کلمه جو
صفحه اصلی

old man


معنی : پیر مرد
معانی دیگر : (خودمانی) پدر، ابوی، (با: the - معمولا o و m بزرگ) رئیس، سرور، مدیر، سرپرست، ناخدا، ارباب، کار فرما، شوهر، کار فرما the great old man of persian archeology پیش کسوت عالیقدر باستان شناسی ایران شوهر معشوق، همخواب، فرمانده کل علوم نظامى : مقام فرماندهى

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) پدر، ابوی


(با: the - به‌طور معمول O و M بزرگ) رئیس، سرور، مدیر، سرپرست، ناخدا، ارباب، مدیر، کار فرما


شوهر


معشوق، همخواب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) one's father.

(2) تعریف: one's husband or boyfriend.

(3) تعریف: a male figure of authority such as a company head or commander of a navy vessel.

• elderly gentleman; father, daddy; husband; captain of a ship
someone's old man is their father or their husband; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[] معدن کار
[زمین شناسی] معدن کاران قدیمی یا کارمندان آنها.

مترادف و متضاد

پیر مرد (اسم)
grandsire, grandfather, grandsir, old man, oldster

جملات نمونه

1. If you wish good advice, consult an old man.
[ترجمه ترگمان]اگر نصیحت خوبی بخواهی، با یک پیرمرد مشورت کن
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید توصیه خوبی داشته باشید، با یک پیرمرد مشورت کنید

2. Poverty on an old man’s back is a heavy burden.
[ترجمه ترگمان]فقر بر پشت یک پیرمرد بار سنگینی است
[ترجمه گوگل]فقر در پشت یک پیر مرد بار سنگین است

3. A young man idle, an old man needy.
[ترجمه ترگمان]یه مرد جوون تنبل، یه پیرمرد نیازمند
[ترجمه گوگل]یک مرد جوان بیکار، یک پیرمرد فقیر

4. The old man squatted by the fire.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد کنار بخاری چمباتمه زد
[ترجمه گوگل]مرد پیرمرد توسط آتش سوزانده شد

5. The old man was carrying a load of sticks.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد مقداری چوب در دست داشت
[ترجمه گوگل]پیر مرد حمل بارهای چوب را انجام داد

6. The old man managed to wheeze out a few words.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد توانست چند کلمه ای از دهانش بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]پیرمرد توانست چند کلمه را خفه کند

7. Misfortunes have rained heavily upon the old man.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، بدبختی ها بر پیرمرد نازل شده است
[ترجمه گوگل]بدبختی ها به شدت به پیری رسیده اند

8. The old man cannot walk without a stick.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد بدون عصا نمی تواند راه برود
[ترجمه گوگل]پیرمرد نمی تواند بدون چوب بیفتد

9. The old man tussled with the big fish.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد با ماهی بزرگ tussled می کند
[ترجمه گوگل]مرد پیرمرد با ماهی بزرگ تسلیم شد

10. He'd known the old man practically all his life.
[ترجمه ترگمان]او این پیرمرد را تقریبا تمام عمرش می شناخت
[ترجمه گوگل]او پیرمرد عملا تمام عمر خود را شناخته بود

11. The old man stood on a pile of bricks almost as high as a house.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد تقریبا به بلندی یک خانه ایستاده بود
[ترجمه گوگل]مرد پیرمرد روی شمع آجر تقریبا به اندازه یک خانه ایستاد

12. The old man is a grumpy elder.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد پیر grumpy است
[ترجمه گوگل]پیرمرد بزرگ مرد بزرگ است

13. The kind old man is accompanied all the time.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد همیشه همراه است
[ترجمه گوگل]مرد ثروتمند همیشه همراه است

14. I could hear the old man behind me wheezing.
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای پیرمرد را که پشت سرم بود بشنوم
[ترجمه گوگل]من می توانم پیرمرد را پشت سرم بشنوم که خشمگین است

My old man didn't allow me to go.

پدرم به من اجازه نداد که بروم.


the great old man of Persian archeology

پیش‌کسوت عالی‌قدر باستان‌شناسی ایران


پیشنهاد کاربران

زیاد نفهمیدم

مرد سن بالا یا اصطلاحا پیر مرد

در روش اینفورمال میشه "بابا" مثلا my old man پدر من


کلمات دیگر: