(رود یا آبگذر قابل کشتیرانی به ویژه وسط آن) آبراه، آبراهه
fairway
(رود یا آبگذر قابل کشتیرانی به ویژه وسط آن) آبراه، آبراهه
انگلیسی به فارسی
کشتیرو
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an unobstructed, navigable passage or area on land or sea.
• (2) تعریف: the stretch of mowed grass between the tee and the green on each hole of a golf course.
• open passage; area between the tee and the putting green (golf); section of a waterway that is deep enough to allow ships to pass (nautical)
the fairway on a golf course is the long strip of short grass between every tee and green.
the fairway on a golf course is the long strip of short grass between every tee and green.
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] راه آبی الف) کانال اصلی کشتیرانی در یک رود یا خلیج کوچک که از درون آن کشتی ها یک لنگرگاه را ترک کرده یا به آن وارد می شوند. بخشی از یک آبراه که باز نگه داشته شده و برای کشتیرانی مسدود نشده است. ب) میان راه.
جملات نمونه
1. Slater drove the ball down the fairway.
[ترجمه Farhood] اسلاتر چنان محکم به توپ ( گلف ) ضربه زد که تا انتهای/اون طرف/ته زمین بازی ( گلف ) رفت/پرت شد
[ترجمه ترگمان]اسلاتر در fairway توپ را به سمت پایین پرت کرد[ترجمه گوگل]اسلاتر توپ را به طرف فرافده سوار کرد
2. He completely missed the fairway from his tee shot, and his ball ended up in the bushes.
[ترجمه ترگمان]او به طور کامل از ضربه tee خود زده و توپ خود را در بوته ها به پایان رساند
[ترجمه گوگل]او به طور کامل از راه دور فایروال خود را از دست داد و توپ او در بوته ها به پایان رسید
[ترجمه گوگل]او به طور کامل از راه دور فایروال خود را از دست داد و توپ او در بوته ها به پایان رسید
3. Parts of the fairway had reverted to sand dune.
[ترجمه ترگمان]بخش هایی از fairway به تپه شنی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]بخشی از کشتی فانوس به ماسه ماسه تبدیل شد
[ترجمه گوگل]بخشی از کشتی فانوس به ماسه ماسه تبدیل شد
4. We were only about a yard from the fairway, but we had trouble finding the ball.
[ترجمه ترگمان]ما فقط در حدود یک حیاط دور از the قرار داشتیم، اما ما برای پیدا کردن توپ به دردسر افتادیم
[ترجمه گوگل]ما فقط در یک حیاط از فواره بودیم، اما ما در پیدا کردن توپ مشکل داشتیم
[ترجمه گوگل]ما فقط در یک حیاط از فواره بودیم، اما ما در پیدا کردن توپ مشکل داشتیم
5. He knocked it on to the fairway, hit his third shot on to the green and then two-putted for par.
[ترجمه ترگمان]او به fairway ضربه زد و ضربه سوم خود را بر روی چمن سبز و سپس دو ضربه برای par تخمین زد
[ترجمه گوگل]او آن را به راهرو فانورد زد، ضربه سوم خود را به سبز و پس از آن دو برای par
[ترجمه گوگل]او آن را به راهرو فانورد زد، ضربه سوم خود را به سبز و پس از آن دو برای par
6. The fairway, with the cliff edge guarding the right-hand side, forms a bowl to collect the shot.
[ترجمه ترگمان]fairway، با لبه صخره که از سمت راست محافظت می کند، یک کاسه برای گرفتن عکس تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]فریشه، با لبه صخره ای که از سمت راست محافظت می کند، یک کاسه برای جمع آوری شات را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]فریشه، با لبه صخره ای که از سمت راست محافظت می کند، یک کاسه برای جمع آوری شات را تشکیل می دهد
7. Here the wide fairway beckons you seductively towards a second shot which will test your nerve.
[ترجمه ترگمان]در اینجا fairway گسترده به طرز فریبنده ای به سمت یک تیر دوم که عصب شما را امتحان می کند، اشاره می کند
[ترجمه گوگل]در اینجا جاده فضایی وسیع شما را به سوی یک شات دوم که عصب شما را تست می کند تشویق می کند
[ترجمه گوگل]در اینجا جاده فضایی وسیع شما را به سوی یک شات دوم که عصب شما را تست می کند تشویق می کند
8. After hitting it in a fairway bunker, he pounded another 9-iron to 25 feet and 2-putted for par.
[ترجمه ترگمان]پس از ضربه زدن به آن در پناه گاه fairway، او ۹ - ۹ متر دیگر را شکست داد و ۲ - putted برای par تخمین زده شد
[ترجمه گوگل]بعد از آن که در یک پناهگاه فاویست به آن ضربه زد، او یک آهنربا 9 تا 25 فوت و 2 عدد را زد
[ترجمه گوگل]بعد از آن که در یک پناهگاه فاویست به آن ضربه زد، او یک آهنربا 9 تا 25 فوت و 2 عدد را زد
9. And he kept it on the fairway all day.
[ترجمه ترگمان]و آن را تمام روز در fairway نگه داشت
[ترجمه گوگل]و او تمام روز در فریحا نگهداری کرد
[ترجمه گوگل]و او تمام روز در فریحا نگهداری کرد
10. The ball glanced on a bounce off the foot of a spectator and back down toward the fairway.
[ترجمه ترگمان]توپ به یک بازتاب از پای یک تماشاگر نگاه کرد و به طرف fairway رفت
[ترجمه گوگل]توپ به یک گزاف گویی از پشت یک تماشاگر نگاه کرد و به طرف راهرو رفت
[ترجمه گوگل]توپ به یک گزاف گویی از پشت یک تماشاگر نگاه کرد و به طرف راهرو رفت
11. He hit his drive a good 340 yards to find the fairway, invisible from the tee.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت به راه افتاد و به راه افتاد تا the را پیدا کند که از the نامرئی شده بود
[ترجمه گوگل]او درایو خود را به خوبی 310 متر برای پیدا کردن fairway، نامرئی از جاده است
[ترجمه گوگل]او درایو خود را به خوبی 310 متر برای پیدا کردن fairway، نامرئی از جاده است
12. There was a nasty moment before the ball flew over the three bunkers that block the fairway.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه توپ بر روی سه پناه گاه چوبی که fairway را مسدود کرده بودند، پرواز کند، لحظه بدی بود
[ترجمه گوگل]یک لحظه تند و زننده بود قبل از اینکه توپ از بین سه پناهگاه که فرافده را مسدود می کرد، پرواز کرد
[ترجمه گوگل]یک لحظه تند و زننده بود قبل از اینکه توپ از بین سه پناهگاه که فرافده را مسدود می کرد، پرواز کرد
13. The 3-wood is used for driving and the 5-wood for fairway shots.
[ترجمه ترگمان]این چوب ۳ - چوب برای رانندگی و ۵ - چوب برای توپ fairway به کار می رود
[ترجمه گوگل]3 چوب برای رانندگی و 5 چوب برای عکس های فایرفاکس استفاده می شود
[ترجمه گوگل]3 چوب برای رانندگی و 5 چوب برای عکس های فایرفاکس استفاده می شود
14. On the right the fence marking the boundary with Prince's elbows in quite close to the fairway.
[ترجمه ترگمان]در سمت راست حصار، مرز با آرنج شاهزاده در نزدیکی fairway قرار دارد
[ترجمه گوگل]در سمت راست حصار مارک مرز با آرنج پرنس در نزدیک به fairway
[ترجمه گوگل]در سمت راست حصار مارک مرز با آرنج پرنس در نزدیک به fairway
پیشنهاد کاربران
Fairway may refer to:
Fairway ( golf ) , part of a golf course
Fairway ( horse ) , a Thoroughbred racehorse
Fairway, Gauteng, South Africa
Fairway, Kansas, United States
Fairway, Lexington, neighborhood in Lexington, Kentucky, United States
Fairway Market, an American grocery chain based mostly in New York City
Fairway Markets, a grocery chain on Vancouver Island in British Columbia, Canada
Fairway, a name of the Austin FX4 taxicab.
Fairway ( golf ) , part of a golf course
Fairway ( horse ) , a Thoroughbred racehorse
Fairway, Gauteng, South Africa
Fairway, Kansas, United States
Fairway, Lexington, neighborhood in Lexington, Kentucky, United States
Fairway Market, an American grocery chain based mostly in New York City
Fairway Markets, a grocery chain on Vancouver Island in British Columbia, Canada
Fairway, a name of the Austin FX4 taxicab.
سوراخ بازی گلف
قسمت چمن کاملا “کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairway ( حملونقل دریایی )
واژه مصوب: روگاه
تعریف: بخشی از آب های ناوش پذیر در رودخانه ها و بین بنادر و ورودی بنادر که علامت گذاری شده است
واژه مصوب: روگاه
تعریف: بخشی از آب های ناوش پذیر در رودخانه ها و بین بنادر و ورودی بنادر که علامت گذاری شده است
کلمات دیگر: