کلمه جو
صفحه اصلی

aquaculture


(بخشی از کشاورزی که با پرورش گیاهان و جانوران آبزی برای خوراک سروکار دارد) آب کشت، آب ورزی، کشت آبی

انگلیسی به فارسی

(بخشی از کشاورزی که با پرورش گیاهان و جانوران آبزی برای خوراک سروکار دارد) آب کشت، آب‌ورزی، کشت آبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the cultivation of water plants, fish, shellfish, and other aquatic animals in controlled freshwater or saltwater environments.

جملات نمونه

1. Cultivate course of study to face dilemma, aquaculture also has difficulty walking.
[ترجمه ترگمان]همچنین پرورش آبزیان به سختی راه رفتن دشوار است
[ترجمه گوگل]دوره ای از مطالعه را به چالش می کشد، آبزی پروری نیز راه رفتن را مشکل می کند

2. Turbot is one of the main aquaculture species of flatfish in China, but its stagnant market is one of the bottleneck problems in aquaculture industry.
[ترجمه ترگمان]Turbot یکی از گونه های اصلی آبزی پروری در چین است، اما بازار راکد آن یکی از مشکلات bottleneck در صنعت آبزی پروری است
[ترجمه گوگل]توربو یکی از مهمترین گونه های ماهی آکواریومی ماهی آکواریومی در چین است، اما بازار راکد یکی از مشکلات تنگنا در صنعت آبزی پروری است

3. The material that pasturage aquaculture produces is feed.
[ترجمه ترگمان]موادی که پرورش آبزیان تولید می کند، غذا است
[ترجمه گوگل]ماده ای که آبزی پروری می کند، تغذیه است

4. Increased freshwater aquaculture, poultry and grass - based animal husbandry and other supportive efforts.
[ترجمه ترگمان]افزایش آبزی پروری، پرورش ماهی و پرورش حیوانات مبتنی بر علف و دیگر تلاش های حمایتی
[ترجمه گوگل]افزایش آبزی پروری آب شیرین، پرورش دام و حیوانات و سایر فعالیت های حمایتی

5. The sea area of 6 hectares of freshwater aquaculture.
[ترجمه ترگمان]سطح دریا ۶ هکتار از آبزی پروری شیرین است
[ترجمه گوگل]منطقه دریا 6 هکتار آبزی پروری آب شیرین

6. Small-scale fish farmers are also guilty of poor aquaculture practices, but as one charity worker engaged in fishpond recovery put it, "their potential to do harm is much less. "
[ترجمه ترگمان]کشاورزان ماهی های کوچک در مقیاس کوچک نیز نسبت به فعالیت های آبزی پروری ضعیف مقصر هستند، اما به عنوان یک کارمند خیریه که در بازیابی fishpond فعالیت می کند، \" پتانسیل آن ها برای آسیب رساندن بسیار کم تر است \"
[ترجمه گوگل]کشاورزان ماهی کوچک نیز به تخلفات آبزی پروری دچار هستند، اما به عنوان یک کارمند خیرخواه در زمینه بازسازی آبزیان، 'پتانسیل آنها برای ایجاد صدمات بسیار کمتر است '

7. One, I save aquaculture to obtain great progress and new progress.
[ترجمه ترگمان]اول، من پرورش آبزیان را برای به دست آوردن پیشرفت عالی و پیشرفت جدید ذخیره می کنم
[ترجمه گوگل]یکی، من آبزی پروری را برای به دست آوردن پیشرفت بزرگ و پیشرفت جدید ذخیره می کنم

8. Conception of bioremediation, aquaculture self-pollution and main bioremediation technologies are reviewed in the paper.
[ترجمه ترگمان]Conception of، pollution aquaculture و فن آوری های اصلی bioremediation در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]مفهوم حفاظت از زیست شناسی، خود آلودگی آبزیان و فناوری های اصلی بازیابی زیست شناسی در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است

9. The abalone Haliotis diversicolor aquatilis is an important aquaculture species in southeast coastal areas of China. It is significative to study the spawning induction of abalones .
[ترجمه ترگمان]صدف دریایی Haliotis diversicolor an یک گونه پرورش ماهی مهم در مناطق ساحلی جنوب شرقی چین است برای مطالعه the تولید spawning، significative است
[ترجمه گوگل]آبلیمو Haliotis diversicolor aquatilis یک گونه مهم آبزی پروری در مناطق ساحلی جنوب شرقی چین است برای مطالعه القای تخمک گذاری آبله ها اهمیت دارد

10. The agriculture aquaculture industry now provides almost half the fish eaten worldwide.
[ترجمه ترگمان]صنعت پرورش آبزیان در حال حاضر نیمی از ماهی خورده در سراسر جهان را تامین می کند
[ترجمه گوگل]صنعت آبزی پروری کشاورزی تقریبا نیمی از ماهی های خوراکی در سراسر جهان را فراهم می کند

11. Apiculture is a kind of traditional aquaculture.
[ترجمه ترگمان]Apiculture نوعی آبزی پروری سنتی است
[ترجمه گوگل]پرورش گوجه فرنگی نوعی آبزی پروری سنتی است

12. Used as a starting fodder in the aquaculture ( industrial fish - farming, shellfish - farming ).
[ترجمه ترگمان]به عنوان علوفه شروع در آبزی پروری استفاده می شود (پرورش ماهی صنعتی، پرورش صدف - کشاورزی)
[ترجمه گوگل]به عنوان یک غذای شروع در حوزه آبزیان (ماهی صنعتی - کشاورزی، صدف و کشاورزی) استفاده می شود

13. The aquaculture industry now provides almost half the fish eaten worldwide.
[ترجمه ترگمان]صنعت آبزی پروری اکنون تقریبا نیمی از ماهی های خورده جهان را تامین می کند
[ترجمه گوگل]صنعت آبزی پروری تقریبا نیمی از ماهی های خوراکی در سراسر جهان را فراهم می کند

14. The areas covered are ichthyology, aquaculture, ecology, diseases of fish and other aquatic organisms, problems of open waters as well as all other topics connected to fisheries.
[ترجمه ترگمان]مناطقی که تحت پوشش هستند عبارتند از: ichthyology، آبزی پروری، بوم شناسی، بیماری های ماهی و دیگر موجودات آبزی، مشکلات آب های آزاد و دیگر موضوعات مربوط به ماهیگیری
[ترجمه گوگل]مناطق تحت پوشش ایهمایی، آبزی پروری، اکولوژی، بیماری های ماهی و سایر موجودات آبی، مشکلات آب های آزاد و همچنین تمام مسائل دیگر مرتبط با شیلات هستند

15. I begin to do aquaculture from 198 had raised snail, muskrat, sweet pig, nutria to wait early or late.
[ترجمه ترگمان]شروع به پرورش آبزیان از ۱۹۸ حلزون، موش آبی، خوک شیرین، nutria برای انتظار زود یا دیر کرده بودم
[ترجمه گوگل]من شروع به انجام آبزی پروری از 198 سالگی حلزون، ماکارات، خوک شیرین، نتریا را برای صبر زود یا دیر رسانید

پیشنهاد کاربران

آبزی پروری

شیلات

aquaculture ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: آبزی پروری 2
تعریف: پرورش ماهی و صدف خوراکی و گیاهان آبزی در آب های شیرین یا شور، تحت شرایط واپایش شده


کلمات دیگر: