کلمه جو
صفحه اصلی

aggressively


تجاوزکارانه، باجنبه تجاوز، بطورحمله

انگلیسی به فارسی

تهاجمی


انگلیسی به انگلیسی

• in a hostile manner; boldly, assertively; forcefully

جملات نمونه

1. Her chin was thrust forward aggressively.
[ترجمه ترگمان]چانه اش را به جلو خم کرده بود
[ترجمه گوگل]چانه اش به شدت به جلو حرکت کرد

2. She swished her racket aggressively through the air.
[ترجمه ترگمان]او در هوا تکان می خورد و در هوا تکان می خورد
[ترجمه گوگل]او رکورد خود را از طریق هوا پرورش داد

3. He behaved aggressively out of bravado.
[ترجمه ترگمان]او از شجاعت رفتار می کرد
[ترجمه گوگل]او به شدت از برادویو رفتار کرد

4. Colour TV has been more aggressively promoted as more manufacturers have joined the competition.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون رنگی به شدت تبلیغ شده است چرا که تولید کنندگان بیشتری به رقابت پیوسته اند
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان بیشتر در رقابت شرکت کرده اند

5. He has an aggressively masculine approach to these questions.
[ترجمه ترگمان]او یک رویکرد جسورانه مردانه به این سوالات دارد
[ترجمه گوگل]او یک رویکرد بسیار مردانه برای این سوالات دارد

6. The team played aggressively in the first half of the game, but were able to ease back in the second.
[ترجمه ترگمان]این تیم در نیمه اول بازی به شدت بازی کرد، اما توانست در نیمه دوم به راحتی عقب نشینی کند
[ترجمه گوگل]این تیم در نیمه اول بازی به شدت درگیر شد اما توانست در دومین بازی را تسریع کند

7. Nearly all the women I interviewed were aggressively antagonistic to the idea.
[ترجمه ترگمان]تقریبا تمام زن هایی که با آن ها مصاحبه کردم نسبت به این فکر مخالف بودند
[ترجمه گوگل]تقریبا تمام زنان من مصاحبه کرده بودند به شدت علیه این ایده

8. The protester was jabbing a finger aggressively at a policeman.
[ترجمه ترگمان]یک معترض به شدت با انگشت به یک پلیس اشاره کرد
[ترجمه گوگل]پروتستان یک انگشت را به شدت درگیر یک پلیس کرد

9. She jutted her chin out aggressively as she glowered back at him.
[ترجمه ترگمان]همان طور که به او خیره شده بود، چانه اش را به جلو متمایل کرد
[ترجمه گوگل]او چانه اش را به شدت از او پرسید

10. 'What do you want?' he demanded aggressively.
[ترجمه ترگمان]تو چی می خو ای؟ با خشونت پرسید:
[ترجمه گوگل]'چه چیزی می خواهید؟' او به شدت خواستار شد

11. Mr. Menendez has aggressively pursued new business.
[ترجمه ترگمان]آقای \"menendez\" یه کار جدید دنبال کرده
[ترجمه گوگل]آقای منندز به شدت به دنبال کسب و کار جدید است

12. And Simpson has moved aggressively to protect those trademarks, even before the government officially registers them.
[ترجمه ترگمان]و سیمپسون به شدت تلاش کرده است تا از این علائم تجاری حمایت کند، حتی قبل از اینکه دولت رسما آن ها را ثبت کند
[ترجمه گوگل]و سیمپسون برای حفاظت از این علائم تجاری، حتی قبل از اینکه دولت به طور رسمی آنها را ثبت کند، به شدت تحریم کرده است

13. Even the most peaceful fish can act aggressively to newcomers in their territory.
[ترجمه ترگمان]حتی the ماهی می توانند به شدت نسبت به تازه واردها عمل کنند
[ترجمه گوگل]حتی ماهی های مسالمت آمیز می توانند به شدت به سوی تازه واردان در خاک خود اقدام کنند

14. Her hair was cut aggressively short, accentuating the sharp point of her jaw and she was cradling a very small baby.
[ترجمه ترگمان]موهایش را به شدت کوتاه کرده بود و نقطه تیز فک ین را به هم تکیه می داد و بچه بسیار کوچکی را در آغوش گرفته بود
[ترجمه گوگل]موهایش به شدت کوتاه شده بود، نقطه تیز فکوس او را برجسته می کرد و یک کودک بسیار کوچک را می کشید

پیشنهاد کاربران

بشدت

به طور خشونت آمیز، به شدت

به شدت
( برای بیان شدت عمل بکار میرود، خصوصا در جایی که کم کاری اتفاق افتاده است )

پرخاشگرانه

Forcefully and showing that you are determind to succed

جسورانه، متهورانه، بی باکانه

Chickens from strains that have been aggressively selected to grow incredibly fast will likely be in constant pain
. . . بشکل خشن/پرخاشگرانه/مخرب انتخاب شده اند تا. . .

با تمام قوا


کلمات دیگر: