کلمه جو
صفحه اصلی

from


معنی : از، از روی، در نتیجه، بواسطه، از پیش
معانی دیگر : مطابق

انگلیسی به فارسی

از، بواسطه، درنتیجه، از روی، مطابق، از پیش


از جانب، از، از روی، از پیش، بواسطه، در نتیجه


انگلیسی به انگلیسی

حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: used to indicate a starting point in place or time.

- We ran from his house to mine.
[ترجمه احمد حسینی] از خانه ی خود به خانه ی من فرار کرد
[ترجمه ترگمان] از خونه - ش به خونه من فرار کردیم
[ترجمه گوگل] ما از خانه اش به ماله فرار کردیم
- one hour from now
[ترجمه parisa] یک ساعت دیگر
[ترجمه ترگمان] یک ساعت دیگه
[ترجمه گوگل] یک ساعت از الان

(2) تعریف: used to specify origin.

- He is from Kentucky.
[ترجمه ترگمان] او اهل کنتاکی است
[ترجمه گوگل] او از کنتاکی است

(3) تعریف: used to indicate difference.

- Teaching should be distinct from research.
[ترجمه ترگمان] آموزش باید متمایز از تحقیقات باشد
[ترجمه گوگل] آموزش باید از تحقیق متمایز باشد

(4) تعریف: used to indicate separation or distance.

- eight miles from here
[ترجمه ترگمان] هشت مایل دورتر از اینجا
[ترجمه گوگل] هشت مایل از اینجا

(5) تعریف: used to indicate cause.

- They were malnourished from the effects of the drought.
[ترجمه ترگمان] آن ها دچار سو تغذیه از تاثیرات خشکسالی بودند
[ترجمه گوگل] آنها از اثر خشکسالی ناراحت بودند
- From his remarks, I gather he is innocent.
[ترجمه ترگمان] از حرف هاش فهمیدم که اون بیگناهه
[ترجمه گوگل] از اظهارات او، من میبینم او بیگناه است

• starting in, beginning at, originating in (indicates a source); by; since; due to, caused by
you use from to say what the source, origin, or starting point of something is.
if someone or something moves or is taken from a place, they leave it or are removed, so that they are no longer there.
if you take something from an amount, you reduce the amount by that much.
if you are away from a place, you are not there.
if you return from doing something, you return after doing it.
if you see or hear something from a particular position, you are in that position when you see it or hear it.
something that sticks out or hangs from an object is attached to it or touches it.
you can use from when giving distances. for example, if one place is fifty miles from another, the distance between them is fifty miles.
if a road goes from one place to another, you can travel along it between the two places.
if something happens from a particular time, it begins to happen then.
if something changes from one thing to another, it stops being the first thing and becomes the second thing.
you say from one thing to another when you are stating the range of things that are possible.
you use from to give the reason for an opinion.
if one thing happens from another, it happens as a result of it.

مترادف و متضاد

از (حرف اضافه)
in, from, of, by

از روی (حرف اضافه)
aboard, from, off

در نتیجه (حرف اضافه)
from, at, as

بواسطه (حرف اضافه)
from, by, through, for, thru, because of, out of

از پیش (حرف اضافه)
from

outside of, separating


Synonyms: against, in distinction to, out of possession of, taken away


arising out of


Synonyms: beginning at, coming out of, deriving out of, originating at, starting with


جملات نمونه

away from home

دور از مأوا


1. from $5 upward
از پنچ دلار به بالا

2. from 1972 to 1981
از سال 1972 تا 1981

3. from a creditable family
از خانواده ی خوشنام

4. from a distance those islands appeared as tiny dots
از فاصله ی دور آن جزایر همچون نقطه های کوچک دیده می شد.

5. from a military standpoint
از نظر نظامی

6. from afar
از دور

7. from afar, the two buildings appeared to be telescoped into each other
از دور به نظر می رسید که آن دو ساختمان توی هم رفته اند.

8. from all appearances he is innocent
تا آنجایی که به نظر می رسد او بی گناه است.

9. from all walks of life including the nobility
از همه ی طبقات من جمله اشراف

10. from an excess of joy
از فرط خوشی

11. from behind a prison wire
از پشت سیم خاردار زندان

12. from birth onwards, they were kept in bondage
از بدو تولد آنان را در بردگی نگه می داشتند.

13. from birth to death
از تولد تا مرگ

14. from chicago to tehran we changed planes three times
از شیکاگو تا تهران سه بار هواپیما عوض کردیم.

15. from childhood on, her genius flowered
نبوغ او از کودکی گل کرد.

16. from childhood to manhood, then to old age
از کودکی به مردی و سپس به پیری.

17. from childhood up
از کودکی به بعد

18. from everlasting
از ابدیت،از ازل

19. from faraway lands
از سرزمین های دوردست

20. from farther afield
از محل های دورتر

21. from four to six
از چهار تا شش

22. from here on i need help
از اینجا به بعد نیاز به کمک دارم.

23. from here on, the road corkscrews up the mountain
از اینجا به بعد جاده تا سر کوه پر پیچ و خم است.

24. from his pulpit the preacher could rake the crowd from end to end
از روی منبر واعظ می توانست جماعت را از یک سو تاسوی دیگر زیر نظر داشته باشد.

25. from his second-floor window he oversees the whole town
او از پنجره ی آپارتمان خوددر طبقه ی دوم بر تمام شهر اشراف دارد.

26. from his youth upward
از دوران جوانیش به بعد

27. from kashan to kerman via yazd
از کاشان به کرمان از راه یزد

28. from noon to dewy eve
(جان میلتون) از نیمروز تا شبانگاه پر ژاله

29. from noon to midnight
از ظهر تا نیمه شب

30. from now on, callers will have to dial seven numbers
از این پس کسانی که تلفن می زنند باید هفت شماره بگیرند.

31. from one place to another
از یک جا به جای دیگر

32. from producer to consumer a product changes hands a few times
کالا از تولید کننده تا مصرف کننده چند دست می گردد.

33. from school he passed to the military academy
از مدرسه به دانشکده ی افسری رفت.

34. from start to finish
از آغاز تا پایان

35. from that day forth
از آن روز به بعد

36. from the box he withdrew the old document
سند کهنه را از جعبه بیرون آورد.

37. from the dining room issued the sound of a trumpet
صدای شیپور از اتاق نهارخوری به گوش می رسید.

38. from the fifth century onward
از قرن پنجم به بعد

39. from the first, i disliked him
از آغاز از او بدم می آمد.

40. from the manner of carrying themselves it was evident that they were rich
از حرکات و رفتار آنها معلوم بود که پولدارند.

41. from the point of view of apprehension, man surpasses all animals
از نظر ادراک،انسان از همه ی حیوانات جلوتر است.

42. from the point of view of politics
از دیدگاه سیاسی

43. from the president of the company to the last janitor . . .
از رئیس شرکت گرفته تا دون ترین مستخدم . . .

44. from the reader he only educes pity
او از خواننده فقط جلب ترحم می کند.

45. from the remotest past to the present day
از دورترین زمان تا به امروز

46. from the start he has been antagonistic toward this government
او از ابتدا با این دولت خصومت داشته است.

47. from the start, he had an adversarial attitude toward me
از ابتدا نسبت به من نظر خصومت آمیزی داشت.

48. from the tip of her toe to the tip of her head
از نوک پا تا نوک سرش

49. from the top down to the most menial levels of the staff
از بالا تا دون ترین سطوح کارمندان

50. from the top of the sky
از بالای آسمان

51. from the viewpoint of . . .
از دیدگاه . . . ،از نظر . . .

52. from the word go
از اول،از ابتدای کار

53. from their farms food pours to every corner of the world
از مزارع آنان خوراک به اکناف جهان سرازیر می شود.

54. from then on her life jogged peacefully along
از آن به بعد زندگانی او با آرامش پیش می رفت.

55. from this tower you get a bird's-eye view of the city
از این برج نمای کلی شهر را مشاهده می فرمایید.

56. from time immemorial
از زمان های کهن

57. from tochal i saw the breathtaking panorama of tehran
از توچال دورنمای خیره کننده ی تهران را دیدم.

58. from top to toe
از سر تا پا

59. from twenty feet away, he shot the ball right into the basket
از فاصله ی بیست فوتی توپ را درست توی حلقه پراند.

60. from (the bottom of) one's heart
از ته دل،با کمال خلوص و صمیمیت

61. from a to z
از الف تا ی،از اول تا آخر

62. from abroad
از برون مرز،از خارج

63. from bad to worse
از بد بدتر

64. from beginning to end
از آغاز تا پایان،سرتاسر،از اول تا آخر

65. from coast to coast
کران تا کران،از یک سو به سوی دیگر (کشور)

66. from dan to beersheba
1- (انجیل) از یک سوی اسرائیل تا سوی دیگر 2- سرتاسر،همه جا،از یک سو به سوی دیگر

67. from day to day
1- از روزی به روز دیگر 2- بدون فکر آتیه،بدون امید،بدون پس انداز

68. from hand to hand
از مالکیت یکنفر به مالکیت کسی دیگر،دست به دست

69. from hand to mouth
فقط بقدر نیاز (نه بیشتر)،در عسرت،دست به دهانی

70. from here on
از این پس،از حالا به بعد،از اینجا به بعد

away from danger

دور از خطر


from noon to midnight

از ظهر تا نیمه شب


to take a pencil from the pocket

مدادی را از جیب در آوردن


to leave from the station

از ایستگاه عزیمت کردن


a letter from Mehri

نامه‌ای از مهری


truths learned from reading

حقایق آموخته‌شده از (راه) خواندن


Take two from four!

دو را از چهار کم کن!


Snow kept us from going.

برف ما را از رفتن بازداشت.


He was recently released from jail.

او اخیراً از زندان آزاد شد.


to tell one thing from another

یک چیز را از چیز دیگر باز شناختن (تمیز دادن)


to tremble from fear

از ترس لرزیدن


He is coming from Italy.

او از ایتالیا می‌آید.


hear (from) the reed....

بشنو از نی ....


little did I know, from the start, that you are unkind and fickle

من ندانستم از اول که تو بی‌مهر و وفایی


پیشنهاد کاربران

در برابرِ

به علت

طبقِ، بر اساسِ

از رویِ چیزی

از ، از طریق ، مطابق ، طبق

حاصل از
ناشی از
در نتیجه ی
به واسطه ی

از طرف

بر اساس، طبق، بنابر

از پس، از پشت

اهل جایی بودن

از، مالکیت.

مربوط به، متعلق به

متعلق به کشور یا شهری بودن
تعلق داشتن
یا اهل جایی بودن

مال جایی بودن

اهل مکا نی بودن

علیه - بومی - مربوط بودن - از آنجا که - به دلیل - منها ( در ریاضیات )

از سوی ـ توسط

از

برگرفته شده
اقتباس شده
Ten time series data sets from UCR

به ازای
معنی در ریاضیات

used for saying how far away something is in relation to something else

اهل، از

نسبت به

ازجانب، از سوی، از طرف
برخاسته از، برگرفته از
با استفاده از
From the little evidence there is, McCormack identifies four commodities
مک کورماک، با استفاده از شواهد اندک موجود، چهار کالا را مشخص می کند


شکل ، استیل بدنی در فوتبال

I'm from iran=من هستم اهل ایران

از . . .
ناشی از . . .
بدست آمده از . . .

اهل کجا
از کجا


نسبت، در نتیجه، خلاصه ای از

Meaning: From shows a starting place or position

Example: Chris studies from 10 o’clock to noon every morning

حرف اضافه from به معنای از
حرف اضافه from به معنای از کاربردهای مختلفی دارد.
- حرف اضافه from گاهی برای نشان دادن اینکه یک چیز/شخص از کجا شروع می شود استفاده می شود. مثلا:
?has the train from bristol arrived ( آیا قطار از بریستول رسیده است؟ )
- حرف اضافه from گاهی برای نشان دادن اینکه یک چیز/شخص از کی شروع می شود استفاده می شود. مثلا:
we're open from 8 a. m. to 7 p. m. every day ( ما هر روز از 8 صبح تا 7 شب باز هستیم. )
- حرف اضافه from گاهی برای نشان دادن اینکه یک چیز/شخص را چه کسی فرستاده است استفاده می شود. مثلا:
a letter from my brother ( یک نامه از برادرم )
- حرف اضافه from گاهی برای نشان دادن مسافت بین دو چیز استفاده می شود. مثلا:
a hundred meters from the scene of the accident ( صد متر دور تر از صحنه تصادف )
- حرف اضافه from برای نشان دادن تغییر نیز استفاده می شود. مثلا:
things have gone from bad to worse ( اوضاع از بد به خوب تغییر کرده است. )
translating from english to spanish ( ترجمه کردن از انگلیسی به اسپانیایی )
- حرف اضافه from برای نشان دادن علت و دلیل چیزی نیز استفاده می شود. مثلا:
she felt sick from tiredness ( او از خستگی احساس بیماری می کرد. )
- حرف اضافه from برای نشان دادن تفاوت و متفاوت بودن دو چیز نیز استفاده می شود که در این حالت در فارسی از با استفاده میکنیم. مثلا:
?is portuguese very different from spanish ( آیا پرتغالی خیلی با اسپانیایی فرق دارد؟ )

حرف اضافه from به معنای اهل
حرف اضافه from برای نشان دادن اینکه یک نفر اهل کدام کشور است و اصالتش به کدام کشور یا شهر بر می گردد استفاده می شود. مثلا:
where are you from? i'm from italy ( اهل کجایی؟ من اهل ایتالیا هستم. )

منبع: سایت بیاموز

دریافت شده از، دریافتی از ؛
به عنوان مثال: . . . Most color images from digital cameras
اکثر تصاویر رنگی دریافت شده از دوربین های دیجیتال. . .


کلمات دیگر: