطه مثبتی با بهره وری دارد
[ترجمه گوگل]روحیه بالا در میان کارکنان به طور مثبت با بهره وری رابطه دارد
6. It is interesting to correlate the history of the 20th century with its literature.
[ترجمه ترگمان]همبستگی با تاریخچه قرن بیستم با ادبیات آن جالب است
[ترجمه گوگل]جالب است که تاریخ قرن بیستم را با ادبیات خود مرتبط سازید
7. We can often correlate age with frequency of illness.
[ترجمه محمد] ما اغلب می توانیم سن را با فراوانی مرتبط کنیم
[ترجمه ترگمان]ما اغلب می توانیم سن را با فراوانی بیماری مرتبط کنیم
[ترجمه گوگل]ما اغلب می توان سن را با فراوانی بیماری مرتبط کرد
8. His research results correlate with yours.
[ترجمه ترگمان]نتایج تحقیقات او با شما ارتباط دارد
[ترجمه گوگل]نتایج تحقیقات او با شما مرتبط است
9. The figures do not seem to correlate.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که این ارقام همبستگی داشته باشند
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد که ارقام مربوط به آن باشند
10. Attempts to correlate specific language functions with particular parts of the brain have not advanced very far.
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای مرتبط کردن توابع زبان خاص با بخش های خاص مغز تا کنون پیشرفت نکرده است
[ترجمه گوگل]تلاش برای پیوند دادن توابع خاص خاص با بخش های خاص مغز خیلی پیشرفت نکرده است
11. Try to correlate your knowledge of history with your knowledge of geography.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید دانش خود از تاریخ را با دانش خود از جغرافیا مرتبط کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید دانش خود را از تاریخ با دانش جغرافیایی مرتبط کنید
12. Researchers cannot correlate the two sets of figures.
[ترجمه ترگمان]محققان نمی توانند دو مجموعه از اعداد را مرتبط کنند
[ترجمه گوگل]محققان نمی توانند دو مجموعه ای از ارقام را پیوند دهند
13. The political opinions of spouses correlate more closely than their heights.
[ترجمه ترگمان]عقاید سیاسی همسران بیش از ارتفاع خود همبستگی دارند
[ترجمه گوگل]عقاید سیاسی همسران نسبت به ارتفاعاتشان بیشتر مرتبط است
14. These figures seem to correlate.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد این ارقام همبستگی داشته باشند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این ارقام مربوط به آن است
15. Researchers are trying to correlate the two sets of figures.
[ترجمه ترگمان]محققین در تلاشند تا این دو مجموعه از شخصیت ها را به هم مرتبط کنند
[ترجمه گوگل]محققان تلاش می کنند که دو مجموعه ای از ارقام را به هم مرتبط کنند