کلمه جو
صفحه اصلی

resurgence


معنی : تجدید فعالیت، تجدید حیات، بازخیز
معانی دیگر : طغیان مجدد

انگلیسی به فارسی

بازخیز، تجدید حیات، تجدید فعالیت، طغیان مجدد


تجدید حیات، تجدید فعالیت، بازخیز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of rising again or returning with a forceful motion.

- A new biography of Cleopatra has brought about a resurgence of interest in ancient Egypt.
[ترجمه ترگمان] یک زندگینامه جدید از کیلو پاترا باعث تجدید حیات در مصر باستان شده است
[ترجمه گوگل] یک بیوگرافی جدید کلئوپاترا موجب بازگشت دوباره علاقه به مصر شده است
- High unemployment has triggered a resurgence of crime in the area.
[ترجمه ترگمان] بیکاری بالا باعث تجدید حیات در این منطقه شده است
[ترجمه گوگل] بیکاری بالا باعث ایجاد جرم و جنایت در منطقه شده است
- The city has been experiencing a resurgence in tourism since the restoration of the waterfront.
[ترجمه ترگمان] این شهر از زمان بازسازی این منطقه شاهد تجدید حیات گردشگری بوده است
[ترجمه گوگل] از زمان بازسازی خط ساحلی، این شهر در حال گردش است

• act of rising again; revival, renaissance, rejuvenation
if there is a resurgence of an attitude or activity, it reappears and grows; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[] هَرَنج، (غ) (مظهر قناعت و) محل آشکار شدن جویبار زیر زمینی یک غار . در اطراف کرمانشاه از این نقاط زیاد است و به آن سراب می گویند، سراب طاق بستان

مترادف و متضاد

تجدید فعالیت (اسم)
pickup, resurgence

تجدید حیات (اسم)
resurgence, rebirth, revitalization, rejuvenescence, renascence, revivification

بازخیز (اسم)
resurgence

revival


Synonyms: comeback, reawakening, rebirth, rebound, recovery, rejuvenation, renaissance, renascence, renewal, restoration, resurrection, return, revitalization, triumph


جملات نمونه

1. Police say drugs traffickers are behind the resurgence of violence.
[ترجمه ترگمان]پلیس می گوید قاچاقچیان مواد مخدر پشت سر resurgence خشونت قرار دارند
[ترجمه گوگل]پلیس گفته است که قاچاقچیان مواد مخدر در پشت سرکوب خشونت قرار دارند

2. There has been a resurgence of interest in religion over the last ten years.
[ترجمه ترگمان]بیش از ده سال است که علاقه به مذهب احیا شده است
[ترجمه گوگل]در طی ده سال گذشته، بازخوانی علاقه به دین وجود داشته است

3. A Britain which saw a resurgence of enterprise, sharing greater wealth more widely than ever before.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا که شاهد تجدید حیات اقتصادی بود، بیش از پیش ثروت و ثروت بیشتری را به اشتراک گذاشت
[ترجمه گوگل]یک بریتانیایی که تجدید حیات شرکت را دید، ثروت بیشتری به دست آورد

4. But instead, recent years have seen a resurgence and the spotlight is once again on vaccination.
[ترجمه ترگمان]اما در عوض، سال های اخیر تجدید حیات مجدد را تجربه کرده اند و دوباره بر روی واکسیناسیون متمرکز شده است
[ترجمه گوگل]اما به جای آن، سال های اخیر شاهد تجدید حیات بوده ایم و بار دیگر بر روی واکسیناسیون تأکید شده است

5. And, indeed, they helped to establish a new resurgence of interest in the sociology of law.
[ترجمه ترگمان]و در حقیقت، آن ها به برقراری مجدد علاقه به جامعه شناسی قانون کمک کردند
[ترجمه گوگل]و در واقع، آنها به ایجاد دوباره احیای جدید در جامعه شناسی حقوق کمک کردند

6. Despite its resurgence in 199 the future of the Green Party at the national level remains uncertain.
[ترجمه ترگمان]علی رغم تجدید حیات در سال ۱۹۹، آینده حزب سبز در سطح ملی نامشخص است
[ترجمه گوگل]با وجود تجدید حیات آن در سال 199، آینده حزب سبز در سطح ملی همچنان نامشخص است

7. And there's been a resurgence of interest in religion, you know.
[ترجمه ترگمان]و می دانید که دوباره علاقه به مذهب وجود دارد
[ترجمه گوگل]و شما می دانید که در مذهب علاقه ای به ظهور دارد

8. Cigar smoking is experiencing a resurgence.
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن سیگار باعث تجدید حیات مجدد می شود
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن در حال تجدید حیات است

9. The sharia resurgence has created social complications and gender discrimination.
[ترجمه ترگمان]تجدید حیات شریعت مشکلات اجتماعی و تبعیض جنسیتی را ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]احیای شریعت باعث عواقب اجتماعی و تبعیض جنسیتی شده است

10. It refers to the resurgence of manufacturing during the 1980s and the mistaken but widespread belief that manufacturing is still shrinking.
[ترجمه ترگمان]آن به تجدید حیات تولید در دهه ۱۹۸۰ اشاره می کند و این باور شایع است که تولید هنوز در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]این اشاره به احیای تولید در طول دهه 1980 و اعتقاد اشتباه اما گسترده است که تولید هنوز هم کاهش می یابد

11. There was a resurgence of tuberculosis at the start of the decade.
[ترجمه ترگمان]در آغاز این دهه، بیماری سل احیا شد
[ترجمه گوگل]در ابتدای دهه، بیماری سل در حال ظهور است

12. The resurgence of a confessing community in our land has already begun.
[ترجمه ترگمان]تجدید حیات یک جامعه اعتراف در سرزمین ما پیش از این شروع شده است
[ترجمه گوگل]احیای یک جامعه اعتراف کننده در سرزمین ما قبلا آغاز شده است

13. Student activity and the resurgence of trade unionism, already discussed, were obvious facets of thus new version of steadfastness.
[ترجمه ترگمان]فعالیت دانشجویی و تجدید حیات اتحادیه اصناف، که قبلا مورد بحث قرار گرفته بود، جنبه های آشکار این نوع از ثبات و ثبات بودند
[ترجمه گوگل]فعالیت دانشجویی و بازاندیشی اتحادیه های کارگری، که قبلا مورد بحث بوده اند، جنبه های واضح نسخه جدیدی از استقامت بودند

14. We see the resurgence in the new nonconformism of the house churches and sometimes in the charismatic movement.
[ترجمه ترگمان]ما تجدید حیات در کلیساهای جدید و گاهی در جنبش charismatic را شاهد هستیم
[ترجمه گوگل]ما شاهد دوباره شدن در عدم انطباق جدید کلیساهای خانه و گاهی اوقات در جنبش کارزیستی هستیم

15. However, a resurgence of working-class agitation during 1833-4 alarmed the Whig government and the propertied classes in general.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تجدید حیات هیجان طبقه کارگر در سال ۱۸۳۳ - ۴ به دولت ویگ و طبقات مرفه به طور کلی هشدار داد
[ترجمه گوگل]با این حال، احیای هیجان طبقه کارگر در طول سالهای 1833-4، دولت وگ و کلاسهای دارایی را به طور کلی هدر داد

پیشنهاد کاربران

احیا

تجدید حیات/ حیات دوباره /برقراری دوباره

موج دوم - موج شیوع بعدی

بازحیات ، باز زیست


کلمات دیگر: