کلمه جو
صفحه اصلی

ditch


معنی : خندق، حفره، راه آب، مغاک، نهرآب، گودال کندن
معانی دیگر : (جوی یا گودال دراز) کندگی، گوچاه، کندک (خندق)، چال، (هواپیمای خراب یا آسیب دیده را) در آب فرود آوردن و رها کردن، (عامیانه) از گیر کسی (خود را) خلاص کردن، از سرباز کردن، از شر کسی راحت شدن، ترک یار کردن، (عامیانه) دورانداختن، رها کردن، ول کردن، جوی کندن، گود برداری کردن، در حاشیه زمین جوی یا چال کندن، جوی دار کردن، (اتومبیل و غیره) توی جوی رفتن، در چاله افتادن یا انداختن، (قطار) ازخط خارج شدن، راه اب، نهراب

انگلیسی به فارسی

توی جوی انداختن، دور انداختن


جوی کندن، نهر کندن، خندق کندن


جوی، نهر، خندق، گودال، حفره


(عامیانه) پیچاندن فرد یا افرادی، از گیر کسی (خود را) خلاص کردن، ول کردن، رها کردن، دور انداختن


با جوی محصور کردن، جوی کشیدن دورِ ...


خندق، راه آب، حفره، مغاک، نهرآب، گودال کندن


انگلیسی به انگلیسی

• long narrow channel dug in the ground
dig a narrow channel in the ground, dig a canal; throw, get rid of, abandon
a ditch is a long, narrow channel cut into the ground at the side of a road or field.
if you ditch something, you get rid of it; an informal use.
if you make a last ditch attempt or a last ditch effort to achieve something, you try for the final time to make a success of it, after all previous attempts have failed.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] جوی - گودال - چاله - کانال طبیعی - قنو - کنده جوی - آبروی کنار راه - راه آبرو - جوی - نهر
[زمین شناسی] نهر، آبروی کنار راه، چاله، کانال طبیعی، گودال، کنده جوی
[معدن] غنو (آبکشی)
[آب و خاک] نهر

مترادف و متضاد

gulley


خندق (اسم)
bay, hole, dike, gallery, ditch, trench, moat, pit, entrenchment, fosse

حفره (اسم)
hollow, hole, grave, cell, ditch, trench, pit, cavern, delve, socket, cavity, fossa, fovea, gutter, sinus, lacuna, loculus, pothole

راه آب (اسم)
lead, scupper, gully, ditch, gargoyle

مغاک (اسم)
ditch, pit

نهرآب (اسم)
ditch

گودال کندن (فعل)
ditch

Synonyms: canal, channel, chase, cut, dike, drain, excavation, furrow, gutter, mine, moat, trench, watercourse


get rid of


Synonyms: abandon, desert, discard, dispose of, drop, dump, eighty-six, forsake, jettison, junk, leave, reject, scrap, throw away, throw out, throw overboard


Antonyms: pick up


جملات نمونه

1. a long ditch in which they place telephone wires
چاله ی درازی که سیم های تلفن را در آن قرار می دهند

2. an irrigation ditch
مادی،جوی آبیاری

3. to dig a ditch for irrigation
برای آبیاری جوی ساختن (یا کندن)

4. we had to ditch our bicycles and climb the mountain
مجبور شدیم دوچرخه هایمان را رها کرده و از کوه بالا برویم.

5. he made a dive for the ditch
پرید توی گودال.

6. all the corpses were buried in a ditch
همه ی اجساد را در گودالی خاک کردند.

7. they discovered his nude body in a ditch
جسد عریان او را در چاله ای پیدا کردند.

8. the cart overturned and precipitated me into the ditch
گاری چپه شد و مرا به درون چاله افکند.

9. We used a plank to cross the ditch.
[ترجمه ترگمان]از یک الوار برای عبور از نهر استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]ما از یک تخته برای عبور از حوض استفاده کردیم

10. The horse jumped over the ditch.
[ترجمه اریانیتر] اسب از روی گودال پرید
[ترجمه ترگمان]اسب از نهر پایین پرید
[ترجمه گوگل]اسب روی گودال پرید

11. The water flows into the ditch at the edge of the rice field.
[ترجمه ترگمان]اب درون خندق کنار میدان برنج جاری می شود
[ترجمه گوگل]آب به دام در لبه میدان برنج وارد جریان می شود

12. We use a plank to cross the ditch.
[ترجمه ترگمان]از الوار برای عبور از گودال استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از یک تخته برای عبور از گود استفاده می کنیم

13. The car tipped into the ditch.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به داخل خندق رفت
[ترجمه گوگل]ماشین به گره فرو می ریزد

14. He was tipped into a ditch.
[ترجمه ترگمان]به نهر اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او به گودال فرو ریخت

15. Let's ditch school today.
[ترجمه Anne sh] بیا امروز از مدرسه فرار کنیم
[ترجمه محمد رومزی] بیا امروز مدرسه رو بپیچونیم.
[ترجمه ترگمان]امروز مدرسه را ترک کنیم
[ترجمه گوگل]امروز مدرسه را میبینیم

16. The ditch ran parallel to the road.
[ترجمه ترگمان]گودال موازی با جاده امتداد داشت
[ترجمه گوگل]این حوضچه به موازات جاده فرار می کند

17. One American pilot was forced to ditch his jet in the Gulf.
[ترجمه ترگمان]یک خلبان آمریکایی مجبور شد جت خود را در خلیج ترک کند
[ترجمه گوگل]یک خلبان آمریکایی مجبور شد به جت خود در خلیج فارس فرو رود

She ditched her boyfriend and married her cousin.

او دوست پسر خود را ترک کرد و زن پسر داییش/پسر عمویش شد.


to dig a ditch for irrigation

برای آبیاری جوی ساختن (یا کندن)


All the corpses were buried in a ditch.

همه‌ی اجساد را در گودالی خاک کردند.


A long ditch in which they place telephone wires.

چاله‌ی درازی که سیم‌های تلفن را در آن قرار می‌دهند.


پیشنهاد کاربران

پیچوندن ( خودمانی )

گودال کندن

آب راه

( A ditch is a long narrow hole. )
معنی:یک حفره یا گودال باریک و دراز است.

خندق - گودال
محصور شده با جوى
ول کردن
Dull as ditch - water ( بی مزه - لوس - خنگ )

Last ditch stand, اخرین تیر در ترکش

یک گودال. گودال



لایک اطفا : - ) ; - )

means : long narrow hole

جوی - راه اب -
Is along narrow hole

جوی اب بسیار نازک

- از دست کسی یا چیزی خلاص شدن، از شر کسی یا چیزی خلاص شدن
?Did you know that Sarah ditched ( = ended her relationship with ) her boyfriend last week
- دور انداختن
It’s time to ditch this old, torn sweater

. A ditch is a long narrow hole

دک کردن

To leave someone you are with in a place without telling them you are going

پیچوندن😊

A ditch is a long narrow hole
کانون زبان ایران
ترم Reach 3

ترک کردن. قال گذاشتن
I'll ditch him

کانال یا شیار باریک در زمین. . کوچکتر از خندق است.

جوی آب

معنای اصلیش که nounهستش میشه خندق یا یه چاله طولانی معناش پیچوندن و این چیزا نیست که افراد کسخل


هم به معنی گودال هست و هم در زبان عامیانه معنای پیچوندن یا خلاص شدن از چیزی رو میده

is a long narrow hole
این به معنای تونل یا خندقی که چیزی را دفع کند تا آسیب به جایی نرسد برای مثال خندقی که برای سیل کنده می شود تا به شهر آسیبی نرسد
مثال
i will make a ditch for flood because i want save our home and city.

@ثثقًق@@@!@

گودال ( چو کور )

Is along narrow hole 🙂ditch
جوی اب 🤗

خندق
چاله بلند
به این معانی هست.
معمولا برای n. بکار میره
در reach 3 کتاب supplementary جای خالی دوم است


A ditch is a long narrow hole
کانون زبان ایران

ایجاد یک شیار در قالب گرفته شده ازدندان برای ساخت روکش ترمیمی که محدوده گسترش آن تا لثه را معین می کند

۱. گودال آب
۲. پیچوندن - قال گذاشتن - قیچی کردن ( فرد - کلاس درس - . . . )
۳. تمام کردن یک رابطه
۴. دور انداختن چیزی - خلاص شدن از چیزی


noun
[count] :
🔴 a long narrow hole that is dug along a road, field, etc. , and used to hold or move water
■irrigation ditches
■He drove the car into the ditch


verb
1 [ obj]
informal :
🔴to stop having or using ( something you no longer want or need ) : to get rid of ( something )
■The thief ditched the purse in an alley.
■They ditched the car in a vacant lot.
■We've ditched [=abandoned] plans to open a caf� together.

2 [ obj]
🔴 ( informal : to end a relationship with ( someone
■His girlfriend ditched him. = He got ditched by his girlfriend.
■The team's owner ditched [=fired, dismissed] the head coach.

3 [ obj]
🔴US, informal : to get away from ( someone you do not want to be with ) without saying that you are leaving
■They ditched me at the concert.

4 [ obj]
🔴 ( US, informal : to not go to ( something, such as school, work, etc
■Let's ditch [=skip] school today.
■He ditched [=left, quit] school to join the army

5 :
🔴 to land an aircraft on water because of an emergency : to crash - land on water
[no obj]
■Engine trouble forced the pilot to ditch.
[ obj]
■He had to ditch the helicopter.


Pitch ditch : چاله و گودال قیر

متوقف کردن.

گودال سوراخ♥️

حذف کردن
the 2016 redesign ditched the ports, and now they’re back.

کندن ، حفر کردن ، سوراخ کردن ، گود کردن

Noun
خندق ( چاله بلند و باریکی که یه طرف جاده یا زمینی میکنی تا ابو نگه داره یا اب اضافی بریزه توش )
به همین دلیل در حالت فعل مثل پیچوندن و دور انداختن میشه
Verb
1 - دور انداختن چیزی که دیگه بهش نیاز نداری
۲ - یه رابطه احساسی رو تمومش کنی و طرفو دک کنی بره
۳ - وقتی با کسی رفتی یه جایی یهویی بپیچونی و بری ، قالش بذاری
۴مدرسه و کلاسهاتو بپیچونی نری
۵ - هواپیما رو تو اب فرود بیاری

معنای آبادیس
⁦✔️⁩ ( هواپیمای خراب یا آسیب دیده را ) در آب فرود آوردن و رها کردن

China developing 6000mph hypersonic nuke based on designed 🔵ditched🔵 by NASA

TheSun. co. uk@

عبارت last ditch در اصطلاح پزشکی و درد به معنی اخرین تلاش ها برای انجام دادن یک کار که احتمال موفق شدن در آن بسیار کم است . ( یه جورایی میشه اخرین راه کار و باریکه ی امید و. . . )


کلمات دیگر: