کلمه جو
صفحه اصلی

pickle


معنی : ترشی، سر که، خیار ترشی، وضعیت دشوار، ترشی انداختن
معانی دیگر : مخمصه، گرفتاری، هچل، در آب نمک خواباندن، خیار شور، آب نمک، (خودمانی - انگلیس) بچه ی شیطان، تخس، محلول پاکساز (که برای پاک کردن و حفظ فلز و چوب به کار می رود)

انگلیسی به فارسی

ترشی، سرکه، خیارترشی، وضعیت دشوار، ترشی انداختن


ترشی کردن، ترشی، خیار ترشی، وضعیت دشوار، سر که، ترشی انداختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a food, usu. cucumber, that has been preserved in a solution of salt, vinegar, and usu. seasonings.
مشابه: brine, chowchow, dill, gherkin, piccalilli, relish

- The pickles were nice and crisp, but the children thought they were too sour.
[ترجمه Arkia . RN . 7] ترشی ها خوب و ترد بود اما بچه ها فکرکردند که آن ها بیش از حد ترش هستند
[ترجمه ترگمان] ترشی درست و ترد بودند، اما بچه ها فکر می کردند که آن ها بیش از حد ترش هستند
[ترجمه گوگل] ترشی ها خوب و ترد بود، اما بچه ها فکر کردند که آنها بیش از حد ترش است
- They usually give you a pickle along with your sandwich.
[ترجمه moonlight] معمولا آنها در ساندویچ شما ترشی ( خیارشور ) هم میگذارند
[ترجمه Arkia . RN . 7] معمولا آنها در ساندویچ شما خیارشور ( ترشی ) هم می گذارند
[ترجمه ترگمان] معمولا تو رو با ساندویچ تو قاطی میکنن
[ترجمه گوگل] آنها معمولا به همراه ساندویچ شما ترشی می کنند

(2) تعریف: a solution of salt, vinegar, and seasonings, used to flavor and preserve food.

(3) تعریف: (informal) an unpleasant or perplexing situation.
مترادف: jam, mess
مشابه: bind, box, case, difficulty, dilemma, fix, hole, pass, plight, strait, straits

- Without a car to get back, we're really in a pickle.
[ترجمه ...] بدون ماشینی که باش برگردیم، واقعا توی وضعیت دشواری هستیم
[ترجمه ترگمان] بدون ماشین که برگردیم، ما واقعا توی a
[ترجمه گوگل] بدون یک ماشین برای عقب نشینی، ما واقعا در ترشی هستیم
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pickles, pickling, pickled
• : تعریف: to preserve (a food) in a solution of salt, vinegar, and seasonings.
مشابه: brine, can, corn, cure, preserve

- We pickled cucumbers and beets from our garden.
[ترجمه ترگمان] خیار ترشی و چغندر را از باغ خودمان می خوریم
[ترجمه گوگل] ما خیار و چغندر را از باغ ما ترشی کردیم

• sour cucumber; salt water; brine; trouble, misfortune
preserve in brine; make sour; preserve
pickles are vegetables or fruit which have been kept in vinegar or salt water for a long time to give them a strong sharp taste.
when you pickle food, you preserve it by keeping it in vinegar or salt water.
see also pickled.

دیکشنری تخصصی

[] کلنگ یخ

مترادف و متضاد

ترشی (اسم)
acerbity, pickle, acidity, acidification, souse, verjuice, asperity

سر که (اسم)
pickle, acetic acid, acetum, vinegar

خیار ترشی (اسم)
pickle, gherkin

وضعیت دشوار (اسم)
pickle

ترشی انداختن (فعل)
pickle

sticky situation


Synonyms: bind, box, corner, difficulty, dilemma, disorder, fix, hole, hot water, jam, predicament, quandary, scrape, spot, tight spot


Antonyms: boon, pleasure


preserve fruit or vegetable


Synonyms: can, cure, keep, marinade, salt, souse, steep


جملات نمونه

1. pickle jar
بستوی ترشی

2. pungent pickle
ترشی پر ادویه

3. rubber rings for sealing pickle jars
واشرهای حلقوی از لاستیک برای کیپ کردن شیشه های ترشی

4. i am in a big pickle
بدجوری گیر افتاده ام.

5. Many a little (or pickle) makes a mickle.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها کمی (یا ترشی)را می سازند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها کمی (یا ترشی) باعث میشوند

6. Many a pickle makes a muckle.
[ترجمه ترگمان] خیلی از آب نمک یه muckle درست میکنه
[ترجمه گوگل]بسیاری از ترشی گیاهی را تشکیل می دهند

7. Select your favourite fruit or veg and pickle them while they are still fresh.
[ترجمه ترگمان]میوه ها و سبزیجات مورد علاقه خود را انتخاب کنید و در حالی که هنوز تازه هستند، آن ها را مزه مزه کنید
[ترجمه گوگل]میوه یا سبزی مورد علاقه خود را انتخاب کنید و آنها را در حالی که هنوز تازه هستند ترشی کنید

8. Mother used to pickle onions.
[ترجمه Ghazal] مادر ترشی پیاز درست کرد
[ترجمه ترگمان]مادر از ترشی پیاز استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]مادر خوردن پیاز را داشت

9. His self-reproaches had been in pickle for a year, and the notion that they might be out-of-date escaped him.
[ترجمه ترگمان]خود His برای یک سال در آب نمک قرار گرفته بود و این تصور که آن ها ممکن است خارج شوند، از او گریخته بودند
[ترجمه گوگل]خودخواهیهای او برای یک سال به مدت طولانی ترشح شده بود و این نکته که آنها ممکن است از تاریخ دور شوند، از او فرار کردند

10. He was likely in a pickle, what with Uncle Dan being ill and just one maid left to do the lot.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد در وضعیت pickle بود که عمو دن مریض بود و فقط یک خدمتکار مانده بود که کاره ای زیادی انجام بدهد
[ترجمه گوگل]او احتمالا در یک ترشی بود، چه با عمو دان بیمار و فقط یک خدمتکار به سمت چپ برای انجام بسیاری

11. Do you want me to get a dill pickle for you?
[ترجمه ترگمان]میخوای ترشی dill برات بیارم؟
[ترجمه گوگل]آیا میخواهی من یک توت فرنگی برای تو بگیرم؟

12. They shared George's ham and pickle rolls and Leon's dry vanilla-tasting cake and chocolate.
[ترجمه ترگمان]آن ها گوشت خوک و pickle و نان خشک و وانیل او را با طعم وانیل و شکلات مخلوط کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها ژامبون جورج و رول ترشی و لوئیس کیک و شکلات وانیل خشک خشک را به اشتراک گذاشتند

13. Pickle was first - tan and white terrier, died of cancer at eight.
[ترجمه ترگمان]Pickle اولین و سپید تری بود که در ساعت هشت از سرطان درگذشت
[ترجمه گوگل]ترشی اولین بار بود - تره فرنگی و سفید، از سرطان در هشت سالگی درگذشت

14. Along the wall in the back, pickle vats and ceramic elephants rested in crates.
[ترجمه ترگمان]در امتداد دیوار عقب، ترشی vats و فیل ها در صندوق ها قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]در امتداد دیوار در پشت، بطری های ترشی و فیل ها سرامیک در جعبه ها قرار دارند

I am in a big pickle.

بدجوری گیر افتاده‌ام.


pickled carrots

ترشی هویج


She pickles watermellon rind.

او پوست هندوانه ترشی می‌اندازد.


پیشنهاد کاربران

خیار شور

ترشی

ترشی /خیار شور

ترشی ( N. )
Vegetables or fruit kept in vinegar or salt water

a particular vegetable or fruit preserved

مخمصه، گرفتاری، هچل، وضعیت دشوار، دردسر

ترشی
Vegetables or fruit kept in vinegar or salt water . A particular vegetable or fruit preserved in this way.

I am in a pickle
من در دو راهی هستم

خیارشور .
تنگنا . دردسر مخمصه


کلمات دیگر: