1. prayer for the dead
دعای اموات
2. prayer for the repose of his soul
دعا برای آرامش روح او
3. prayer was balm to her spirit
دعا مرهم روح او بود.
4. prayer meeting
گردهمایی برای دعا،دعای جمعی
5. prayer rug (or mat)
قالیچه مخصوص نماز،سجاده
6. a prayer for the dead
دعای اموات
7. a prayer for the soul of the departed
دعایی به روح مردگان
8. friday prayer
نماز جمعه
9. noon prayer
دعای ظهر
10. a dinner-table prayer
دعای سر میز شام
11. a midnight prayer
دعای نیمه شب
12. her devout prayer
دعای زاهدانه ی او
13. my grandmother's prayer was answered
دعای مادر بزرگم اجابت شد.
14. he said a prayer before every evening meal
او همیشه پیش از شام دعا می کرد.
15. to murmur a prayer
دعایی را زمزمه کردن
16. he doesn't have a prayer
او شانس موفقیت ندارد.
17. they lowered their heads in prayer
سرهای خود را به حالت دعا فرود آوردند.
18. he finished his talk with a prayer
او سخنرانی خود را با یک دعا خاتمه داد.
19. let us purge our sins with prayer
بیا تا گناهان خود را با دعا پاک کنیم.
20. the children bowed their heads in prayer
بچه ها سرهای خود را خم کردند و به دعا پرداختند.
21. to kneel in an attitude of prayer
به حالت دعا زانو زدن
22. akbar cleared his throat and gabbled through his prayer
اکبر سینه ی خود را صاف کرد و دعای خود را جویده جویده ادا کرد.
23. he excused religious minorities from taking part in school prayer
او اقلیت های مذهبی را از شرکت در دعای مدرسه معاف کرد.
24. for some christians, lent was a period of fasting and prayer
برای برخی مسیحیان ایام ((لنت)) دوران پرهیز و عبادت بود.
25. She whispered a silent prayer that her wounded brother would not die.
[ترجمه هادی] او زیر لب برای برادر زخمی اش دعا کرد که نمیرد
[ترجمه ترگمان]دعای خاموشی را زیر لب زمزمه کرد که برادر مجروح او نخواهد مرد
[ترجمه گوگل]او نماز صبح را شنیده بود که برادر زخمی اش نمی میرد
26. My prayer is that one day he will walk again.
[ترجمه ترگمان]دعای من این است که روزی دوباره راه خواهد رفت
[ترجمه گوگل]نماز من این است که یک روز او دوباره راه می رود
27. Traditionally these days were set apart for prayer and fasting.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی این روزها برای نماز و روزه جدا بودند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی این روزها برای نماز و روزه جدا شد
28. She hasn't a prayer of winning the competition.
[ترجمه ترگمان]او برای برنده شدن در مسابقه دعا نکرده است
[ترجمه گوگل]او نماز برنده شدن در مسابقه نیست
29. Cuthbert led an austere life of prayer and solitude.
[ترجمه ترگمان]Cuthbert زندگی ناهنجار و تنهایی را رهبری می کرد
[ترجمه گوگل]کوتبرت منجر به یک زندگی عادی از دعا و تنهایی شد
30. We believe in the power of prayer.
[ترجمه ترگمان]ما به قدرت دعا اعتقاد داریم
[ترجمه گوگل]ما به قدرت دعا ایمان داریم