کلمه جو
صفحه اصلی

contributions

انگلیسی به فارسی

مشارکت، سهم، اعانه، همکاری و کمک، هم بخشی


دیکشنری تخصصی

[حسابداری] کمکها

جملات نمونه

1. contributions poured in from everywhere
مبالغ اهدایی از هر طرف سرازیر شد (واصل شد).

2. this book contains contributions by several famous poets
این کتاب حاوی آثار چند شاعر معروف است.

پیشنهاد کاربران

نوآوری - سهم علمی یک دستاورد در تولید کاری جدید

دستاورد

حق بیمه های پرداختی

دستاوردها

خدمات

کمک

خدماتی که باعث پیشرفت بشود ( دستاورد )


نقطه نظرات

پژوهشها ، تحقیقات

نقش ، ره آورد ، دستاورد

افزوده

سهم الشرکه


کلمات دیگر: