کلمه جو
صفحه اصلی

heartbreaking


معنی : مایه دل شکستگی، اندوه اور
معانی دیگر : پشت شکن، اندوه اور، پشت شکن، ازپادراورنده

انگلیسی به فارسی

اندوه اور، پشت شکن، مایه دل شکستگی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: heartbreakingly (adv.)
• : تعریف: causing deep sorrow or anguish.
متضاد: comforting

- The news of the disaster was heartbreaking.
[ترجمه ترگمان] خبر فاجعه غم انگیز بود
[ترجمه گوگل] خبر فاجعه دلهره آور بود
- The refugees told us their heartbreaking stories of the loved ones they were forced to leave behind.
[ترجمه ترگمان] پناهندگان داستان های دل خراش خود را از کسانی که مجبور به ترک آن ها بودند، به ما گفتند
[ترجمه گوگل] پناهندگان به ما داستان های دلهره آور خود را از عزیزان که مجبور به عقب نشینی بودند، به ما گفتند

• causing grief or intense sorrow
something that is heartbreaking makes you feel extremely sad and upset.

مترادف و متضاد

مایه دل شکستگی (صفت)
heartbreaking

اندوه اور (صفت)
heartbreaking

disappointing


Synonyms: affecting, afflictive, agonizing, bitter, calamitous, cheerless, deplorable, dire, distressing, grievous, heart-rending, joyless, lamentable, moving, pitiful, poignant, regrettable, sad, touching, tragic, unfortunate


Antonyms: exhilarating, heartwarming, joyous, wonderful


جملات نمونه

1. After this heartbreaking experience, Thorpe turned to professional sports.
[ترجمه ترگمان]بعد از این تجربه غم انگیز، تو رپ به ورزش های حرفه ای تبدیل شد
[ترجمه گوگل]پس از این تجربه دلهره آور، تورپ به ورزش حرفه ای تبدیل شد

2. It's heartbreaking to see him wasting his life like this.
[ترجمه ترگمان]خیلی ناراحت کننده است که می بینم او زندگی اش را مثل این تلف می کند
[ترجمه گوگل]این دلهره آور است که او را به هدر رفته زندگی خود را مانند این

3. There is a heartbreaking news report about starving children.
[ترجمه ترگمان]گزارش خبر دل شکستگی درباره کودکان گرسنه وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک گزارش خبری از کودکان گرسنه وجود دارد

4. The decision to euthanase a pet is heartbreaking.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتن یک حیوان خانگی مایه دل شکستگی است
[ترجمه گوگل]تصمیم به اخراج یک حیوان خانگی دلهره آور است

5. It is heartbreaking that he cannot see his children.
[ترجمه ترگمان]مایه دل شکستگی است که او نمی تواند فرزندانش را ببیند
[ترجمه گوگل]این دلهره آور است که او نمی تواند فرزندانش را ببیند

6. The story brought back some heartbreaking memories for me.
[ترجمه ترگمان]این داستان خاطرات دردناکی برای من آورد
[ترجمه گوگل]این داستان به من برخی خاطرات دلهره آور آورده است

7. She told about the shame, and the heartbreaking decision she was forced to make under duress.
[ترجمه ترگمان]او راجع به شرم و تصمیم heartbreaking که به اجبار مجبور شد آن را وادار به اجبار کند، تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد شرم گفت و تصمیم گیری دلهره آور او مجبور شد تحت فشار قرار گیرد

8. It's heartbreaking to see him wasting his life away.
[ترجمه ترگمان]خیلی ناراحت کننده است که می بینم او دارد زندگیش را هدر می دهد
[ترجمه گوگل]این دلهره آور است که او را از زندگی خود دور کند

9. As heartbreaking as it is to acknowledge, no system can guarantee that.
[ترجمه ترگمان]همانطور که باید اذعان کنیم، هیچ سیستمی نمی تواند تضمین کند
[ترجمه گوگل]همانطور که می دانید، همانطور که می دانید، هیچ سیستمی نمی تواند آن را تضمین کند

10. Entering a chili contest can be heartbreaking, but judging one takes the skin of an elephant.
[ترجمه ترگمان]وارد کردن یک رقابت چیلی می تواند مایه دل شکستگی باشد، اما قضاوت بر روی یکی از آن ها پوست فیل را می گیرد
[ترجمه گوگل]ورود به یک مسابقه چیلی می تواند دلهره آور باشد، اما قضاوت می کند که پوست یک فیل را می گیرد

11. Most farmers accept the cull as heartbreaking, but a necessary evil.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]اغلب کشاورزان این گیاه را به عنوان دلهره آور می پذیرند، اما شرور لازم است

12. Everyone has a heartbreaking, human story to tell.
[ترجمه ترگمان]همه یک داستان غم انگیز و انسانی برای گفتن دارند
[ترجمه گوگل]هر کس یک داستان دلهره آور و انسانی برای گفتن دارد

13. While Angel slept, Sarah planned her future with heartbreaking realism.
[ترجمه ترگمان]در حالی که (انجل)به خواب رفت، سارا آینده او را با realism غم انگیز برنامه ریزی کرد
[ترجمه گوگل]در حالی که فرشته خواب بود، سارا آینده خود را با رئالیسم دلهره آور برنامه ریزی کرد

14. Overcome with grief, Orpheus played heartbreaking songs on his lyre.
[ترجمه ترگمان]اورفئوس با غم و اندوه آهنگ های غم انگیز خود را روی چنگ خود بازی کرد
[ترجمه گوگل]Orfheus غم و اندوه با غم و اندوه، آهنگ های دلهره آمیز در لور او بازی

پیشنهاد کاربران

جگرسوز

دل شکستن
my open the animal rope
طناب حیوانی را باز کردم

شوکه کننده

حیرت آور

دلخراش

ناراحت کننده، غم انگیز

متاثرکننده

ناراحت کننده

اندوه بار

دردناک، غم انگیز

Heartbreaking : دردناک - کمرشکن - مایه اندوه و غم و تأسف
Heartwarming : دل گرم کننده - امیدبخش - مسرت بخش
Breathtaking : نفس گیر - نفس بُر - شگفت انگیز


کلمات دیگر: