1. the prime minister was greeted by a salvo of protests
با رگباری از اعتراض از نخست وزیر استقبال شد.
2. They were to fire a salvo of blanks, after the national anthem.
[ترجمه ترگمان]بعد از سرود ملی، آن ها شروع به آتش زدن جاه ای خالی کردند
[ترجمه گوگل]آنها بعد از سرود ملی آتش زدند
3. Congressman Saunders fired the opening salvo during a heated debate on capital punishment.
[ترجمه ترگمان]نماینده عضو مجلس، در طی یک بحث داغ در مورد مجازات اعدام، شروع به تیراندازی کرد
[ترجمه گوگل]سوندرز، کنگره، در جریان یک بحث جدی در مورد مجازات اعدام، شعله باز را اخراج کرد
4. In his opening salvo the speaker fiercely attacked the Government's record on health care.
[ترجمه ترگمان]در همین نقطه شروع، سخنران به شدت به پرونده دولت در مورد مراقبت های بهداشتی حمله کرد
[ترجمه گوگل]سخنران در سخنرانی افتتاحیه خود به شدت به رکورد دولت در زمینه مراقبت های بهداشتی حمله کرد
5. We pooped off a salvo in the direction of the sound.
[ترجمه ترگمان]ما به سمت صدا شلیک کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک صدا را در جهت صدا گذاشتیم
6. The newspaper article was the opening salvo in what proved to be a long battle.
[ترجمه ترگمان]مقاله روزنامه نقطه شروع به نقطه شروع جنگ بود که ثابت شده بود جنگ طولانی است
[ترجمه گوگل]این مقاله روزنامه سالو باز بود که نشان داد که یک جنگ طولانی است
7. This statement provoked a salvo of accusations.
[ترجمه ترگمان]این بیانیه موجب بروز این اتهامات شد
[ترجمه گوگل]این بیانیه موجب سرپیچی از اتهامات شد
8. The first salvo exploded a short distance away.
[ترجمه ترگمان]همین نقطه شروع یک فاصله کوتاه را منفجر کرد
[ترجمه گوگل]اولین سالو یک فاصله کوتاه فاصله گرفت
9. Three miles away there was a salvo of blasting in the quarry.
[ترجمه ترگمان]سه مایل دورتر صدای انفجار در معدن شنیده شد
[ترجمه گوگل]در فاصله سه کیلومتری یک انفجار در معدن وجود دارد
10. Road-block salvo shatters Bucharest's fragile silence.
[ترجمه ترگمان]شلیک توپ ها سکوت fragile را درهم می شکند
[ترجمه گوگل]بلوک جاده ای بلوک سکوت شکنندگی بخارست را می شکند
11. This could be the opening salvo of a campaign to get the arena built elsewhere.
[ترجمه ترگمان]این می تواند نقطه شروع اردو کشی باشد تا عرصه را به جایی برساند که در جای دیگری ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این می تواند برگزاری مراسم افتتاحیه یک کمپین برای به دست آوردن این صحنه در جای دیگر باشد
12. In its latest salvo, Vanguard has renegotiated its fees paid to outside advisers who manage its active stock and bond funds.
[ترجمه ترگمان]در آخرین نقطه شروع، Vanguard هزینه های خود را به مشاوران خارجی که سهام فعال و سرمایه اوراق قرضه خود را مدیریت می کنند، افزایش داده است
[ترجمه گوگل]در آخرین سالو، Vanguard مجددا هزینه های خود را به مشاوران خارجی که دارایی های فعال و اوراق قرضه خود را مدیریت می کنند، بازنگری کرده است
13. Clinton fired the opening salvo last month when he included tax cuts in his proposed 1997 budget.
[ترجمه ترگمان]کلینتون در ماه گذشته شروع به تیراندازی کرد زمانی که شامل کاهش مالیات در بودجه پیشنهادی سال ۱۹۹۷ بود
[ترجمه گوگل]کلینتون ماه گذشته در ماه اوت سال جاری را باز کرد که در بودجه پیشنهادی خود در سال 1997، کاهش مالیات را شامل شد
14. Suddenly a salvo arrived but did no damage.
[ترجمه ترگمان]ناگهان شلیک شدیدی به راه افتاد، اما آسیبی ندید
[ترجمه گوگل]ناگهان یک سالو وارد شد اما هیچ آسیبی نداشت
15. In the darkness there is an almighty salvo of machine gun fire, like a cacophony of cracking whips.
[ترجمه ترگمان]در تاریکی، آتش بزرگی از آتش مسلسل وجود دارد که مانند یک صدای گوش خراش تازیانه به گوش می رسد
[ترجمه گوگل]در تاریکی، یک شلوغی توانا از آتش سوزی تفنگ وجود دارد، مثل یک کیک شکلاتی از شلاق خوردن