1. a long ditch in which they place telephone wires
چاله ی درازی که سیم های تلفن را در آن قرار می دهند
2. an irrigation ditch
مادی،جوی آبیاری
3. to dig a ditch for irrigation
برای آبیاری جوی ساختن (یا کندن)
4. we had to ditch our bicycles and climb the mountain
مجبور شدیم دوچرخه هایمان را رها کرده و از کوه بالا برویم.
5. he made a dive for the ditch
پرید توی گودال.
6. all the corpses were buried in a ditch
همه ی اجساد را در گودالی خاک کردند.
7. they discovered his nude body in a ditch
جسد عریان او را در چاله ای پیدا کردند.
8. the cart overturned and precipitated me into the ditch
گاری چپه شد و مرا به درون چاله افکند.
9. We used a plank to cross the ditch.
[ترجمه ترگمان]از یک الوار برای عبور از نهر استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]ما از یک تخته برای عبور از حوض استفاده کردیم
10. The horse jumped over the ditch.
[ترجمه اریانیتر] اسب از روی گودال پرید
[ترجمه ترگمان]اسب از نهر پایین پرید
[ترجمه گوگل]اسب روی گودال پرید
11. The water flows into the ditch at the edge of the rice field.
[ترجمه ترگمان]اب درون خندق کنار میدان برنج جاری می شود
[ترجمه گوگل]آب به دام در لبه میدان برنج وارد جریان می شود
12. We use a plank to cross the ditch.
[ترجمه ترگمان]از الوار برای عبور از گودال استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از یک تخته برای عبور از گود استفاده می کنیم
13. The car tipped into the ditch.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به داخل خندق رفت
[ترجمه گوگل]ماشین به گره فرو می ریزد
14. He was tipped into a ditch.
[ترجمه ترگمان]به نهر اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او به گودال فرو ریخت
15. Let's ditch school today.
[ترجمه Anne sh] بیا امروز از مدرسه فرار کنیم
[ترجمه محمد رومزی] بیا امروز مدرسه رو بپیچونیم.
[ترجمه ترگمان]امروز مدرسه را ترک کنیم
[ترجمه گوگل]امروز مدرسه را میبینیم
16. The ditch ran parallel to the road.
[ترجمه ترگمان]گودال موازی با جاده امتداد داشت
[ترجمه گوگل]این حوضچه به موازات جاده فرار می کند
17. One American pilot was forced to ditch his jet in the Gulf.
[ترجمه ترگمان]یک خلبان آمریکایی مجبور شد جت خود را در خلیج ترک کند
[ترجمه گوگل]یک خلبان آمریکایی مجبور شد به جت خود در خلیج فارس فرو رود