کلمه جو
صفحه اصلی

hike


معنی : گردش، پیاده روی، مبلغ را بالا بردن
معانی دیگر : راه پیمایی کردن، رهنوردی کردن، پیاده روی کردن، بالا کشیدن، بالا انداختن، بلند کردن و انداختن، قیمت را بالا بردن، (هر چیزی را) بالا بردن، پیاده روی (برای ورزش یا تفریح)، پی سپاری، گلگشت، گام زنی، (قیمت و مزد و غیره) افزایش، بالا روی

انگلیسی به فارسی

گردش، پیاده روی، مبلغ را بالا بردن


پیاده روی، گردش، مبلغ را بالا بردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hikes, hiking, hiked
(1) تعریف: to take a long walk, esp. in the country or through rugged terrain, as for enjoyment, exercise, or training.

(2) تعریف: to become raised and usu. not properly aligned, as a piece of clothing (often fol. by up).

- Her skirt hiked up.
[ترجمه ترگمان] دامنش بالا رفته بود
[ترجمه گوگل] دامن او بلند شد
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to make higher, as in price or amount.
مشابه: boost

- They hiked gasoline prices.
[ترجمه ترگمان] قیمت بنزین را افزایش دادند
[ترجمه گوگل] آنها قیمت بنزین را افزایش دادند

(2) تعریف: to pull suddenly, esp. in order to align properly (often fol. by up).
مشابه: hitch

- He hiked up his slacks.
[ترجمه ترگمان] شلوارش را بالا برده بود
[ترجمه گوگل] او شلوارهای خود را بالا برد
اسم ( noun )
مشتقات: hiker (n.)
عبارات: take a hike
(1) تعریف: a long walk, esp. in the country or through rugged terrain, as for enjoyment, exercise, or training.
مشابه: outing, tramp, walk

(2) تعریف: an act or instance of raising or increasing, as in price or amount.
مشابه: boost, raise

- a hike in interest rates
[ترجمه ترگمان] افزایش نرخ بهره
[ترجمه گوگل] افزایش نرخ بهره

• long walk, march, trip; increase, raise (as in wages)
make a long journey by foot, walk or march over long distances, trek, backpack; make higher, increase (i.e. prices)
a hike in prices, wages, or interest rates is a large increase in them.
a hike is a long walk in the country.
if you hike, you go on long country walks for pleasure.

دیکشنری تخصصی

[] راهپیمایی

مترادف و متضاد

گردش (اسم)
flow, progress, operation, movement, travel, period, airing, circulation, turn, excursion, twirl, paseo, revolution, promenade, race, wrest, canter, roll, trip, circuit, circumvolution, itineracy, itinerancy, stroll, saunter, gyration, hike, jaunt, meander, nutation

پیاده روی (اسم)
pedestrianism, hump, hike

مبلغ را بالا بردن (فعل)
hike

journey by foot


Synonyms: backpack, constitutional, excursion, exploration, march, ramble, tour, traipse, tramp, trek, trip, walk, walkabout


walk for recreation


Synonyms: backpack, explore, hit the road, hoof, leg it, ramble, rove, stroll, stump, tour, tramp, travel, tromp


raise, increase


Synonyms: advance, boost, jack, jump, lift, pull up, put up, up, upgrade


Antonyms: decrease, lower, reduce


جملات نمونه

1. our hike to passghal'eh was pleasant
پیاده روی ما به پس قلعه دلپذیر بود.

2. a price hike
بالا بردن قیمت ها

3. a wage hike
بالا بردن مزدها

4. we began our hike in a blinding blizzard
در بوران کورکننده ای پیاده روی خود را آغاز کردیم.

5. parvin was unwilling to rise and renew her hike
پروین تمایلی به برخاستن و از سر گرفتن پیاده روی خود نداشت.

6. They went on a ten-mile hike through the forest.
[ترجمه ترگمان]اونا حدود ۱۰ مایل پیاده روی تو جنگل رفتن
[ترجمه گوگل]آنها از طریق جنگل پیاده روی ده مایلی رفتند

7. Did you cover much ground on the hike?
[ترجمه ترگمان]زمین پیاده روی زیادی رو پوشش دادی؟
[ترجمه گوگل]آیا زمین زیادی را در قله تکان دادی؟

8. The boys have gone on a long hike with the Boy Scouts.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با پسران پیشاهنگ پیاده روی کرده اند
[ترجمه گوگل]پسران با پیاده روی طولانی مدت با اسطوره های پسر روبرو شده اند

9. The president has proposed a hike in the minimum wage.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور پیشنهاد افزایش حداقل حقوق را داده است
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور پیشنهاد افزایش حداقل دستمزد را داده است

10. It has now been forced to hike its rates by 25 per cent.
[ترجمه ترگمان]این کشور اکنون مجبور شده است تا نرخ خود را ۲۵ درصد افزایش دهد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مجبور شده است میزان آن را 25 درصد افزایش دهد

11. The recent hike in train fares came as a shock to commuters.
[ترجمه ترگمان]افزایش اخیر کرایه قطار به عنوان شوکی برای مسافران به شمار می آید
[ترجمه گوگل]افزایش اخیر کرایه های قطار به عنوان یک شوک برای مسافران بود

12. I don't care to go on a hike.
[ترجمه ترگمان]دوست ندارم پیاده روی کنم
[ترجمه گوگل]من اهمیتی نمی دهم که قدم بزنم

13. Hike up your socks; they are falling down.
[ترجمه ترگمان]جوراب هاتون رو جمع کنید دارن سقوط می کنن
[ترجمه گوگل]جوراب های خود را بالا ببرید آنها در حال سقوط هستند

14. He wants to hike round the world.
[ترجمه ترگمان] میخواد دور دنیا گردش کنه
[ترجمه گوگل]او می خواهد جهان را ببوسد

15. We plan to hike the Samaria Gorge.
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم که تنگه Samaria را افزایش دهیم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم به قله ساماریا برسیم

16. She loves to hike and climb.
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد که پیاده روی کند و بالا برود
[ترجمه گوگل]او دوست دارد به پیاده روی و صعود

Every Friday he hikes 15 kilometers.

هر جمعه 15 کیلومتر پیاده‌روی می‌کند.


Hiking is a popular sport in America.

در امریکا راهنوردی ورزش رایجی است.


She hiked herself onto my bed.

او خود را انداخت بالا توی بستر من.


He hiked up his socks.

او جورابهای خود را بالا کشید.


a wage hike

بالا بردن مزدها


The government hiked the price of gasoline.

دولت قیمت بنزین را بالا برد.


Our hike to Passghal'eh was pleasant.

پیاده‌روی ما به پس‌قلعه دلپذیر بود.


a price hike

بالا بردن قیمتها


پیشنهاد کاربران

گردش کردن

پاس دادن

پیاده روی طولانی ( کوه، جنگل و . . . )

پیاده زوی

پیاده روی در جنگل یا کوه یا. . . .

بالا بردن قیمت

با لا رفتن یا بالا کشیدن

پیاده روی
کوهنوردی کردن

مبلغ چیزی را بالا بردن. کوهنوردی. پیاده روی.

Hiking:a long walk in the
mountains or country
به فارسی میشه همون کوهنوردی

اگر دوست داشتید لایک کنید😁
ممنون😁


کلمات دیگر: