کلمه جو
صفحه اصلی

tolerant


معنی : ازاده، شکیبا، بردبار، دارای سعه نظر، بامدارا، مدارا امیز، ازادمنش، اغماض کننده، شخص متحمل
معانی دیگر : پرمدارا، سازگار، باگذشت، لوطی، دگراندیش پذیر، دارای قدرت تحمل، پرطاقت، پرتحمل، تاب آور، اغما­ کننده

انگلیسی به فارسی

بامدارا، مدارا آمیز، آزاد منش، آزاده، دارای سعه نظر، شکیبا، اغماض کننده، بردبار، شخص متحمل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: tolerantly (adv.)
(1) تعریف: willing to tolerate the beliefs, characteristics, or acts of others.
مترادف: broad-minded, liberal, open-minded, understanding
متضاد: illiberal, intolerant, narrow-minded, small-minded
مشابه: broad, charitable, forbearing, largehearted, lenient, magnanimous

- The new ruler was more tolerant of different faiths than his predecessor.
[ترجمه ترگمان] حاکم جدید نسبت به پیشینیان خود نسبت به ادیان مختلف tolerant بود
[ترجمه گوگل] حاکم جدید تحمل بیشتری نسبت به ادیان مختلف نسبت به سلف خود داشت
- Why is she so tolerant of her children's bad behavior?
[ترجمه ترگمان] چرا او این قدر نسبت به رفتار بد بچه هایش مدارا می کند؟
[ترجمه گوگل] چرا او نسبت به رفتار بد کودکانش متضاد است؟
- He's highly opinionated, and he's never been tolerant of other people's views.
[ترجمه ترگمان] او به شدت مستبد است و تا به حال از نظرات دیگران خویشتن داری نکرده است
[ترجمه گوگل] او بسیار مورد احترام است، و او از نظر دیگران تحمل نمی کند

(2) تعریف: able to accept adverse conditions or effects.
مترادف: hardy
متضاد: intolerant, rebellious
مشابه: patient, resistant, robust, rugged

- These plants are quite tolerant of drought.
[ترجمه ترگمان] این گیاهان نسبت به خشکسالی مقاوم هستند
[ترجمه گوگل] این گیاهان به خشکی کاملا تحمل می کنند

• open-minded, easy-going, unprejudiced, unbigoted, indulgent
if you are tolerant, you let other people say and do what they like, even if you do not agree with it or approve of it.

مترادف و متضاد

ازاده (صفت)
liberal, noble, catholic, tolerant, free-hearted

شکیبا (صفت)
sturdy, hardy, enduring, tolerant, patient

بردبار (صفت)
meek, hardy, tolerant, patient

دارای سعه نظر (صفت)
liberal, highbrow, tolerant

بامدارا (صفت)
tolerant, lenient

مدارا امیز (صفت)
tolerant

ازادمنش (صفت)
tolerant

اغماض کننده (صفت)
tolerant

شخص متحمل (صفت)
tolerant

open-minded, easygoing


Synonyms: advanced, benevolent, big, broad, broad-minded, catholic, charitable, clement, complaisant, condoning, easy on, easy with, excusing, fair, forbearing, forgiving, free and easy, humane, indulgent, kindhearted, lax, lenient, liberal, long-suffering, magnanimous, merciful, patient, permissive, progressive, radical, receptive, soft, sophisticated, sympathetic, understanding, unprejudiced, wide


Antonyms: biased, disapproving, intolerant, narrow-minded, prejudiced


جملات نمونه

1. we must be tolerant of those whose ideas are different from ours
بایستی نسبت به کسانی که عقایدشان با عقاید ما فرق دارد مدارا داشته باشیم.

2. He is tolerant of those who disagree with him.
[ترجمه تاجیک] او نسبت به مخالفانش صبور و شکیباست
[ترجمه ترگمان]او نسبت به کسانی که با او مخالفت می کنند، مدارا می کند
[ترجمه گوگل]او از کسانی است که با او مخالف است

3. It's naive to think that teachers are always tolerant.
[ترجمه ترگمان]این ساده لوحانه است که فکر کنیم معلمان همیشه صبور هستند
[ترجمه گوگل]ساده لوحانه فکر می کنم که معلمان همیشه تحمل می کنند

4. Mares are surprisingly tolerant of the roughness and rudeness of their own offspring.
[ترجمه ترگمان]Mares به طرز شگفت آوری نسبت به خشونت و خشونت فرزندان خود تحمل می کنند
[ترجمه گوگل]Mares شگفت آور تحمل زبری و ناراحتی فرزندان خود را دارند

5. They need to be tolerant of different points of view.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید نسبت به دیدگاه های مختلف مدارا کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید از دیدگاه های مختلف متضاد باشند

6. The fundamental dilemma remains: in a tolerant society, should we tolerate intolerance?
[ترجمه ترگمان]معضل بنیادی باقی می ماند: در یک جامعه شکیبا، آیا باید تحمل تحمل را تحمل کنیم؟
[ترجمه گوگل]معضل اساسی در یک جامعه تحمل پذیر باقی می ماند، آیا باید تحمل پذیری را تحمل کنیم؟

7. Rye is tolerant of poor, acid soils.
[ترجمه ترگمان]رای Rye نسبت به خاک های ضعیف و اسیدی مقاومت می کند
[ترجمه گوگل]چاودار از خاک فقیر و اسیدی مقاوم است

8. The plants are tolerant of frost.
[ترجمه ترگمان]گیاهان پوشیده از یخ هستند
[ترجمه گوگل]گیاهان مقاوم در برابر سرما هستند

9. He's pretty tolerant of my faults.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به خطاهای من خیلی مدارا می کند
[ترجمه گوگل]او کاملا از خطاهای من استقبال می کند

10. He's a different proposition from his father?much less tolerant.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد متفاوتی از طرف پدرش داره؟ خیلی کم تر مدارا میکنه
[ترجمه گوگل]او گزاره دیگری از پدرش است و بسیار کمتر تحمل می کند

11. I'm a tolerant man but your behaviour is more than I can bear.
[ترجمه ترگمان]من مرد صبوری هستم، اما رفتار شما بیشتر از چیزی است که من می توانم تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من یک مرد تحمل کننده هستم، اما رفتار شما بیش از من می توانم تحمل کنم

12. She's tolerant toward those impudent colleagues.
[ترجمه ترگمان]اون نسبت به اون colleagues پررو tolerant
[ترجمه گوگل]او نسبت به این همکاران خجالت آور تحمل می کند

13. Is she more mellow and tolerant?
[ترجمه ترگمان]اون she و tolerant؟
[ترجمه گوگل]آیا او مرطوب تر و تحمل تر است؟

14. I think men are less tolerant of stress than women.
[ترجمه ترگمان]به نظر من مردها نسبت به زن ها از فشار کمتری برخوردارند
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم مردان از استرس کمتر نسبت به زنان برخوردارند

15. On the continent people are more tolerant of children in public places.
[ترجمه ترگمان]در قاره مردم نسبت به کودکان در مکان های عمومی more
[ترجمه گوگل]در قاره مردم بیشتر از کودکان در مکان های عمومی تحمل می کنند

We must be tolerant of those whose ideas are different from ours.

بایستی نسبت به کسانی که عقایدشان با عقاید ما فرق دارد مدارا داشته باشیم.


پیشنهاد کاربران

محدوده خطا

انتقاد پذیر

با گذشت
Example: Most of Iranian people are tolerant.
بیشتر مردم ایران با گذشت هستند.

نقد پذیر

با تحمل

showing a willingness to allow the existence of opinions or behavior that one does not necessarily agree with

انعطاف پذیر

تحمل کردن

گیاهان سازگار با شرایط آب و هوایی خاص
trees that are tolerant of salt sea winds


باگذشت
صبور
شکیبا

پرمدارا

Her parents are very tolerant, but sometimes she pushes them too far

متسامح

تو فارسی شاید کلمه ای که بشه جایگزین این کلمه کرد وجود نداشته باشه
معنی کلمه : able to accept ideas you don't agree with

سازشگر

فهیم

tolerant ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: اهل مدارا
تعریف: فردی که اعمال و اعتقادات دیگران را تحمل می کند|||متـ . اهل تسامح


کلمات دیگر: