کلمه جو
صفحه اصلی

frostbite


معنی : سرمازدگی، یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
معانی دیگر : (پزشکی - تباهی بافت بدن به ویژه پوست در اثر سرما) سرما زدگی، سرما مردگی، سرما زده کردن، سرما مرده کردن، ی  زدگی بافت بدن در اثر سرما، سرمازدگی

انگلیسی به فارسی

سرمازدگی، یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما


یخ زده، سرمازدگی، یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: damage to tissue of the body by freezing.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: frostbites, frostbiting, frostbit, frostbitten
• : تعریف: to injure by freezing.

• injury caused by exposure to severe cold
injure by exposing to severe cold, cause frostbite
frostbite is a condition caused by extreme cold which can damage your fingers, toes, and ears.
freezing of part of the body, inflamed or gangrenous effect caused by excessive exposure to cold

دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] سرمازدگی
[] سرما زدگی

مترادف و متضاد

سرمازدگی (اسم)
nip, chilblain, frostbite, kibe

یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما (اسم)
frostbite

جملات نمونه

1. gloves protect fingers from frostbite
دستکش انگشتان را از سرما زدگی حفظ می کند.

2. She was fighting off the numbness of frostbite.
[ترجمه ترگمان]اون داشت با بی حسی سرماخوردگی مبارزه می کرد
[ترجمه گوگل]او از سوزش یخ زده بیرون زد

3. The climbers were all suffering from frostbite.
[ترجمه علی بنی اسدی] همه کوهنوردان از سرمازدگی رنج میبردند
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان از سرمازدگی از سرمازدگی رنج می برند
[ترجمه گوگل]کوه نوردان همه از یخ زدگی رنج می برند

4. Two of her toes were amputated because of frostbite.
[ترجمه ترگمان]دو انگشت پایش به خاطر سرمازدگی قطع شد
[ترجمه گوگل]دو تا از انگشتانش به خاطر یخ زدگی قطع شدند

5. I nearly got frostbite .
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود سرما بخورم
[ترجمه گوگل]من تقریبا یخ زده ام

6. Well, there are jokes about yeast infections, frostbite, liver transplants and cereal variety packs.
[ترجمه ترگمان]خوب، در مورد عفونت های قارچی، سرمازدگی، پیوند کبد و انواع حبوبات چیز زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]خوب، جوک های مربوط به عفونت های مخمر، یخ زده، پیوند کبد و انواع مختلف غلات وجود دارد

7. The survivors suffered from frostbite.
[ترجمه ترگمان]survivors از سرمازدگی رنج می برند
[ترجمه گوگل]بازماندگان از یخ زده رنج می برند

8. Doctors there treated his hands and face for frostbite.
[ترجمه ترگمان]پزشکان دست هایش و صورتش را برای سرمازدگی درمان کردند
[ترجمه گوگل]پزشکان دست و صورت خود را برای یخ زدگی درمان کرد

9. Frostbite is the effect of ice crystals forming within the skin.
[ترجمه ترگمان]Frostbite تاثیر بلوره ای یخ است که درون پوست شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]فروستیبیت اثر کریستال یخ در پوست است

10. Fiennes developed severe frostbite after removing a glove while attempting to retrieve a sledge from freezing water.
[ترجمه ترگمان]Fiennes پس از برداشتن یک دستکش در حین تلاش برای بازیابی سورتمه از یخ سرد دچار سرمازدگی شدید شدند
[ترجمه گوگل]Fiennes پس از از بین بردن یک دستکش در هنگام تلاش برای بازیابی سونا از طریق انجماد آب، فرسوده شدید شد

11. There had been many injuries due to frostbite.
[ترجمه ترگمان]جراحات زیادی به خاطر سرمازدگی وجود داشت
[ترجمه گوگل]آسیب های زیادی به علت یخ زدگی بوده است

12. Am I in danger of getting hypothermia or frostbite?
[ترجمه ترگمان]آیا در خطر ابتلا به سرمازدگی و سرمازدگی قرار گرفته ام؟
[ترجمه گوگل]آیا من در معرض خطر ابتلا به هیپوترمی یا یخ زده هستم؟

13. He was a victim of frostbite during a spell in prison.
[ترجمه ترگمان]اون قربانی سرما خوردگی بوده در حین یه افسون در زندان
[ترجمه گوگل]او در طول طلسم زندان، قربانی یخ زده بود

14. Tara was treated for a slight case of frostbite.
[ترجمه ترگمان] تارا \"برای یه مورد کوچیک سرد برخورد کرده بود\"
[ترجمه گوگل]تارا برای یک مورد کمی از یخ زدگی درمان شد

15. Two toes had to be amputated because of frostbite.
[ترجمه ترگمان]دو انگشت پا به خاطر سرمازدگی قطع شد
[ترجمه گوگل]دو انگشت به علت یخ زدگی باید قطع شود

Gloves protect fingers from frostbite.

دستکش انگشتان را از سرمازدگی حفظ می‌کند.


His ears were frostbitten and they had to cut them off.

گوش‌های او یخ‌زده بود و مجبور شدند آن‌ها را ببرند.


پیشنهاد کاربران

یخFrost:ice
درد مشکل آسیبBite:hurt
Frustbite:سرما خوردگی: )

A medical condition in which cold weather seriosly damages your fingers, toes, ears

شجام زدگی

سرما زدگی

– Gloves protect fingers from frostbite
– The climbers were all suffering from frostbite
– Frostbite is the effect of ice crystals forming within the skin


کلمات دیگر: