1. She had misread a date in the Tour Book.
[ترجمه ترگمان]او یک تاریخی را در کتاب تور اشتباه برداشت
[ترجمه گوگل]او یک تاریخ در کتاب تور را اشتباه خوانده بود
2. The government largely misread the mood of the electorate.
[ترجمه ترگمان]دولت تا حد زیادی وضعیت حوزه انتخابیه را اشتباه برداشت
[ترجمه گوگل]حکومت به طور گسترده ای خلق و خوی رای دهندگان را نادرست خواند
3. His confidence was misread as arrogance.
[ترجمه ماری] اعتماد بنفس او به اشتباه به عنوان غرور تعبیر شد
[ترجمه ترگمان]اعتماد به نفس او مثل تکبر و تکبر خوانده می شد
[ترجمه گوگل]اعتماد او به عنوان غرورآمیز اشتباه خوانده شد
4. The driver misread an important signal.
[ترجمه ترگمان]راننده علامت مهمی برداشت
[ترجمه گوگل]راننده یک سیگنال مهمی را نادیده می گیرد
5. I had completely misread his intentions.
[ترجمه ترگمان]من منظور او را اشتباه فهمیده بودم
[ترجمه گوگل]من نیت خود را کاملا نادرست خواندم
6. I think she misread the situation.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم اوضاع رو اشتباه برداشت
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او وضعیت را اشتباه درک کرده است
7. I misread the instructions / what the instructions said.
[ترجمه ترگمان]من دستورالعمل \/ دستورالعمل را اشتباه برداشت
[ترجمه گوگل]من دستورالعمل / دستورالعمل ها را فراموش کردم
8. I'm afraid I completely misread the situation.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه کاملا در این مورد اشتباه کردم
[ترجمه گوگل]من می ترسم که وضعیت را کاملا اشتباه گرفته ام
9. I misread "Mrs" as "Mr".
[ترجمه ترگمان]من \"خانم\" را به عنوان \"آقای\" تعبیر کردم
[ترجمه گوگل]من اشتباه 'خانم' به عنوان 'آقای'
10. His tactlessness showed that he had completely misread the situation.
[ترجمه ترگمان]tactlessness نشان می داد که در این موقعیت دچار اشتباه شده
[ترجمه گوگل]بی تفاوتی او نشان داد که او این وضعیت را کاملا نادرست خواند
11. You must have misread the address.
[ترجمه ترگمان]حتما آدرس رو اشتباه خوندی
[ترجمه گوگل]شما باید آدرس اشتباه را بخوانید
12. I thought he fancied me, but I'd completely misread the signals.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم او خیال می کند من هستم، اما کاملا اشتباه متوجه شده بودم
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم که او مرا تصور کرد، اما من سیگنال ها را کاملا اشتباه گرفته ام
13. You couldn't be more mistaken, Alex. You've utterly misread the situation.
[ترجمه ترگمان]تو نباید بیشتر اشتباه می کردی، الکس تو کاملا در مورد شرایط اشتباه فکر کرده ای
[ترجمه گوگل]الکس، اشتباه نمی کنید شما کاملا وضعیت اشتباه کرده اید
14. They largely misread the mood of the electorate.
[ترجمه ترگمان]آن ها تا حد زیادی وضعیت رای دهندگان را تعبیر کردند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت با خلق و خوی رای دهندگان اشتباه می گویند
15. His chauffeur misread his route and took a wrong turning.
[ترجمه ترگمان]راننده اش از مسیرش منحرف شد و اشتباه کرد
[ترجمه گوگل]راننده او مسیر خود را اشتباه گرفته و چرخش اشتباه انجام داده است