کلمه جو
صفحه اصلی

misread


معنی : بد خواندن، بد تعبیر کردن، غلط خواندن
معانی دیگر : اشتباه خواندن، بد قرائت کردن، بد ترجمه کردن

انگلیسی به فارسی

بد تعبیر کردن، بد خواندن، بد ترجمه کردن، غلط خواندن


بد خواندن، غلط خواندن


اشتباه، بد تعبیر کردن، بد خواندن، غلط خواندن


انگلیسی به انگلیسی

• read incorrectly, interpret incorrectly
if you misread a situation or someone's behaviour, you do not understand it properly.
if you misread something that has been written or printed, you look at it and think that it says something that it does not say.

مترادف و متضاد

بد خواندن (فعل)
execrate, misread

بد تعبیر کردن (فعل)
misread, miscount, misinterpret

غلط خواندن (فعل)
misread

جملات نمونه

1. She had misread a date in the Tour Book.
[ترجمه ترگمان]او یک تاریخی را در کتاب تور اشتباه برداشت
[ترجمه گوگل]او یک تاریخ در کتاب تور را اشتباه خوانده بود

2. The government largely misread the mood of the electorate.
[ترجمه ترگمان]دولت تا حد زیادی وضعیت حوزه انتخابیه را اشتباه برداشت
[ترجمه گوگل]حکومت به طور گسترده ای خلق و خوی رای دهندگان را نادرست خواند

3. His confidence was misread as arrogance.
[ترجمه ماری] اعتماد بنفس او به اشتباه به عنوان غرور تعبیر شد
[ترجمه ترگمان]اعتماد به نفس او مثل تکبر و تکبر خوانده می شد
[ترجمه گوگل]اعتماد او به عنوان غرورآمیز اشتباه خوانده شد

4. The driver misread an important signal.
[ترجمه ترگمان]راننده علامت مهمی برداشت
[ترجمه گوگل]راننده یک سیگنال مهمی را نادیده می گیرد

5. I had completely misread his intentions.
[ترجمه ترگمان]من منظور او را اشتباه فهمیده بودم
[ترجمه گوگل]من نیت خود را کاملا نادرست خواندم

6. I think she misread the situation.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم اوضاع رو اشتباه برداشت
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او وضعیت را اشتباه درک کرده است

7. I misread the instructions / what the instructions said.
[ترجمه ترگمان]من دستورالعمل \/ دستورالعمل را اشتباه برداشت
[ترجمه گوگل]من دستورالعمل / دستورالعمل ها را فراموش کردم

8. I'm afraid I completely misread the situation.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه کاملا در این مورد اشتباه کردم
[ترجمه گوگل]من می ترسم که وضعیت را کاملا اشتباه گرفته ام

9. I misread "Mrs" as "Mr".
[ترجمه ترگمان]من \"خانم\" را به عنوان \"آقای\" تعبیر کردم
[ترجمه گوگل]من اشتباه 'خانم' به عنوان 'آقای'

10. His tactlessness showed that he had completely misread the situation.
[ترجمه ترگمان]tactlessness نشان می داد که در این موقعیت دچار اشتباه شده
[ترجمه گوگل]بی تفاوتی او نشان داد که او این وضعیت را کاملا نادرست خواند

11. You must have misread the address.
[ترجمه ترگمان]حتما آدرس رو اشتباه خوندی
[ترجمه گوگل]شما باید آدرس اشتباه را بخوانید

12. I thought he fancied me, but I'd completely misread the signals.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم او خیال می کند من هستم، اما کاملا اشتباه متوجه شده بودم
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم که او مرا تصور کرد، اما من سیگنال ها را کاملا اشتباه گرفته ام

13. You couldn't be more mistaken, Alex. You've utterly misread the situation.
[ترجمه ترگمان]تو نباید بیشتر اشتباه می کردی، الکس تو کاملا در مورد شرایط اشتباه فکر کرده ای
[ترجمه گوگل]الکس، اشتباه نمی کنید شما کاملا وضعیت اشتباه کرده اید

14. They largely misread the mood of the electorate.
[ترجمه ترگمان]آن ها تا حد زیادی وضعیت رای دهندگان را تعبیر کردند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت با خلق و خوی رای دهندگان اشتباه می گویند

15. His chauffeur misread his route and took a wrong turning.
[ترجمه ترگمان]راننده اش از مسیرش منحرف شد و اشتباه کرد
[ترجمه گوگل]راننده او مسیر خود را اشتباه گرفته و چرخش اشتباه انجام داده است

پیشنهاد کاربران

سؤ تعبیر

NewYorker. com@

How to 🔵misread🔵 Jane Austen
. . .
The novelist was a keen observer of her time. Now readers want to make her a mirror of our own

قضاوت نادرست

اشتباه خواندن
قضاوت اشتباه
برداشت اشتباه=misinterper


کلمات دیگر: