کلمه جو
صفحه اصلی

prone


معنی : درازکش، متمایل، دمر
معانی دیگر : (خوابیده روی شکم و سینه) دمر، دمرو (در برابر: بر پشت یا طاقباز supine)، (با: to) متمایل (به)، مستعد، آماده، مهیا

انگلیسی به فارسی

متمایل، مستعد، مهیا، درازکش، دمر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: inclined or disposed; tending (usu. fol. by to).
مترادف: apt, disposed, given, inclined, subject, tending
متضاد: immune, indisposed
مشابه: accustomed, liable, susceptible

- prone to selfishness
[ترجمه ترگمان] که مستعد خودپسندی بودند،
[ترجمه گوگل] مستعد ابتلا به خودخواهی

(2) تعریف: lying or turned face down or downward.
مترادف: procumbent
متضاد: supine
مشابه: decumbent, flat, horizontal, level, prostrate, reclining, recumbent

- Two police officers stood over a prone figure on the ground.
[ترجمه امین] دو افسر پلیس بالای سر شخصی که درازکش روی زمین خوابیده بود، ایستادند.
[ترجمه ترگمان] دو افسر پلیس روی زمین افتاده بودند
[ترجمه گوگل] دو مامور پلیس ایستاده بود بر روی یک چهره مستعد روی زمین
قید ( adverb )
مشتقات: pronely (adv.), proneness (n.)
• : تعریف: face down or downward.
مشابه: down

- The dog lay prone on the floor.
[ترجمه ترگمان] سگ روی زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل] سگ مستحکم بر روی زمین است

• tending, apt, disposed; lying with the face down, prostrate
if you are prone to something, you have a tendency to be affected by it or to do it.
if you are lying prone, you are lying flat, facing downwards; a formal use.

مترادف و متضاد

درازکش (اسم)
prone

متمایل (صفت)
apt, disposed, amenable, avid, bowed, inclined, prone, liable, fain, predisposed, tendencious, tendentious

دمر (صفت)
prone, procumbent

lying down


Synonyms: decumbent, face down, flat, horizontal, level, procumbent, prostrate, reclining, recumbent, resupine, supine


Antonyms: sitting, straight, upright


liable, likely


Synonyms: apt, bent, devoted, disposed, exposed, fain, given, inclined, minded, open, predisposed, ready, sensitive, subject, susceptible, tending, willing


Antonyms: improbably, unlikely


جملات نمونه

1. he fell prone upon the ground and drank from the brook
او روی زمین دمر شد و از جوی آب نوشید.

2. man is prone to error
انسان جایز الخطا است.

3. children are especially prone to this disease
مخصوصا کودکان مستعد گرفتن این بیماری هستند.

4. Working without a break makes you more prone to error.
[ترجمه BADSHAH] کار کردن بدون استراحت شما را برای خطای بیشتر آماده میکند
[ترجمه ترگمان]کار کردن بدون وقفه باعث می شود که شما بیشتر در معرض اشتباه قرار بگیرید
[ترجمه گوگل]کار بدون شکست باعث می شود شما بیشتر به خطا برسید

5. Some plants are very prone to disease.
[ترجمه ترگمان]برخی گیاهان بسیار مستعد بیماری هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از گیاهان مستعد ابتلا به بیماری هستند

6. Tired drivers were found to be particularly prone to ignore warning signs.
[ترجمه ترگمان]از رانندگان خسته به ویژه مستعد نادیده گرفتن علائم هشدار شده بودند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رانندگان خسته به خصوص در معرض علائم هشدار دهنده قرار نگرفته اند

7. For all her experience, she was still prone to nerves.
[ترجمه هومن] با همه تجربه هایش، او باز هم مستعد عصبی شدن بود
[ترجمه ترگمان]برای تمام تجربه او، هنوز عصبی شده بود
[ترجمه گوگل]برای همه تجربه های او، او هنوز مستعد اعصاب بود

8. He was very prone to seasickness and already felt queasy.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر دریازدگی ناراحت شده بود و حال تهوع داشت
[ترجمه گوگل]او بسیار مستعد ابتلا به بیماری دریایی بود و در حال حاضر احساس آرامش می کرد

9. He is prone to lose his temper when people disagree with him.
[ترجمه ترگمان]وقتی مردم با او مخالفت می کنند، او مستعد از دست دادن خلق و خوی خود است
[ترجمه گوگل]او معتقد است که وقتی مردم با او مخالف باشند، خشم خود را از دست می دهند

10. Jack lay prone on his bed.
[ترجمه ترگمان]جک روی تختش دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]جک در معرض تخت خود قرار دارد

11. She's prone to exaggerate, that's for sure.
[ترجمه ترگمان]اون داره اغراق می کنه، به خاطر این که مطمئنم
[ترجمه گوگل]او مستعد اغراق است، این برای اطمینان است

12. He was prone to indigestion after rich restaurant meals.
[ترجمه ترگمان]او پس از غذاهای رستوران های ثروتمند مستعد سو هاضمه بود
[ترجمه گوگل]او بعد از غذا های غنی از رستوران سوء تغذیه شد

13. The victim lay prone without moving.
[ترجمه ترگمان]قربانی بی آن که تکان بخورد، دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]قربانی بدون جابجایی مستعد است

14. Tired, malnourished people are prone to infection.
[ترجمه ترگمان]افراد خسته، مبتلا به سو تغذیه مستعد عفونت هستند
[ترجمه گوگل]خسته، سوء تغذیه مردم مستعد ابتلا به عفونت هستند

15. He had a short temper and was prone to outbursts of violence.
[ترجمه ترگمان]او خلق و خوی تندی داشت و در معرض طغیان خشونت قرار داشت
[ترجمه گوگل]او آرزوی کوتاهی داشت و مستعد ابتلا به خشونت است

16. These plants are peculiarly prone to disease.
[ترجمه ترگمان]این گیاهان به ویژه مستعد بیماری هستند
[ترجمه گوگل]این گیاهان به طور خاص مستعد ابتلا به بیماری هستند

He fell prone upon the ground and drank from the brook.

او روی زمین دمر شد و از جوی آب نوشید.


Man is prone to error.

انسان جایزالخطا است.


Children are especially prone to this disease.

مخصوصاً کودکان مستعد گرفتن این بیماری هستند.


an accident-prone driver

راننده‌ای که مرتباً دچار تصادف می‌شود


پیشنهاد کاربران

مستعد - آماده - درازکش

As adj means vulnerable and sensetive

محتمل

حساس به

Likely to do something or suffer from something especially something bad or hurmful

به نقل از هزاره:
دمر، دمرو

prone to: مستعدِ، آماده ی

در معرضِ

مستعد و مهیای چیزی بودن

Bush fire prone=آتش خیز

متمایل
دمر
خوابیده بر روی شکم[تخصصی: ( جراحی ) ]

Synonym: likely to do something

The painting depicts a male figure lying prone
اون نقاشی تصویر می کنه/به تصویر می کشه هیکل یه مرد رو در حالی که دمر دراز کشیده

نسبت به

prone ( adj ) = مستعد، آماده، مایل، متمایل/دمر، خوابیده رو به شکم، درازکش، درازکشیده، رو به زمین/در معرض، دستخوش/عادت به / پسوند های پذیر و خیز مانند حادثه خیز /شیب دار /

مترادف است با کلمه : inclined ( adj )

accident - prone = حادثه خیز
injury - prone = آسیب پذیر، جراحت پذیر
earthquake prone = زلزله خیز
prone to do something = آماده برای انجام کاری

examples:
1 - He was found lying in a prone position.
او در حالت دراز کش پیدا شد.
2 - The victim lay prone without moving.
قربانی رو به شکم و بدون حرکت خوابیده بود.
3 - Most liquids are prone to contract when frozen
بیشتر مایعات در صورت یخ زدن مستعد انقباض هستند.
4 - She is prone to study hard the night before her tests.
او عادت ( مایل ) به مطالعه سخت شب قبل از امتحان دارد.
5 - Young people are especially prone to this disease.
جوانان مخصوصاً در معرض ( مستعد ) این بیماری هستند.
6 - He was prone to depression even as a teenager.
او حتی در نوجوانی در معرض افسردگی بود.
7 - I've always been prone to headaches.
من همیشه مستعد سردرد بوده ام م.
8 - The photograph showed a man lying prone on the pavement, a puddle of blood around his head.
عکس مردی را نشان می داد که دراز کشیده روی سنگ فرش ، حفره ای از خون در اطراف سرش قرار داشت.
9 - The injured player was lifted into a cart and driven off the field in a prone position.
بازیکن مصدوم با یک برانکارد برده شد و در موقعیتی دمر ( درازکش ) از زمین بیرون برده شد.

متضادش می شود supine

I prefer Skyler. I think it'll be less prone to misspelling : من Skyler را ترجیح می دهم. من فکر می کنم این کمتر مستلزم غلط املایی است.

رو به شکم ( نوعی پوزیشن در رادیولوژی و پزشکی )
اماده ( در محاوره )

براساس

prone VS supine

🔴 SUPINE 🔴
lying on your back with your face upward
( lying face upwards. ( Contrasted with prone
Lying on its back
Lying face upwards
Lying face upward

🔴 PRONE 🔴
If you are lying prone, you are lying on your front
Lying face downward
lying flat, especially face downwards

Prone میشه دَمَر ( شکم رو به زمین )
Supine میشه روبالا خوابیدن طوریکه باسن رو به زمینه و صورت به سمت سقف

معنای مستعد هم میده. و یا متمایل


کلمات دیگر: